نگاه تلخ يا تحريف دفاع مقدس؟! گزارشي در آستانه‌ي اختتاميه‌ي نهمين جشنواره‌ي كتاب سال دفاع مقدس

آيا نويسندگان، دفاع مقدس را تحريف مي‌كنند يا تحريف مي‌توانند كنند؟ به گزارش بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران، معاون ادبيات و انتشارات بنياد حفظ آثار و نشر ارزش‌هاي دفاع مقدس در نشست خبري نهمين دوره‌ي جايزه‌ي كتاب سال دفاع مقدس در پاسخ به پرسش خبرنگار ايسنا مبني بر چگونگي ملاك‌هاي داوري و اينكه در صورت نا‌هم‌خواني نگاه موجود در اثر با سياست‌هاي بنياد - در عين دارا بودن ارزش‌هاي ادبي - به چه صورت مورد قضاوت قرار مي‌گيرد، گفت: قبلا هم يك‌سري آثار داشتيم كه از زواياي ديگري به دفاع مقدس نگاه مي‌كردند و شايد بتوان اين نگاه را تلخ ناميد. حق اين است كه اين آثار هم به بررسي گذاشته شوند و هدف ما اصلا تعريف و تمجيد نيست، بلكه ناكامي‌ها، مشكلات و مصايب هم واقعيت‌هاي دفاع مقدس بود، اما بين تحريف و نگاه تلخ مرزي وجود دارد. او ادامه داد: همه ديدگان سليم آشنا به وقايع، تحريف را قبول ندارند و اگر اثري نقطه مقابل فرهنگ دفاع مقدس باشد، قطعا امتياري نمي‌آورد. ما از اين آثار تحت عنوان «ضد جنگ» ياد مي‌كنيم؛ اگر چه بررسي مي‌شوند. و اتفاقا خيلي از آثاري كه از زاويه‌ي تحريف وارد شده‌اند و نويسندگانشان ادعا دارند تفكيك‌شان قوي است، ايراد و اشكال ادبي هم دارند. اما يكي از داوران جايزه كتاب سال دفاع مقدس به كار بردن واژه‌ي تحريف را درباره‌ي ادبيات و مشخصا ادبيات جنگ، بي‌معنا دانست. بلقيس سليماني در اين زمينه خاطرنشان كرد: اصلا درست نيست واژه‌ي تحريف را درباره‌ي ادبيات به كار ببريم، تحريف در زمينه كتاب‌هاي مقدس است؛ ادبيات، حوزه‌ي تخيل و خلاقيت است و اصلا به تحريف ربطي ندارد. او همچنين اين موضوع را مطرح كرد كه مگر قرار است ادبيات، تاريخ جنگ را خط به خط بازگو كند كه اگر اين كار را نكرد، بگوييم تحريف كرده است؟ سليماني در عين حال تحريف را، به معناي خاصي، از وجوه ادبيات دانست و گفت: ادبيات نگاه ديگرگونه به واقعيت است و فكر نمي‌كنم به‌كار بردن واژه‌ي تحريف درباره‌ي آن درست باشد. ادبيات قرار نيست تاريخ را بگويد يا گزارش كند؛ ادبيات جنگ قرار است نگرشي به هستي و آدمها داشته باشد و نوع روايت آن به زاويه‌ي نگاه نويسنده ارتباط دارد و كسي نمي‌تواند براي اين ادبيات نسخه بپيچد. اين منتقد و داستان‌نويس با بيان اينكه ادبيات، حوزه‌ي ديگرگوني، تغيير و حوزه‌ي نگاه‌هاي تازه است، به خبرنگار ايسنا گفت: با اين تعريف، تحريف امر مثبتي است كه بايد اتفاق بيفتد، چراكه ادبيات قرار نيست عين واقعيت باشد. سليماني سپس درباره‌ي اينكه ادبيات سفارشي چقدر مي‌تواند به تحريف جنگ نزديك شود، گفت: در ادبيات سفارشي هم، اگر منظور خلق اثري هنري - ادبي باشد، باز اين مفهوم كاربرد ندارد، به هر حال در مرحله اول نويسنده مي‌خواهد كاري بنويسد كه شيوه‌ي بياني تازه‌اي داشته باشد. او با تاكيد بر اينكه تحريف به كتاب‌هاي مقدس و تاريخ مربوط است، همچنين خاطرنشان كرد: حتا در زمينه‌ي تاريخ هم، با كمي تسامح اين واژه را مي‌توان به كار برد، چراكه تاريخ هم روايت انساني از واقعيت است كه هزار عامل مي‌تواند آن را دگرگون كند. وقتي آدمي درباره‌ي پديده‌اي با فاصله‌ي زماني و درباره آدمها چيزي مي‌گويدف همه چيز متغير است، چه رسد به ادبيات كه قرار است نگاه هنرمندانه هم داشته باشد. به علاوه معلوم نيست چه چيزي واقعيت است، هميشه واقعيت به اضافه‌ي جهان‌بيني ما وجود دارد، چنان كه نيچه مي‌گويد حقيقت در بيرون وجود ندارد، آن چه هست تصويري از حقيقت است. رضا اميرخاني نيز در اين‌باره گفت: اي كاش هيچ كس - چه متوليان، چه پديد آورندگان - در زمينه‌ي ادبيات دفاع مقدس مسووليت اجتماعي احساس نمي‌كرد و هر كسي خود اثر معتدلش را مي‌نوشت. اين داستان‌نويس عنوان كرد: به گمانم نكته‌ي مهم اين است كه جريان كلي دفاع مقدس از اعتدال خارج نشود. بيش از تلخ‌نويسان،‌ سفارش‌دهندگان آثار نامرغوب باعث خروج ادبيات دفاع مقدس از اعتدال شدند و امروز تلخ‌نويسان بنا به يك وظيفه‌ي اجتماعي سعي مي‌كنند قسمت‌هاي فراموش‌شده‌ي جنگ را به تصوير بكشند. اميرخاني درباره‌ي اين اظهار نظر مطرح شده ازسوي معاون ادبيات و انتشارات بنياد حفظ آثار و نشر ارزش‌هاي دفاع مقدس كه نگاه تلخ و تحريف جنگ مرزي با هم دارند و نويسندگاني به تحريف دفاع مقدس مي‌پردازند، گفت: جنگ چيزي شبيه زندگي است و طبيعتا تلخي و شيريني و خوشي و ناخوشي، كنار هم در آن يافت مي‌شود. آن چنان كه ميگل قونا مونو مي‌گويد همه‌ي اين صفات در جنگ به صورت اغراق‌آميز بزرگ مي‌شوند، پس طبيعتا جنگ بستر مناسبي است براي نوشتن. او در ادامه ياد‌آور شد: نگاه افراطي، شعاري و سفارشي در طي ساليان گذشته باعث پيدايش نوعي نگاه تفريطي شده است و طبيعتا هر دو اين نگاه‌ها در آزمون اعتدال مردود هستند، يعني نه آن شيريني شعاري و سفارشي چيزي از حقيقت جنگ را در بر دارد و نه اين تخلي امروزين. او در عين حال خاطرنشان كرد: اما به گمانم پيدايش اين نگاه تلخ، يك اتفاق طبيعي است و فراموش نكنيم، هر امر طبيعي واجد حقيقت نيست. يعني اين تلخي به دليل عملكرد مسوولان رسمي دفاع مقدس و به عنوان جواب آن، طبيعي است،‌ اما حقيقي نيست. با همه‌ي اين اوصاف، امروز به كساني كه متولي و مدافع آن نگاه رسمي هستند،‌ بايد بيش از نويسندگان تلخ‌نويس خرده گرفت؛ چراكه نگاه غير حقيقي ايشان باعث اين جريان شده است. اميرخاني در ادامه تاكيد كرد: ‌امروز فقط كساني حق دارند نسبت به “من قاتل پسرتان هستم” احمد دهقان معترض باشند كه 10 سال پيش هنگام انتشار “سفر به گراي 270 درجه” دست او را بوسيده باشند. ترسم از آن است كه مجموع سالهاي جبهه‌ي منتقدان احمد دهقان به سال‌هاي جبهه‌ي او نرسد. او همچنين تاكيد كرد:‌ وقتي به آن نگاه حقيقي در “سفر به گراي 270 درجه” در مقايسه با ‌آثار شعاري و كم‌ارزش ادبي بها داده نشد، ‌طبيعي است كه ناخودآگاه، نويسنده به سمت مقابله با جريان شعاري مي‌رود، درحقيقت دهقان اگرچه خود از اعتدال خارج مي‌شود، اما سعي مي‌كند فضاي ادبي دفاع مقدس را معتدل كند، كاري كه شايد به كمال درست نباشد، اما قطعا طبيعي است. احمد دهقان هم كه خود از رزمندگان جنگ تحميلي هشت ساله بوده و رمان «سفر به گراي 270 درجه» و مجموعه‌ي داستان «من قاتل پسرتان هستم» او ره‌آورد اين سال‌هاي حضور و مبارزه است، معتقد است: داستان اگر انساني نباشد و داستان جنگ اگر به سرنوشت انسان‌ها نپردازد، شكست مي‌خورد. او در گفت‌وگوي چندي پيشش با ايسنا اين پرسش را مصرح كرد كه چرا احمد دهقان نبايد داستان خود را بنويسد؟ و گفت: عده‌اي افراطي همه‌ي آدم‌ها را در خط كشي ساختگي خود جا مي‌دهند و نويسندگان را طبقه‌بندي مي‌كنند. آنان نمي‌خواهند نويسنده خودش باشد و چنان جوي ايجاد مي‌كنند كه ادبيات ريا و دروغگويي شكل مي‌گيرد؛ در حالي كه اگر هر كسي داستان خود را بنويسد، داستان و رمان به معناي واقعي خلق مي‌شود و ادبيات زلال و پاك پا مي‌گيرد. وي درباره‌ي نقدهاي متفاوت ارايه شده درباره‌ي آثاري از قبيل «من قاتل پسرتان هستم»، گفت: حوزه‌ي اعتقادي رزمندگان درباره‌ي جنگي كه در آن شركت دشته‌اند و جواني‌شان را به پاي آن ريخته‌اند، حوزه‌ي قابل احترامي است. در همه جاي دنيا اين طور بوده. اما كساني كه امروزه يخه‌دراني مي‌كنند و فرياد مي‌كشند، بي‌هنراني هستند كه در جنگ حتا از دور هم دستي بر آتش نداشته‌اند، ولي همه‌چيزشان را از جنگ دارند، كه اگر جنگي نبود، امروز در سر چهارراه‌ها مي‌ديدي‌شان كه آكاردئون مي‌زنند. دهقان با تاكيد بر اين‌كه واقعيت‌هاي جنگ، خود جنگ است و نه خارج از آن، گفت: به شعار دادن عادت كرده‌ايم و فكر مي‌كنيم ادبيات جنگ، شعار است؛ مثل ادبيات دوران شوروي سابق كه همه مي‌خواستند «زمين نوآباد» نوشته شود. او درباره‌ي اين اعتقاد برخي كه در «من قاتل پسرتان هستم»، فضاي روحاني جنگ حذف شده است، خاطرنشان كرد: فضاي روحاني جنگ با فرياد و ريا و دغل به دست نيامد. صدها هزار انسان آرمانگرا در جايي به نام جبهه جمع شدند و توانستند بزرگترين تحول اجتماعي و فردي را بيافرينند. آدم‌هاي جنگ همين آدم‌هاي كوچه و بازار بودند. اما اين آن چيزي نيست كه دوستان مي‌خواهند بعد از 20 سال تفسير كنند. آدم‌هاي جنگ، آدم‌هاي معمولي بودند كه آمدند متحول شدند، ولي اين تحول در شهر بزرگ جبهه به وجود آمد. كساني كه مي‌خواهند بگويند «من قاتل پسرتان هستم» ارزشي نيست، به دنبال اين هستند كه يك نفر مانيفست بنويسد؛ اما من داستان‌نويس هستم، نه مانيفست‌نويس. او همچنين افزود: من با كليات حرف‌ها معتقدم، اما چه كسي مي‌تواند بگويد داستان «بلدرچين» معنوي نسيت؟ بايد واقعيات جنگ را به شيوه‌اي انساني نوشت و به اين هم معتقدم كه بايد آن فضا را نشان داد. ولي اين حاشيه‌نشينان ادبيات باز اشتباه ديگري مي‌كنند و نمي‌دانند ظرفيت داستان كوتاه، رمان و مقاله چقدر است. خيلي چيزهايي كه در ذهن داستان‌نويس است، ممكن است در رمان جواب بدهد، اما داستان كوتاه در گفتن خيلي حرف‌ها ناتوان است، زيرا فقط برشي از زندگي است. دهقان همچنين درباره‌ي اينكه آيا آثاري مثل مجموعه‌ي داستان او كه به سال‌هاي پس از جنگ و پيامدهاي آن مي‌پردازد، در حوزه‌ي ادبيات دفاع مقدس قرار مي‌گيرد، گفت: چند منتقد ادبي لفظ «ادبيات اعتراض» را درباره‌ي اين مجموعه به كار برده‌اند. اين اعتراض به سرنوشت آدم‌هاي پس از جنگ است، نه به خود آنها؛ من به آدم‌ها اعتراض ندارم، سرنوشت اينان را خواسته‌ام بنويسم و زندگي‌شان را پس از جنگ ببينم. او در همين زمينه متذكر شد: چرا يك لحظه نگاه به پس از جنگ ناخوشايند است؟ كساني با اين نوع نگاه مخالفت مي‌كنند كه خودشان مسؤول سرنوشت آن افراد بوده‌اند. اين نوع ادبيات حتما در ادبيات دفاع مقدس مي‌گنجد، ولي مي‌تواند «ادبيات اعتراض» باشد، يا هر اسم ديگري كه بر آن مي‌گذارند. احمد دهقان در ادامه همچنين متذكر شد: كساني كه نويسنده‌ها را خط‌ كشي مي‌كنند، اكثرا در اين وادي مستاجرند؛ كه نه داستان نوشته‌اند و نه در خانه‌ي ادبيات زندگي كرده‌اند، آمده‌اند اينجا ساعتي بمانند و غنيمتي ببرند و به جاهاي بالاتري برسند. به همين خاطر هم هست كه بيشتر فرياد مي‌زنند تا بشتر ديده شوند. آنها نمي‌خواهند خارج از انديشه‌ي خود، انديشه‌ي ديگري در اين حوزه بماند و تا دامن ادبيات از اين كاسبان زدوده نشود، نويسندگان با اين مشكل روبه‌رو هستند. يكي از همين‌ها چندي پيش نويسنده‌ي كتاب « من او» را مرتد خواند و امروز به من و ديگري مي‌گويد التقاطي. اينها تازه‌آمدگاني هستند كه مي‌خواهند در اين بلبشوي ادبي غنيمتي به چنگ آورند و بگريزند. مگر در تاريخ ادبي كشور از اين جور آدم‌ها كم داشتيم كه بعدها فرياد توبه برآوردند و گذشته‌ي خود را افشا كردند. اين رياكاران بزرگترين ضربه را به ادبيات كشور زده‌اند. اين شعبان بي‌مخ‌هاي حاشيه‌ي ادبيات هميشه بوده‌اند و هر چقدر كاري به كارشان نداشته باشي و سنگ به سلاخ‌خانه نيندازي، باز بهانه‌اي ديگر مي‌آورند كه فرياد بكشند و خودي‌ نشان دهند، كه اگر اين سر و صداها را راه نيندازند، بايد برگردند به سر كار اصلي‌شان. برگزيده‌ي 20 سال داستان‌نويسي پس از انقلاب ـ با رمان ”سفر به گراي 270 درجه” ـ سپس درباره‌ي ميزان تغيير نوع نگاه خودش در كارهايي كه در زمينه‌ي دفاع مقدس ارايه كرده و تلخي داستان‌هاي مجموعه «من قاتل پسرتان هستم» گفت: شروع نقدهاي «سفر به گراي 270 درجه» هم كه در سال 75 منتشر شد، به همين صورت بود و در اولين نقدها، كار را "ضدجنگ" تلقي كردند كه اين موضوع خيلي زود برطرف شد. نتوانستند اين برخوردها را ادامه دهند، چون كار مورد توجه مخاطبان قرار گرفت. نوع نگاه من عوض نشده؛ حرفه‌يي‌تر شده‌ام، بيشتر نوشته‌ام و خوانده‌ام و زبان و داستان را پخته‌تر ياد گرفته‌ام، اما جهان‌بيني‌ام تغييري نكرده است. او همچنين با بيان اينكه تلخ بودن اين داستان‌ها را قبول دارد، در عين حال يادآور شد: ولي هيچ كدام از اين داستان‌ها به اين صورت نبود كه در ابتدا طرحي براي كل مجموعه داشته باشم. زماني كه آنها را كنار هم قرار دادم، ديدم همه‌شان به سرنوشت آدم‌هاي پس از جنگ مي‌پردازند و آن موقع نمي‌توانستم نگاه خود را تغيير دهم. اعتراف مي‌كنم كه تلخ است، ولي نه به عمد... اصلا دوست نداشتم تلخ بنويسم. اتفاقا رماني كه مشغول نوشتنش هستم، اصلا تلخ نيست. شايد شرايط هم در تلخ بودن داستان‌هاي مجموعه تاثير داشته، هرچند هنوز هم نتوانسته‌ام خودم را تحليل كنم. دهقان همچنين درباره‌ي صداقتش در ارايه‌ي اين داستان‌ها گفت: داستان كوتاه، تمام صداقت من است. «من قاتل پسرتان هستم» روايت دوره‌اي از زندگي داستان‌نويسي من است و در راستاي كار من، با همان لذتي كه «سفر به گراي 270 درجه» را نوشتم، به همان لذت روزهاي آخر حضور در جنگ و به همان لذت دوستي در اردوگاه‌هاي پشت جبهه. من يك آدمم كه كار خودم را مي‌كنم. سال 65 مي‌گفتند تكليف است نروي جنگ، ولي رفتم. الان هم با تمام وجودم و عشقم كار مي‌كنم و لذتم از زندگي، دوستي‌ام با همه شهيداني كه مي‌شناختم و با همه بچه‌هاي جنگ است و اين را با همه‌ي دنياي كساني كه فحش مي‌دهند، عوض نمي‌كنم. به خاطر آنها و به ياد و احترام آنهايي كه مردان روزگار ما بودند، مي‌نويسم و حالا حالاها هم مي‌نويسم؛ ممكن است به خاطر شرايطي قلمم را زمين بگذارم، ولي چيزي را كه به آن اعتقاد نداشته باشم، نمي‌نويسم. اگر از داستان‌نويسي‌ام لذت نبرم و مجبور باشم چيزي بنويسم كه به آن اعتقاد ندارم، چرا داستان بنويسم؟ هر چند اين لذت تلخ باشد. انتهاي پيام
  • دوشنبه/ ۲۳ آبان ۱۳۸۴ / ۱۱:۵۲
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 8408-12009
  • خبرنگار : 71157