«بهار هم مثل تمام مظاهر زندگي ماشيني شده است» گفت‌وگو با محمدعلي بهمني، پرويز خائفي و بهزاد خواجات

محمدعلي بهمني معتقد است: بهار نيز مثل تمام مظاهر زندگي ماشيني شده و اين موضوع در سرايش شاعران از بهار تاثير داشته‌ است. بهمني در گفت‌وگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) درباره‌ي كم پرداختن به بهار و طبيعت در شعر شاعران امروز تصريح كرد: به‌طور كلي هنر از شرايط پيرامون خود تاثير مي‌گيرد؛ اگر ادبيات كشورهاي مختلف را مرور كنيم، خواهيم ديد كه ادبيات طبيعت‌گرايي نيست، بلكه ادبياتي خشماگين بوده كه از اين شاخه به آن شاخه پريده‌اند؛ چراكه شاعران در پرسه‌هاي روحي به‌سر مي‌برند. به گفته‌ي بهمني اين اتفاق در ايران هم افتاده و حواشي آن نيز به شكل‌هايي وجود دارد، بنابراين طبيعي است كه حتا شاعران كلاسيك‌سرا هم آن روحيه بهارگرا را نداشته باشند. اين شاعر ساكن بندرعباس گفت: شعر از چيزي پرهيز نمي‌تواند داشته باشد، ولي شرايط روحي شاعر در شعر تاثير دارد. اگر بهار واقعي وجود داشته باشد، خودبه‌خود به‌شكلي بازگو خواهد شد. پرويز خائفي نيز درباره پرداخت كم شاعران امروز به بهار اظهار داشت: بهار در شعر كهن به‌صورت سمبل روشن و توصيفي بيان مي‌شد؛ مثل شعرهاي "فرخي" يا "منوچهري"، تا شعر دوران مشروطه. ولي بعد از شعر نو، بهار مثل همه پديده‌هاي ديگر قدري جنبه‌ي ايهامي پيدا كرد؛ يعني اگر پيروزي بود، بهار را درنظر مي‌گرفتند، اگر شكست بود، خزان را و... اين‌ها در هاله‌اي از استعاره و ايهام براي بيان مفاهيم خاص رفت. وي در عين حال متذكر شد: البته در شعر همه‌ي شاعران اين‌طور نيست؛ شاعراني مثل " فريدون مشيري" بهار را خيلي توصيف كرده‌اند، ولي پايانش را با ايهام خاصي سرانجام مي‌دهند. اين شاعر شيرازي با اعتقاد بر اين‌كه بهار در شعر امروز وجود دارد، افزود: ولي همان‌طور كه بسياري از مفاهيم ديگر جنبه‌ي ايهامي گرفته، بهار هم جنبه‌ي ايهامي يافته است؛ يعني مخاطب بايد كنه مطلب و زواياي بيان مطلب را بيابد تا بفهمد كه شاعر و هنرمند چه مي‌خواهد بگويد. به هر صورت، آن بهار انتزاعي در شعر امروز بسيار كم است و صورت كلي به خود گرفته و به‌طور مستقيم بيا‌ن‌گر مفاهيم ديگري شده است. بهزاد خواجات نيز درباره كم پرداختن شاعران امروز به بهار و طبيعت توضيح داد: در همه‌ي انواع شعرهاي امروز، به بهار و طبيعت كم پرداخته شده است و اين موضوع طبيعي است؛ چراكه شعر بعد از دهه‌ي 60 در ايران دروني شده است. وي افزود: درحقيقت، شاعران به‌عنوان شگرد از روزمرگي‌ها استفاده مي‌كنند و حتا آن طبيعت را به‌عنوان يك "تم عيني" و يك "عنصر عيني" شاعرانه در آثارشان به‌كار مي‌برند؛ اما توصيف به معنايي كه در دوره‌ي اول شعر نو بود، وجود ندارد. به عبارت ديگر، اگر به شعر سنتي فارسي نگاه كنيم، به‌طور اخص شعر توصيفي داريم. اين شاعر خوزستاني گفت: در شعر دوره‌ي دوم، بعد از "نيما يوشيج" هم شعر توصيفي داريم كه بعد از او، بزرگ‌ترين شاعر توصيف‌گرا "نادر نادرپور" است. در كارهاي رمانتيك‌هايي كه از نيما منشعب مي‌شوند، به‌طور كلي اين موضوع هست، مثل "فريدون‌ توللي"، "فريدون ‌مشيري" و "حميد مصدق" كه توصيف‌گرايي در شعرشان بالاست، چراكه طبيعت هم دم دست‌ترين چيزها براي توصيف است. وي ادامه داد: ولي وقتي به جريان شعر بعد از دهه‌ي 60، بويژه دهه‌ي 70 كه شعري موسوم به پست‌مدرن است، وارد مي‌شويم، به‌طور كلي اتفاقا شاعران مي‌آيند به‌عنوان يك شگرد و شيوه‌ي جديد، عناصر روزمره را در شعر مي‌آورند و شعر را عيني‌گرا مي‌كنند؛ دقيقا برخلاف ذهني‌گرايي كه در دوره‌هاي اول شعر نو وجود دارد يا در شعر سنتي ما هست. پس اين موضوع اتفاقا به‌عنوان يك شگرد در شعر شاعران بعد از دهه‌ي 60 احضار مي‌شود؛ ولي ديگر به معناي سنتي‌اش نيست. يعني اين‌گونه نيست كه طبيعت به‌عنوان يك سوژه شاعرانه استفاده شود، بلكه با درونيات شاعر پيوند مي‌خورد و به نفع درون‌گرايي شاعر در شعر استحاله مي‌يابد. به اين دليل، استفاده از عناصر طبيعت يا طبيعت را در شعر شاعران پست‌مدرن داريم، ولي اين توصيف‌گرايي دوره‌هاي اول شعر نو يا شعر سنتي ما نيست؛ جنسش قدري فرق مي‌كند. خواجات با طبيعي دانستن نپرداختن شاعران امروز به طبيعت تصريح كرد: جامعه و جهان امروز ماشيني‌تر و مشكل‌ها هم فراوان شده و اين باعث شده است كه شاعر درون‌گرا و درون‌گرا و درون‌گراتر شود و هنر، جرياني كه در خلوت و در گوشه خانه شكل مي‌گيرد، كه درنتيجه طبيعت و پرداختن به بهار به عنوان يك سوژه در شعر شاعران اين دهه بسيار كم شده است. انتهاي پيام
  • یکشنبه/ ۱۳ فروردین ۱۳۸۵ / ۱۱:۳۸
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 8501-00550
  • خبرنگار :