.... و ديديم كوچه هاي سرشار از درد و خانه هايي كه سهمي از وسعت سبز لبخند نداشتند، با كودكاني كه جز طعم تلخ درد هيچ طعمي را نمي شناختند، خواستيم شعر زندگي براي فردا را براي آنها بخوانيم اما هيچ چيز از فردا نميدانستند.
شب بيست و يكم ماه مبارك رمضان فرا رسيد و كوچه گردان عاشق به عهد خود وفا كردند، به عهدي كه با مولاي خود بسته بودند. به در خانه مستمندان رفتند اما نه به خاطر كودكي مانده در بستر بيماري و نه حتي به خاطر شرمندگي دستان خالي پدري، بلكه به خاطر خودشان دعوت كوچه ها را لبيك گفتند، به خاطر بغض مهرباني كه در گلوي دستانشان مانده و به خاطر عهدي كه با عشق مولا بسته بودند. گفته بودند كه زيارت ستاره ها آداب ندارد و چه راست ميگفتند.
به گزارش سرويس صنفي آموزشي خبرگزاري دانشجويان ايران، شب گذشته جمعي از دانشجويان دانشگاههاي تهران براي ششمين سال متوالي در شب رحلت موليالموحدين امام علي عليهالسلام به درب خانه نيازمندان رفتند و با اهداي كيسههايي كه حامل مايحتاج غذايي و بهداشتي يكماه آنها بود، لبخند را بر لب كودكان و شادي را در دل مادران نهادند تا سنت اميرالمومنين (ع) را زنده نگه داشته و به نسل بعد منتقل كنند.
مردم خير كشورمان در اين ماه بركت و نور دانشجويان را تنها نگذاشتند و با كمكهاي مادي و معنوي خود آنها را در ادامه اين سنت حسنه ياري كردند، به طوري كه حدود 9 ميليون تومان كمكهاي مالي به كوچه گردان عاشق كمك كردند تا آنها بتوانند كيسههايي حامل برنج، گوشت، مرغ، روغن، قند، شكر، حبوبات، ماكاروني و تن ماهي و شوينده و پاك كننده را تهيه و به نيازمندان برسانند.
و حال كيسهها آماده شده به كدام سو بايد رفت ؟ در هرگوشه اين ابرشهر نشاني از فقر است. فقر مالي، فرهنگي، اجتماعي و...
شناسايي 300 آدرس در محلههاي شهر ري، مولوي، شوش، هرندي، علي آباد، خاك سفيد، خاوران، كوره پزخانههاي جاده ساوه، قرچك ورامين، منطقه قشلاق و روستاي محمدآباد كار سادهاي نبود اما عشق به علي(ع) خستگي را از دلهايشان زدود.
اولين محله در ورامين، محله اي قديمي بود كه گويي فقط دردها در آن رنگ تازگي داشتند و محله ديگري كه كوچه گردان به آنجا ميروند، نميخواهم از محلات ديگر بنويسم، چرا كه اشك مادران، بغض فرو خورده پدران، شادي تلخ كودكاني كه خبري از آنچه بر سرشان ميآيد ندارند در هر محله بيشتر از محلات ديگر به چشم ميآمد و مه غربت و تبعيض در هر محله بيش از محله ديگر بر دلها سنگيني ميكند.
اما ميخواهم از فقر مادري بگويم كه ضجه كنان و در مقابل چشمان يگانه پسرش بر سر كوبيد و گفت: پول خريد داروي پسرم را ندارم، بعد از ماه رمضان به آسايشگاه ميبرمش و اشكهاي پنهاني پسر كه خبر از غربت و تنهايي مادر داشت.
انتهاي پيام