*تا كربلاي 5* آشنايي با يك فرمانده شهيد؛ عمران همرنگ:آرزوي من شهادت در راه مكتب امام حسين (ع) است
سردار عمران همرنگ يكي از شهداي دوران دفاع مقدس است كه پس از سه سال حضور در جبههها در جريان عمليات كربلاي 5 در سال 1365 به مقام شهادت نائل آمد. به گزارش سرويس «فرهنگ و حماسه» خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)،شهيد همرنگ در دوم فروردين ماه سال 1338 در خانوادهاي كشاورز از روستاي رضي اردبيل متولد شد. با پيروزي انقلاب اسلامي و با عضويت در سپاه پاسداران انقلاب در جبهههاي جنگ حضور يافت. كلثوم منصوري مادر شهيد همرنگ ميگويد:زماني كه علت حضورش را در جبهه ميپرسيدم ميگفت، من ميخواهم با رفتنم به جبهه،وصيت امام حسين (ع) بر زمين نماند و همانطور كه حضرت عباس (ع) در كربلا از امام حسين (ع) از هدف آن حضرت تبعيت كرد من هم ميخواهم به نداي «هل من ناصر ينصرني» او لبيك بگويم و هرچه از دستم بر ميآيد در حد توان انجام دهم. آرزوي من شهادت در راه مكتب حسين (ع) است اگر شما نگذاريد به جبهه بروم فردا به خانم زهرا (س) و آقا امام حسين (ع) است چه خواهي گفت؟. مادر شهيد عمران در خصوص ويژگيهاي اخلاقي فرزند شهيدش ميگويد: عمران از ويژگيهاي اخلاقي بازري چون حس خلق برخوردار بود. هميشه ما را به انجام واجبات توصيه ميكرد. كمتر ميديدم كه عصباني شود. به هنگام عصبانيت بلافاصله وضو گرفته و نماز ميخواند. به ديدار از خانوادههاي شهدا خيلي اهميت ميداد و از ما ميخواست هر زمان به ديدار اين خانوادهها برويم. اسماعيل اكبرنسب يكي از همرزمان شهيد عمران همرنگ هم در مورد چگونگي شهادتش ميگويد: در مرحله تكميلي عمليات كربلاي 5 قرار بود از دو جناح وارد عمل شويم. يك جناح را من فرماندهي ميكردم و جناح دوم را شهيد همرنگ كه قرار شد نيروهاي تحت امر عمران به وسيلهي يك پل از نهر جاسم عبور كنند. او وقتي همه نيروهاي خود را از پل عبور داد، از روي پل مورد اصابت تير مستقيم دشمن قرار گرفت و از ناحيه شكم مجروح شد و در «نهر جاسم» افتاد. چون جناح چپ ما عمل نكرده بود و ما زير آتش شديد دشمن بوديم با بيسيم از عمران كمك خواستم كه بيسيم چي او گفت: عمران به موقعيت بهشتي رفته است. ياور اسماعيلنژاد يكي از هم رزمانش نيز ميگويد: در عمليات كربلاي 5 بافت منطقه طوري بود كه عبور از آن خيلي مشكل بود. از گردان حضرت قاسم (ع) دو گروهان غواص در عمليات شركت داشتند و عمران همرنگ عمليات غواصها را فرماندهي ميكرد. ما بين خط تماس نيروهاي خودي و دشمن نيروهاي عراقي هشيار شده و آتشبار شديدي را شروع كردند. همه جا گلوله و آتش سنگين دشمن بود و هر ثانيه صدها گلوله به زمين اصابت ميكرد. ما موظف بوديم به پشت كانال ماهي برسيم. با تمام تلاشي كه انجام داديم ولي در اثر شدت آتش دشمن نفرات خودي موفق به انجام اين كار نشدند. منتظر شديم تا آفتاب غروب كند و از نقطه رهايي حركت كنيم، گردان حضرت قاسم (ع) از دو محور نزديك به هم با دو گروهان به خط دشمن نزديك ميشدند. شهيد عمران همرنگ فرمانده يكي از گروهانها در فاصله بين خط دشمن و خط خودي در نهر جاسم براي عبور بچهها از نهر آنها را هدايت ميكرد. در سمت راست ما گروهان ديگر اين كار انجام ميداد. لحظهاي كه پشت خاكريز قدم گذاشتيم هر لحظه آتش حملات دشمن شديدتر ميشد تا زماني كه خط شكسته شود. با عمران با بيسيم ارتباط داشتيم. بعد از آن هر چه با بيسيم صدا كرديم از شهيد همرنگ خبري نشد و با خود گفتيم كه حتما عمران شهيد شده است. براي آوردن جنازهاش رفتيم ولي هر چه گشتيم موفق به پيدا كردنش نشديم. پيكر شهيد عمران همرنگ بعد از 13 روز جستجو در 17 اسفند ماه سال 1365 در نهر جاسم پيدا شد. در حالي كه بر اثر اصابت تركش و ماندن در آب سر و بدنش متلاشي شده بود. از شهيد عمران همرنگ دو فرزند به نام هاي زهرا و مهدي به يادگار مانده و مزارش در قبرستان غريبان اردبيل قرار دارد. انتهاي پيام