فرمانده فكور گفتاري از سردار سرلشكر رحيم صفوي فرمانده كل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در مورد شهيد احمد كاظمي
19 دي ماه اولين سالگرد شهادت سردار سرلشكر پاسدار شهيد احمد كاظمي است.بعد از شهادت احمد كاظمي،از زبان همرزمانش زوايايي از خصوصياتش منتشر شد كه در زير به نمونهاي از اين خصوصيات از كتاب تمناي شهادت اشاره ميشود. به گزارش سرويس فرهنگ و حماسه خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)،سردار سرلشكر رحيم صفوي فرمانده كل سپاه در اين مورد ميگويد: «برخي از مومنان بزرگ، بزرگمرداني هستند كه به عهد و پيماني كه با خدا بستند كاملا وفا كردند و بر آن عهد و پيمان ايستادگي كردند تا در راه خدا استقامت ورزند، برخي از آنان به شهادت رسيدند و برخي به انتظار فيض شهادت مقاومت كردند و عهد و پيمان خود را تغيير ندادند.» مردم مومن و انقلابي نجفآباد! در آستانهي عيد قربان كه درس فداكاري و جهاد در راه خدا را به انسانهاي مومن ميدهد و پرشكوهترين جلوه ايثار و عبوديت بندگان صالح خدا در برابر خالق هستي است، فرزند شجاع و قهرمان شما و فرزند صالح امام بزرگوارمان، دلاور جبهههاي غرب و جنوب، سرلشكر شهيد احمد كاظمي فرماندهي نيروي زميني سپاه، سرتيپ پاسدار شهيد غلامرضا يزداني فرماندهي توپخانهي نيروي زميني و سرتيپ پاسدار شهيد نبيالله شاهمرداي معروف به سردار حنيف كه مسئول اطلاعات نيروي زميني بود، قرباني درگاه خدا شدند و به عزت و شرف شهادت نائل شدند. خانوادههاي محترم، جوانان برومند، علماي بزرگوار نجفآباد، مردم ولايتمدار نجفآباد، محور سخنراني بنده، پاسخگويي به اين سوال است كه اين شهيدان كه بودند و چه كردند. به راستي شهيدان را شهيدان ميشناسند. 23 هزار شهيد اصفهان و شهيدان نجفآباد، فرماندهي خودشان، شهيد كاظمي را ميشناسند كه چه كسي بود و چه كرد. خداي شهيدان همه را بهتر ميشناسد چرا كه خداوند رب شهدا است و رب صالحين است. خداوند آنها را خلق كرده، رشد داده، در مسير اسلام و ائمه اطهار (ع) هدايت كرده و زماني كه اسلام عزيز، ملت ايران و انقلاب اسلامي احتياج به دفاع و فداكاري داشت، خداوند اينان را به عنوان سربازان و سرداران مدافع اسلام و قرآن، سربازان دفاع از انقلاب اسلامي انتخاب كرد و روزهاي سختي كه ملت ما و اسلام ما غريب بود، زماني كه ضد انقلاب در داخل و خارج براي براندازي اين كشور به يكديگر دست داده بودند و سياستمدارهاي نالايقي همچون بنيصدر و ليبرالها جز تسليم شدن مناطقي از كردستان و يا سازش با آمريكا براي بيرون كردن دشمنان بعثي عراق از سرزمينهاي اشغالي جنوب راه ديگري را پيشنهاد نميدادند در آن مقطع حساس و سرنوشتساز اوايل انقلاب و تاريخ ايران اسلامي اين شهيدان سرافراز به فرمان امام و مقتدايشان به كردستان شتافتند تا ضد انقلاب را ريشهكن سازند و مردم مظلوم مردم كردستان را از سلطهي ضد انقلاب نجات دهند و كردستان به طور كامل برخي از شهرهايش هنوز آزاد نشده بود كه با شروع جنگ تحميلي اين شهيدان، سردار بزرگ اسلام شهيد كاظمي به همراه سرداران رشيدي چون يزداني به جبهههاي جنوب شتافتند. مردم مظلوم آبادان شهيد كاظمي را ميشناسند، اگر نبود امثال كاظميها كه در جبههي فياضيه در شمال آبادان جلوي دشمن صدامي مسلح به پيشرفتهترين تجهيزات شرق و غرب را بگيرد، آبادان سقوط كرده بود. در آزادسازي آبادان نيز شهيد كاظمي و شهيد خرازي جزو محورها و فرماندهان آزاديبخش آبادان بودند، از پنجم مهرماه سال 60 و در طول 8 سال دفاع مقدس جبهههاي بزرگ را اين فرماندهي شجاع خردمند، انقلابي، فكور، مومن، خاضع و خاكي ما فرماندهي كرد و لشكر 8 نجف را سازمان داد، آموزش داد، تجهيز كرد. كوههاي سر به فلك كشيده و پر از برف كردستان و دشتهاي سوزان خوزستان شهيد كاظمي را ميشناسند. در فتح و آزادي بستان محور بود. در فتحالمبين، جبههي رقابيه را ايشان شكافت و در فتحالمبين آنكه بزرگترين پيروزي را با دور زدن دشمن آفريد، تيپ 8 نجف ايشان بود. او و شهيد بزرگوار آقاي مهدي باكري با نيروهاي خود ارتفاعات ميشداغ و تنگهي ذليجان را دور زدند، (چيزي كه افسران عاليرتبهي عراق باور نميكردند) در اين عمليات، يك طرف شهيد كاظمي دشمن را احاطه كرد و يك طرف شهيد حسين خرازي از ارتفاعات بلند تيشكن تنگه عين خوش را تصرف كرد. شهيد كاظمي در تمامي عملياتها به عنوان فرماندهاي بود كه با نبوغ و خلاقيت، دشمن را به زمين ميكشاند، هيچ جبههاي در طول 8 سال دفاع مقدس نبود كه در مقابل لشكر قهرمان 8 نجف اشرف و فرزندان عزيز بسيجي و پاسدار نجفآباد و زنجان و بسياري ديگر از شهرهايي كه به اين لشكر ميپيوستند، تاب استقامت بياورد. يكي از فرماندهان فتح فاو، شهيد كاظمي بود. پشت دروازههاي بصره، نيروهاي بعثي عراق يورش قهرمانانهي اين فرماندهي شجاع را در رمضان و در كربلاي 5 ديدند كه اين قهرمان دلاور با صلابت، با سكينه و با آرامش چگونه دروازهي شرق بصره را شكافت و دشمن، آمريكاييها و اروپاييها را مجبور كرد به صدور قطعنامهي 598 كه بعدا تبديل به قطعنامهي نهايي شد و به حقوق ملت ايران تن در دادند. در خيبر در حالي كه پشت سرش 30 كيلومتر آب بود جزاير مجنون را تصرف كرد و انگشتش قطع شد كه امكان دارو و بهداري وجود نداشت و براي اينكه عفونت نكند نمك را در آب ميريخت و انگشت قطع شدهاش را در آب ميگذاشت، تا هم عفونت نكند و هم خونريزي تمام شود. در عمليات بدر، آقاي مهدي باكري پشت بيسيم گفت: احمد بيا كنار دجله اينجا جايي بسيار عالي است، اگر نيايي اينجا ديگر يكديگر را نميتوانيم ببينيم، خود اين شهيد بزرگوار اينها را ميگفت. شهيد باكري در دجله قطعه قطعه شد، بدنش و قايقش با آرپيجي منهدم شد و جسم مطهرش به اقيانوس هستي پيوست، از دجله به خليج فارس و بعد به هستي. شهيد كاظمي همواره از دو شهيد نام ميبرد و گفت من دلم ميخواهد كنار شهيد خرازي باشم كه عمليات كربلاي 5 در 19 دي ماه سال 65 بود و در دهمين دي ماه 65 بود كه حسين خرازي شهيد شد، [امسال] همين چند روز بعدش ديديد احمد كاظمي روحش پرواز كرد در كنار شهيد خرازي جاي گرفت. فقط زمان جنگ نبود، بعد از جنگ هم اكثر رزمندگان به خانه و زندگيشان بازگشتند، ولي اين بزرگوار 7 سال به قرارگاه حمزه رفت، مسوول آرامش و امنيت آذربايجانغربي و كردستان شد. با آن نبوغ ذاتياش امنيت را به كردستان بازگرداند، 7 سال بعد از جنگ به دور از خانه و فرزند و همسر. نه تنها آرامش و امنيت را در كردستان برقرار كرد، بلكه با مصوبهي شوراي عالي امنيت ايران مقرها و مراكز ضد انقلاب حزب دموكرات و كومله را با پيشروي 120 كيلومتري در خاك عراق منهدم كرد. بعد از قرارگاه حمزه، ايشان فرماندهي نيروي هوايي سپاه شد. بيش از 200 فروند هواپيما و هليكوپترها و انواع موشكهاي بردبلند را سامان داد. در حادثهي بم، در ساعتهاي اول، شهيد كاظمي به عنوان فرماندهي نيروي هوايي تمام ناوگان خودش را براي نجات مردم بم بسيج كرد، خودش هم فرودگاه بم را آماده كرد، هر 13 دقيقه يك هواپيما و يك هليكوپتر تخليه كرد، 10 شبانه روز نخوابيد. اين است روحيهي مردمداري و مردمياري سردار شما كه نه تنها در زمان جنگ بلكه در مصيبتهايي همچون زلزله به كمك مردم ميشتابد. شهيد كاظمي پنج ماه بود كه فرماندهي نيروي زميني شده بود. در آخرين ملاقاتش خدمت مقام معظم رهبري كه سوم دي ماه بود، از حضرت آقا خواهش كرده بود، آقا دعا كنيد ما هم شهيد شويم. حقيقتا يك حال و هواي ديگري داشت، خدا ميداند، من كه رفته بودم براي معرفياش به عنوان فرماندهي نيروي زميني، پشت تريبون، من كه گفتم سرتيپ احمد كاظمي از نظر من شهيد زنده است ... او شروع كرد به گريه كردن. فيلمش را فكر ميكنم پخش كردهاند. خودش پشت تريبون كه آمد گفت: خدايا شهادت را نصيب من كن. حال و هواي ديگري داشت، دائم ميگفت دلم براي حسين خرازي پر ميكشد. براي شهداء پر ميكشد، ميگفت دنيا را رها كنيد، دنيا را ول كنيد، همه چيز را در آخرت پيدا كنيد، رضاي خدا را بر رضاي مخلوق ارجحيت بدهيد. واقعا اين بزرگوار از دنيا بريده بود. انتهاي پيام