مراسم اربعين شهداي ايسنا - حسن قريب و اسماعيل عمراني - كه در سانحهي هواپيماي سي - 130 در 15 آذر ماه امسال به شهادت رسيدند، با تلاوت آياتي از قرآن مجيد و قرائت پيام حجتالاسلام و المسلمين سيدمحمد خاتمي و با حضور حجت الاسلام والمسلمين سيد حسن خميني، حجتالاسلام و المسلمين دري نجفآبادي و حجتالاسلام والمسلمين مجيد انصاري، دكتر علي منتظري، خانوادههاي معزز شهداي ايسنا، برخي از اصحاب رسانه و جمعي از شخصيتهاي سياسي، فرهنگي ، دانشگاهي در تالار شهيد محمدحسن قريب ايسنا برگزار شد.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران در متن پيام سيد محمد خاتمي آمده است:
« به نام خدا
چهل روز است كه در ماتم تابسوز عزيزان عرصهي انديشه و ايمان و آگاهي، محمدحسن قريب و اسماعيل عمراني كه به همراه دهها تن ديگر از اصحاب اطلاعرساني به لقاءالله پيوستند داغداريم و ميكوشيم تا داغ دل سوزان و ماتمكشيدهمان را با ياد خداوندي درمان كنيم كه ميزبان شهيدان است.
امروز اگر اين دو عزيز در ميان ما نيستند يادشان زندهتر از هميشه، نيروبخش ياران سختكوش آنان در خانوادهي صميمي ايسنا است. يادي كه پشتوانهي عزم و اقدام آنان خواهد شد تا ثابت كنند كه هركجا ايمان و عشق و ابتكار باشد ميتوان از امكانات اندك نيز عظمت آفريد.
روان بلند اين شهيدان با تجديد عهد ياران آنان با يكديگر مبني بر پايداري در مسير دفاع از آرمانهاي والاي انقلاب اسلامي كه استقرار عدالت و آزادي و پيشرفت توام با معنويت و اخلاق است شاد خواهد شد. راهي كه ايسنائيان با شايستگي تا كنون پيمودهاند و از اين پس نيز استوارتر خواهند پيمود.
من با تاسف فراوان از اينكه توفيق حضور در جمع عزيزان را نداشتم، بار ديگر شهادت اين دو گل بوستان معطر شهادت را به همراهان و همكارانشان و به خانوادههاي شكيبا و بزرگوارشان تسليت عرض ميكنم و براي روان بلند آنان از پيشگاه حضرت حق طلب علو درجات دارم.»
همچنين رييس جهاد دانشگاهي طي سخناني در مراسم اربعين شهداي ايسنا گفت:« همكاران ما در خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) همگي فرزندان انقلاب، امام(ره) و رهبري هستند.»
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) علي منتظري گفت:« من به ياد دارم در اوايل انقلاب بعضي گروهها كه فضاي فرهنگي و سياسي جامعه را آلوده ميكردند، امام بزرگوار خطاب به آنها ميفرمودند برويد ببينيد كه خانوادهي اين شهيدان چه كساني هستند كه اينطور فرزندان خود را در راه انقلاب قرباني ميكنند و اكنون نيز من به تاسي ميگويم برويد و ببينيد كه خانوادهي محمدحسن قريب و اسماعيل عمراني چه كساني هستند و داراي چه فرهنگي هستند و متوجه ميشويد كه اين افراد در چه خانوادههايي و با چه فرهنگهايي تربيت شدهاند. من با افتخار اعلام ميكنم ما و دوستانمان در ايسنا فرزندان انقلاب اسلامي، امام (ره) و رهبري هستيم و ايسنا متعلق به انقلاب و نظام مقدس اسلامي است و اگر نظام مقدس اسلامي نبود چنين تجربه و بستري رقم نميخورد.»
دكتر منتظري تصريح كرد:« نكتهي ديگر اينكه ايسنا متعلق به همه است و اين شامل همهي مديران، كارگزاران و خدمتگزاران مردم در نظام اجرايي كشور، متعلق به فرهيختگان دانشگاه و حوزه و بازتاب مطالبات مشروع مردم است. »
رييس جهاد دانشگاهي، گفت:« ايسنا نقطهي تلاقي افكار و انديشهي خدمتگزاران نظام، فرهيختگان و مردم است و طبيعي است آنچه كه در اين چارچوب بازتاب مييابد ممكن است مورد پسند همه نباشد اما ما همگي تلاش ميكنيم تا در راه انقلاب ، امام، رهبري و قانون اساسي حركت كرده و از آن منحرف نشويم. متاسفانه اين روزها عدهآي به خيال خام خود ميخواهند ما را از اين راه منصرف كنند ولي من برادرانه به آنها توصيه ميكنم كه دست از اين شيطنتها بردارند. ما امروز يا ديروز به اينجا نيامدهايم؛ بيست و هفت سال است كه به پاي انقلاب ايستادهايم و امروز هم ايستادهايم. آنها ميخواهند ما را از اين خطمشي منحرف كنند اما ما شجاعانه تلاش خواهيم كرد كه منحرف نشويم و در راه امام، انقلاب و قانون اساسي و اعتدال حركت كنيم. پشتوانهي ما شهيداني مانند شهيد قريب و عمراني هستند. اگر شما ميخواهيد اين خط را بشناسيد ببينيد كه خانوادههاي اين افراد چه كساني هستند و اين دو شهيد در چه قشري و چه فرهنگي تربيت شدهاند. ما همگي متعلق به اين فرهنگ هستيم.»
دكتر منتظري گفت:« اين جلسه يادبود دو شهيد عزيز اطلاعرساني است. ما تلاش ميكنيم كه راه اين عزيزان را با همه توان و قدرت ادامه دهيم. ما مبري از خطا و اشتباه و اشكال نيستيم. آن كسي كه اشتباه نميكند خداوند سبحان است. ما همه بشر هستيم و محدوديم و چون محدوديم اشتباه نيز ميكنيم و ممكن است اشتباهاتي نيز در عرصهي خبر انجام شود ولي من شهادت ميدهم كه همگي دوستان ما در اين مجموعه در راه اعتلاي جمهوري اسلامي و حق تلاش كرده و ميكنند و اميدواريم اين راه ادامه داشته باشد.»
دكتر علي منتظري، رييس جهاد دانشگاهي، همچنين در ابتداي سخنان خود در مراسم چهلم شهداي ايسنا (محمدحسن قريب و اسماعيل عمراني) با گراميداشت ياد اين دو جهادگر شهيد،اظهار داشت:« بر خود لازم ميدانم كه حضور پر بركت و ارزشمند حجتالاسلام و المسلمين سيد حسن خميني نور چشم ملت ايران را در اين جلسه گرامي بدارم و مفتخرم كه اين برادر بزرگوار در مراسم ياد بود اين دو دانشجوي جهادگر شركت كردهاند.
وي همچنين از حضور حجتالاسلام و المسلمين دري نجفآبادي دادستان كل كشور و همچنين حجتالاسلام و المسلمين مجيد انصاري و عليرضا مختارپور معاون مطبوعاتي وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي تشكر كرد.
وي در پايان گفت:« برخود لازم ميدانم كه ياد دكتر سعيد كاظم آشتياني را نيز گرامي بدارم. درگذشت وي داغ بزرگي را بر دل جهادگران و پژوهشگران عرصهي علم گذاشت و انشاءالله خداوند توفيق دهد كه ما بتوانيم اين همه رنج و فراق را تحمل كنيم.»
حجتالاسلام والمسلمين سيد حسن خميني نيز با تاكيد بر اينكه پيگيري حادثه سقوط هواپيماي سي 130 اگر عزيزان از دست رفته را به دامان خانواده و جامعه بازنميگرداند، دست كم سبب تكرار نشدن بيشتر اين حوادث ميشود.
به گزارش ايسنا فرزند يادگار حضرت امام كه در مراسم اربعين شهداي ايسنا، سخن ميگفت، اظهار داشت: دلم ميخواست روزي براي عرض تسليت به ايسنا بيايم. وقتي آقاي نادعليزاده فرمودند چنين جلسهاي است، ديدم مناسبت خوبي است.
وي در ادامه با اشاره به اظهارات اعضاي خانداوه شهيد حسن قريب مبني بر پيگيري علل حادثه سقوط هواپيماي سي . 130 افزود: خواستهي خانوادهي «قريب» در پيگيري اين حادثه و اعلام علل حادثه خواستهي بهجايي است و قبل از هركس بر عهدهي دوستان و بزرگواران در ايسناست كه اين مسائل را پيگيري كنند. اين امر اگر اين عزيزان را به دامان خانواده و جامعه بازنميگرداند، سبب تكرار نشدن بيشتر اين حوادث ميشود.
وي ادامه داد: امروز كه قصد داشتم به جلسهي شما بيايم، كتاب «چهل حديث» امام را ورق ميزدم تا نكتهاي را در اين باب پيدا كنم. روايت بسيار زيبايي را مرحوم امام (ره) در مقام صبر بيان كردند كه ميفرمايد « كسي كه در شدايد و مصائب صبر كند، خداوند پانصد درجه به او ميدهد و ميان هر درجه با درجهي ديگر بسيار فاصله است» صبر بر مصائب - كه هركس در زندگي خود با آن مواجه ميشود و هيچكس نميتواند ادعا كند در زندگياش چنين حادثهاي رخ نخواهد داد- يكي از مقامات و درجات اولياءالله است.
وي اظهار داشت كه ناليدن از صبر در حقيقت ناليدن از محبوب است و ناليدن از مصيبت، ناليدن از محبوب است.
سيد حسن خميني وي با بيان اينكه اگر از ديدهي لطف به هرچه در اين دنيا بر هر كس وارد ميشود، نگاه شود، كرامت است از جانب خداي سبحان، ادامه داد: كسي كه در مصائب صبر ميكند در حقيقت با خداي خودش رابطهاي را برقرار ميكند كه اين رابطه بيش از هر چيز ميتواند از ناحيهي خداوند سبب بركت در زندگي او شود.
وي ادامه داد: اينكه ميبينيد در مصيبت سيدالشهداء (ع)آن لحظهاي كه تيرها فرود ميآيد باز هم ايشان از مقام صبر خارج نميشود و ميفرمايد «صبرت علي عذابك» و ميفرمايد «يا الهي رضا برضائك».
فرزند يادگار حضرت امام ادامه داد: در مصائب دنيوي، حضرت اميرالمومنين (ع) پا را بالاتر ميگذارد و در دعاي كميل ميفرمايد «اگر در آن دنيا هم همه گونه مشكل پديد بياوري، اگر فراق تو نباشد، باز صبر ميكنم».
وي با تاكيد مجدد بر اينكه مقام صبر مقامي بالا و از آن اولياءالله است، اظهار داشت: حتما كساني كه در مقابل مصيبتها صبر ميكنند ابواب بزرگي را بر خودشان باز ميكنند.
سيدحسن خميني در ادامه يكي از مراتب صبر را مرتبهي شكر خواند و گفت: شكر در حقيقت از صبر بالاتر است. امام باقر (ع) روايتي دارند كه در كتاب چهل حديث امام (ره) آمده است. ايشان ميفرمايند «پيامبر يك شب در منزل عايشه بود و بسيار گريه، ندبه و خضوع ميكرد. عايشه نزد پيامبر آمد و گفت شما چرا گريه ميكنيد؟ شما كه قرآن در حقت فرموده ليغفرك الله ما تقدم من ذنبك و ما تاخر، خدا براي تو غفراني را در نظر گرفته كه هر گناه پسين و هر گناه پيشين را آمرزيد.شما ديگر چرا گريه ميكنيد. پيامبر فرمود به خاطر شكر خدا. به خاطر اينكه در برابر خدا بايد شاكر باشيم.»
وي اضافه كرد: در صبر به نوعي دوئيت وجود دارد اما شكر ميتواند رابطهاي عاشقانهتر را با خدا برقرار كند. آدم شاكر كه در اوج سختيها شكر ميكند، همهي آنچه را از جانب خداوند ميرسد لطف ميداند؛ اما صبر را سختي ميداند و تحمل ميكند. پس مقام شاكر مقام بالاتري است. شاكر ميگويد اين چيزي كه تو ميدهي باز لطف و كرم است.
سيدحسن خميني در ادامه با اشاره به جملات حضرت زينب(س) پس از واقعه جانگداز عاشورا گفت: اين يك مانور تبليغاتي نيست كه زينب كبري(س) در مجلس ابن زياد فرمود «كيف رأيت صنع الله في حق اخيك الحسين» . وقتي حضرت زينب (س) ميفرمايد «ما رأيت الا جميلا» واقعا در مقابل خدا هرچه ميبيند زيبا ميبيند.
وي ادامه داد: «ما موثرا في الوجود الا الله» وقتي مقام زينبي باشد آن وقت ميگويد:
گر خون من بريزي و بر من جفا كني
من از توام به حكم محبت تو از مني
بكش، ببند به تاراج و به يغما
براي قتل محبان بهانه لازم نيست
وي ادامه داد: اين رابطهاي ميشود كه ما بسيار مقاماتش را در طول تاريخ اسلامي خودمان داريم. كساني كه با خدا رفاقت ميكنند خيلي چيزها به دست ميآورند. ابراهيم ادهم شاهزادهاي بود در منطقهي خراسان. يك روز خواب بود متوجه ميشود مردي روي پشت بام خانهاش راه ميرود. علت را ميپرسد، ميگويد شترم را گم كردهام دنبالش ميگردم. ميگويد احمق! كسي دنبال شتر روي پشت بام ميگردد؟ ميگويد من احمقم يا تو كه دنبال خدا در نعمت و زر و دنيا ميگردي؟ پس اگر كسي احمق است كه دنبال شتر در پشت بام ميگردد، احمقتر از او كسي است كه خدا را در مال و منال دنيا دنبال ميكند.
فرزند يادگار حضرت امام ادامه داد: ابراهيم ادهم داستانهاي زيادي را روايت ميكند. روزي يكي از اهالي آنجا به ابراهيم ميرسد و آن را كنار دجله ميبيند كه با سوزني كفش خودش را پينه ميكند. ميگويد آن همه مال و منال را از دست دادي، چه به دست آوردي؟ ادهم سوزنش را در رودخانه مياندازد و ميگويد ماهيها سوزنم را به من بازگردانيد. روايت ميكنند هزار ماهي سوزن طلا بر لب از دجله سر در ميآورند. ادهم ميگويد من سوزن خودم را ميخواهم، يك ماهي سوزنش را به او ميدهد و او ميگويد اين كمترين چيزي است كه به دست آوردهام، باقياش را نميگيرد. اين در اثر رفاقت با خداست. مقام، مقام شكر است.
وي اضافه كرد: مقام شكر، مقام خيلي بالايي است. مخصوصا در مصائب. حضرت صادق (ع) ميفرمايد «علي في ايام دهركم نفحات علي فتعرض لها» در ايام زندگي شما لحظاتي وجود دارد، لحظاتي ايجاد ميشود كه بزنگار زندگي شماست. اين لحظات را مفت از دست ندهيد. به سراغ آنها برويد و خيلي وقتها اين لحظات در مصائب پديد ميآيد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران عليرضا مختارپور معاون امورمطبوعاتي و تبليغاتي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي نيز با حضور در اين مراسم طي سخناني با تاكيد بر ضرورت ادامه راه شهداي عرصه خبر تاكيد كرد: اين راه راه حضرت امام(ره) است و هر شعاري در طول انقلاب مطرح شده تا جايي مانده كه با آن بزرگوار نسبت داشته است.
وي اظهار داشت: شعارهاي عدالت، مردم سالاري، مهرورزي و غيره ريشه در انديشهي امام(ره) دارد و اميدواريم كه راه ايشان در جامعه به خصوص در جامعهي رسانهاي با درك صحيح از حوادثي كه اتفاق ميافتد ادامه يابد و با تكيه بر آن اصول وظيفه اطلاع رساني انجام شود.
وي با تاكيد بر ضرورت ايجاد محبت و علاقه بين مردم، دولت و جريانهاي سياسي ايجاد چنين شرايطي را موجب طي كردن مسير انقلاب، مقتدرتر از گذشته عنوان كرد.
مختارپور در همين زمينه با استناد به سخنان فيلسوفان كه گفتهاند ميانديشم پس هستم، عصيان ميكنم پس هستم به سخني از يك شاعر پرداخت و گفت: مهر ميورزيم پس هستيم.
وي همچنين خطاب به خانوادههاي شهدا يادآور شد: عليرغم همه همدرديهايي كه با شما ميكنيم، ميدانيم كه در غم شما شريك نيستيم و تنهايي شما در خلوتهايتان را نميبينيم و براي ما كه سرگرم كار و زندگي ميشويم اين قابل لمس نيست ولي بپذيريد كه به يادشان هستيم و ميدانيم كه چه كساني بودند، چه كردند و كجا رفتند و چقدر اميد و آرزو براي تعالي كشور نيازمند حضور آنهاست.
مختارپور با قرائت شعري از قيصر امينپور به سخنان خود پايان داد؛ افتاد آن سان كه برگ آن اتفاق زرد ميافتد، افتاد آن سان كه برف آن اتفاق سرد ميافتد اما او گرم و سبز بود كه افتاد.
به گزارش ايسنا، خليلالله عبدالهي، دايي شهيد حسن قريب نيز نوشتاري را قرائت كرد.
در اين نوشته پس از اشاره به متني برگرفته از «گلشن مهر» روزنامه مشترك استانهاي گلستان، مازندران و سمنان / شنبه 19 آذر 84/ در وصف حسن قريب آمده است:
« باسمه تعالي شأنه عزيز
عشق كار، كار عشق
يك شب «شب بيست و پنجم ديماه 84» در درياي انديشهها و دلمشغوليهايم با حسن (شهيد محمدحسن قريب طزره – سانحه هواپيماي C-130 مورخ 15/9/84) اين دو مفهوم حسابي مرا درگير كرده بود. اينكه كداميك از اين دو ارزشمندتر از ديگري است؟ آيا عشق به كار داشتن والاتر و ارزشمندتر است يا كار عشق را انجام دادن؟ برايم معمايي شده بود كه بايد حل ميشد!
به طور منطقي لازم بود هر دو مفهوم تعريف شوند و بعد از تعريف و تشخيص حدود و ثغورشان، معلوم شود كداميك بسيط تر است؟ و نهايتا مبتني بر اين فرض كه هركدام بسيط تر است والاتر نيز هست، با اطمينان بگويم: اين يكي از آن والاتر است يا آن يكي از اين؟ در واقع از دو واژهي كار و عشق، دو مفهوم مغاير با يكديگر ميتوان ساخت كه فاصلهشان از يكديگر مثل فاصلهي آسمان تا زمين باشد يا تفاوتشان با يكديگر مثل تفاوت پرواز كردن با لنگان لنگان راه رفتن.
مفهوم «عشق كار» را كه به صورت صفت و موصوف بيان ميشود در نظر بگيريد، اينجا كار به عنوان موصوف موضوع اصلي تركيب است و عشق صفت آن، اين كار ميتواند يك اشتغال فيزيكي و مادي باشد؛ مثل ساختن خانه، راندن اتومبيل، جراحي عضوي از بدن، مونتاژ قطعات تصويري يك فيلم داستاني، كنار هم چيدن و رديف كردن كلمات در يك سلسله منظم و ... يا يك اشتغال ذهني و رواني و به تعبيري معنوي باشد مثل تعيين افرادي كه بايد برايشان خانه بسازيم، تعيين وسيلهي نقليهاي مناسب با هدف رفتن و آمدن، تحليل روابط تعاملي اجزاي بدن با يكديگر، به كار بردن يك فيلم داستاني در يك موقعيت تعليمي و تربيتي ويژه، بيان و انتقال نگرشها و احساسات خود به ديگران و ... همهي اين مقولهها به عنوان كار، فرآيندهايي هستند هدفمند و داراي حد و حصر، و لذا قابليت تعريف دارند. چيزي هم كه تعريف شود صفاتش نيز مشخص و قابل تعريف هستند. لذا ميتوان گفت عشق به كار تعريف شدني است كه نوعي دلبستگي است بلكه وابستگي است. كسي كه به كارش عشق ميورزد در هر اندازه و ابعادي باشد بالاخره مشخص و بارز است. يعني مثلا شخص كاري انجام ميدهد و در ازاي آن مزد و پاداشي دريافت ميكند، عشق او به آن كار تابعي است از ميزان دلبستگي او به آن كار و مزدش ممكن است ناقص و نارسا كار كند _ به عبارتي كمتر از مزدي كه دريافت ميكند _ و ممكن است برابر و يا خيلي بيشتر از آن قدري كه بايد و لازم است كار كند. حد نهايياش اين است كه آنقدر كارش را دوست بدارد كه بدون انتظار هيچ مزد و پاداشي و در هر شرايطي كار كند. بگذريم از اينكه ممكن است اينطور كار كردن، خود آفت كار باشد و اصل كار و ارزش آن را كه موضوع اصلي است ضايع گرداند، در واقع اين چنين عشقي نه تنها ممكن است راهنماي فرد نباشد بلكه او را به تباهي نيز بكشاند.
حال بياييد و مفهوم «كار عشق» را كه يك تركيب اضافي _ مضاف و مضاف اليه _ است در نظر بگيريد. در اين صورت «عشق» خود موضوع اصلي است و اين كار است كه با معناي عشق، معنا ميشود. اينجا عشق موضوع اصلي زندگي است، رمز بقا و تداوم زندگي است، اينجا كار كردن، كار عشق كردن است، براي عشق كار كردن است. در چنين شرايطي، ديگر كار هرز نميرود و بيهوده نيست، كار عشق هرگز از بين نميرود، چرا كه عشق خود ضامن بقاي كار است و تا خود باقي است كار او هم باقي است. اينجا ديگر صحبت از عاشق كار بودن و عاشقانه كار كردن نيست، عاشقانه كار كردن يعني همان عشق كار داشتن كه ميتوان برايش مزد و پاداشي تعيين نمود؛ ولي كار عشق و براي عشق كار كردن چه مزدي بهتر از خود عشق ميتواند داشته باشد؟ كار عشق خرج كردن وجود خود است، خودت را ميدهي و عشق تو را ميخرد، ان الله اشتري من المومنين باموالهم و انفسهم بدن لهم الجنه ... (همانا خداي تعالي خود از مومنين جانشان و مالشان را خريدار است در ازاي بهشت ...) چه مزد و پاداشي از اين بهتر و والاتر؟!
حال ببينيم اين عشق چيست؟ بياييد تعريفش كنيم اما چگونه؟ وقتي كه حد و حصر ندارد و در هيچ قالبي نميگنجد چگونه ميتوان آن را تعريف كرد؟ در جايي كه مولانا نتوانست آن را تعريف كند ديگر چه ميتوان گفت؟ او كه گفته است:
مينيايد سر عشق اندر بيان
همچو طفلان مهر دارم بر دهان
دوش عشق تو درآمد نيمه شب
از ره دزديده يعني راه جان
مرغ دل آوارهي ديرينه بود
باز ديد از عشق جاي بينشان
بر پريد و عشق را در بر گرفت
عقل و جان را كارد شد بر استخوان
چون كه باشي فاني مطلق ز خود
هست مطلق گردي اندر لامكان
چنانچه ملاحظه ميكنيد فقط پارهاي از اوصاف عشق و كار عشق را از اين بيتها ميتوان نتيجه گرفت و ديگر اينكه:
گر شكر را خبري بودي از لذت عشق
آب گشتي ز خجالت ننمودي شكري
ملاحظه نموديد كه عشق را نميتوان تعريف كرد و شايد بتوان برخي از اوصاف و مصاديقش را برشمرد. حال كه چنين است چهقدر خوب است به تعدادي از مصداقهاي كار عشق بپردازيم:
1-يكي بود و ديگر غير از او هيچكس و هيچ چيز نبود، چون يكي بود و تنها بود خيلي دوست داشت كساني باشند كه او خود را به آنها بنماياند، عشق است ديگر، به خاطر همين عشقش دست به كار عظيمي زد كه نامش خلقت است و در اين ميان خلقتي خاص را پديد آورد كه به ظاهر مثل ديگر موجودات ولي در باطن نمايشي بارز از وجود خودش است. به همين خاطر به كار خودش احسنت و تبريك گفته و نام اين خلقت خاص را انسان نهاد.
2- كسي ديگر ميديد كه مردمان غالبا به بيراهه ميروند و بيهوده ميستيزند، جاهلانه عمل ميكنند و به همان اعمال جاهلانه تفاخر ميكنند تا حدي كه از آن كارها آيينها و سنن باطل به وجود آمد و بسياري از آنها در لواي برخي اديان الهي و غيرالهي پرستش بتها نهادينه شده بودند. آن شخص دلش به حال چنين مردماني ميسوخت و ميخواست آنها را به راه آورد، عشق است ديگر، بالاخره از سوي پروردگارش رسالت يافت و كار بس عظيمي را آغاز كرد و او كسي جز پيامبر خاتم (ص) نبود.
3- مورد ديگر، يكي از اجداد ما ايرانيها بود كه در زمان او به واسطهي دو قرن حاكميت اعراب پس از گسترش دين اسلام، اغلب ميراثهاي فرهنگي پارسي دستخوش حداقل فراموشي شده بود، و او كه داستانهاي گذشته را ميشنيد براي فراموش شدنشان و اينكه در ذهن سالمندان داشت مدفون ميشد، تاسف ميخورد و دلش ميخواست كاري كند، عشق است ديگر، سرانجام دست به كار بزرگ زد كه سي سال طول كشيد و پس از مرگش نتيجه داد و او را زنده كرد. او فردوسي و كار عشق بزرگش سرودن شاهنامه و زنده كردن فرهنگ پارسي با آن بود.
4- يك دفعه در سال 1361، دو سرباز در منطقهي رقابتيه خوزستان در ميان تپههاي شني و دور از جاده از مقداري مهمات جنگي نگهباني و حراست ميكردند، آنها مدت دو هفته بود كه بدون آب و غذا در آنجا نگهباني ميدادند و زماني كه آنها را پيدا كرده بودند، مقداري پوست پرتقال در كنارشان بود كه ميگفتند مدتي است داريم همين پوستهاي پرتقال را ميخوريم، از آنها پرسيده شد كه چرا تا به حال نرفتيد و خودتان را به جايي نرسانديد، گفتند فرمانده گروهان ما دستور داده كه از اين مهمات نگهباني كنيم تا برگردند، ما هم چون نميتوانستيم اين مهمات را همراه خود ببريم، همين جا مانديم. عشق است ديگر، و معلوم نبود اگر كسي آنها را نمييافت چه ميكردند!
5- و اين بار حسن _ عكاس برگزيدهي خبرگزاري ايسنا كه در پرواز روز پانزدهم آذرماه 84 با هواپيماي نظامي C-130 همراه با شصت و هفت نفر ديگر از زبدهترين همكارانش (عكاسان و خبرنگاران) سوخت؛ شنيدم كه قبل از پرواز به دوستش زنگ زده بود و گفته است: اين هواپيماي كه من ميبينم بعيد به نظر ميرسد ما را سالم به مقصد برساند، با اين حال براي تهيهي عكس و گزارشش دويد و پريد و رفت. عشق است و ديگر هيچ ...
در پايان شما را با ابياتي از عشق و كار عشق منسوب به مولانا رها نموده و به خدا ميسپارمتان
در ميان پردهي خون عشق را گلزارها
عاشقان را با جمال عشق بي چون كارها
عقل گويد: «شش جهت حد است و بيرون راه نيست»
عشق گويد: «راه هست و رفتهام من بارها»
عقل بازاري بديد و تاجري آغاز كرد
عشق ديده زان سوي بازار او بازارها
عقل گويد: «پا منه كاندر فنا جز خار نيست»
عشق گويد عقل را: «كاندر تو است اين خارها»
در پايان اين مراسم با حضور حجتالاسلام و المسلمين سيدحسن خميني به مناسبت اربعين شهداي ايسنا از لوح يادبود حسن قريب و اسماعيل عمراني در خبرگزاري دانشجويان ايران پردهبرداري شد.
در اين لوح يادبود آمده است: " به ياد دانشجويان عكاس و خبرنگار ساده و صميمي ايسنا، محمدحسن قريب آمده از كورهپزخانههاي ديار سرسبز نكا، اسماعيل عمراني برخاسته از دل محروميتهاي كوير كه در سانحه جانگداز سقوط هواپيماي C-130 در 15 آذر 84 از خاك به افلاك پر كشيدند."
«جهانفر كياني» طراح و مجري يادمان شهداي ايسنا، درباره ويژگيها و نمادهاي استفادهشده در آن، توضيح داده است.
« بسمه تعالي
اين بار نوبت خود ما بود
اين جمله را بالاي در ورودي ايسنا زده بودند. كوتاه بود اما پر مفهوم. وقتي دقت ميكردي دنيايي حرف داشت. بنا بر طبيعت اين خبرگزاري(ايسنا)، همه در حال تكاپو بودند. فضا گرم و صميمي بود اما پيدا بود كه چهرهها مغموم، دلها شكسته و يادها آزرده بود. چرا كه اين بار نوبت خود آنها بود. دو تن از راويان خبر، خود خبر شده بودند. صيادان روشنايي، صيد پنجه قدرتمند خورشيد شده بودند. چه سعادتي، كه اين بار نوبت خودشان شده بود. مقرر گرديد بنايي جهت يادبود اين شهدا طراحي و اجرا شود.
صورت مساله بسيار شفاف بود: عدهاي در راه خبر و اطلاعرساني جان فدا كرده بودند. خود حادثه چنان مفهومي و استعاري بود كه به نظر ميرسيد پاسخ، همان سوال است. سوال و جواب هر دو يكي بودند.
از آنجا كه اطلاعرساني به منزله انتقال از تاريكي به سمت نور است، هر كس با خلوص نيت به اين عمل اهتمام ورزد، متصف به اين صفت الهي است. (يخرجهم من الظلمات الي النور)
لذا در اين طرح از المانهاي ذيل جهت تكميل معناي مورد نظر سود بردهايم.
1 – ديواري از جنس بتن: اين ديوار با بافتي نامنظم و رنگي كدر، كنايه از عدم آگاهي و عدم شفافيت و نمادي است از جوامعي كه به لحاظ عدم دسترسي به اطلاعات دقيق، شفاف و صحيح، در تاريكي ندانستن، سرگردانند. سختي، زبري، خشونت و تاريكي از ويژگيهاي اين بخش است ولي در بالاترين سطح خود آرام آرام شاهد استحالهاي كاملا محتوايي خواهيم بود.
2 – شيشه سنگساب شده: در اين موضوع خاص مورد نظر ما، خبر، مرز ميان دانستن و ندانستن است . ما نميدانيم تا آنجا كه خبردار ميشويم. آنگاه به سمت دانستن عروج ميكنيم. تنها فصل مشترك ميان اين دو ضد، خبر است.
خداوند در قرآن كريم سوره مباركه يوسف ميفرمايد: كه ما روايت ميكنيم براي تو بهترين داستان را، كه پيش از اين تو نيز از غافلان بودهاي، يعني آنجا كه روايت صحيح نازل ميشود، غفلت و ندانستن رخت بر ميبندد و مرز ميان دانستن و ندانستن، آگاهي و غفلت، تاريكي و روشنايي، روايت و خبر است؛ به همين دليل، ديوار صعب و كدر آرام آرام به سطحي نيمهشفاف تبديل ميشود، كه ابتداي شفاف سازيست. اين بافت نيمهشفاف داراي فرمي انتزاعي و تصويري نمادين از ترام (دانه بندي) است كه كنايه از خبر و خبررساني است. ترام، يا دانهبندي چاپ از ديرباز مظهر خبر و خبررساني بوده است.
3 – شيشه شفاف: در ادامه شيشه مات سنگساب شده و رقيق شدن ترامها آرام آرام به شيشه شفاف، صاف و صيقلي ميرسيم. اين شيشه مظهر كامل شفافيت روشني، عدم كدورت و وضوح محض است.
شفافيت و روشن نمودن اذهان عمومي رسالت اصلي رسانههاست.
تبديل تدريجي ديوار صعب و تيره به سطح نيمهشفاف و پس از آن به شيشه زلال و شفاف اين معنا را تداعي ميكند كه عرصه اطلاعرساني و خبر، رسالت سنگين آگاهسازي را بر عهده داشته و در اين جهت اهتمام ميورزد.
4 – پرندگان مهاجر: دو پرنده مهاجر كنايه از دو شهيدي است(محمدحسن قريب واسماعيل عمراني )كه در اين راه پر مسووليت جان خود را فدا كرده و به ديدار معشوق شتافتند. مصداق «هاجروا الي الله» شدند و به سمت پروردگار خود مهاجرت كردند. اين دو پرنده در حال خارج شدن از شيشه هستند كه كنايه از خروج از دنياي مادي و رهايي ابدي دارد. اين پرندگان توسط يكي از همين دو شهيد سعيد (شهيد قريب) عكاسي شده بودند. از ميان انبوه پرندگان مهاجري كه شهيد عكاسي كرده بود اين پرنده انتخاب شد و حسي قريبي بين عكاس و موضوع وجود دارد.
چه الگوي لطيفي، مرغ مهاجر، پروازشان شيرين و غريبانه است. اما رهايند، آزادند، سرمستند، «ياران چه غريبانه، رفتند از اين خانه ....»
5 – فانوسهاي شمع سوز: آنها كه ماندهاند بايد ادامه دهنده راه اين دو عزيز باشند اگرچه توفيق شهادت نصيب اين دو مهاجر شد اما هنوز جامعه رسانهاي كشور غني از عزيزانيست كه خود ميسوزند و سبب روشنايي ميشوند. اين شمعهاي فروزان فضاي اطراف اين يادمان را غرق در نور و روشنايي ميكنند. فرزانگاني كه با نور خود جهل و تاريكي را از قلب و روح ما ميزدايند. اين شمعها به ياد اين فرهيختگان مجاهد و دلسوز در اطراف اين يادمان خواهند سوخت.
جهانفر كياني
طراح و مجري يادمان شهداي ايسنا
ديماه 84
پيش از اين مراسم تمبرهاي يادبود شهداي ايسنا تقديم خانوادههاي آنها شد.
**** در اين مراسم حجتالاسلام و المسلمين سيدحسن خميني نوه حضرت امام، حجتالاسلام والمسلمين مجيد انصاري رييس پژوهشكده امام خميني و انقلاب اسلامي، حجتالاسلام والمسلمين دري نجفآبادي دادستان كل كشور، دكتر منتظري رييس جهاد دانشگاهي، دكتر احمدي معاون فرهنگي جهاد دانشگاهي، دكتر شكرخواه مدرس ارتباطات، نمك دوست استاد ارتباطات بهمن كشاورز وكيل دادگستري، معصومه ابتكار رييس سابق سازمان حفاظت محيط زيست، سراج رييس دادگاههاي كيفري استان تهران، مختارپور معاون مطبوعاتي وزير ارشاد، مهرعليزاده رييس سابق سازمان تربيت بدني، سردار طلايي فرمانده انتظامي تهران بزرگ، جليل مقدم از حزب همبستگي، دكتر ميرعابديني مدرس ارتباطات، دكتر خرمشاد معاون وزير علوم، اوليايي مديرعامل باشگاه استقلال، اسحاقي رييس فدراسيون گلف، حيدري رييس فدراسيون تيراندازي، آل آقا قائممقام شركت مهندسي و توسعه نفت، محمدرضا مقدم مدير برنامهريزي شركت ملي نفت، سيدمهدي حسيني قائم مقام سابق شركت نفت، امير رضا خادم نماينده مجلس، بشارتي رييس سابق دادگاه جنايي استان تهران، قديري افروند معاون سازمان ميراث فرهنگي استان تهران، و جمعي از روزنامهنگاران و عكاسان و اعضاي انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران حضور داشتند.
انتهاي پيام