علياصغر شيرزادي: سياستمداري كه با بهرهگيري از فرصتهاي سياسي، سوداي نويسنده و شاعر شدن را در دل پرورانده، به دنبال باد دويده است
از ديدگاه يك داستاننويس، پي بردن به دليل يا دليلهايي كه بسياري از نويسندگان و شاعران را در هر سرزمين و تحت هر نظام سياسي به سياسي نوشتن مستقيم و آگاهانه برميانگيزد چندان دشوار نيست. علياصغر شيرزادي كه با خبرنگار بخش ادبي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) در استان خوزستان گفتوگو ميكرد، تاكيد كرد: تنفس در موقعيتهايي بحرانزا گاهي به جبر و حتا شايد ناخواسته و در تقلايي ناگزير و در نهايت آزاردهنده خيلي از شاعران و نويسندگان را وادار به سرودن و نوشتن با نيت روشنگري و افشاگري ميكند. حالا عجالتا بگذاريم از اين كند و كاو كه اين گونه نوشتن و سرودن تا چه حد با نوع خاص و يگانه هستيشناسي نويسنده درگير با سياسينويسي تطابق يا تضاد پيدا ميكند و به اصطلاح با چه قيمتي براي شاعر و نويسنده اخلاق و حقيقتجو تمام ميشود. نويسنده ”طبل آتش“ خاطرنشان كرد: بر اين مقوله اگر تاملي ميشود، ناظر بر مصداقهايي بارز است در كار و زندگي مشخص و راه مختار شماري از شاعران و نويسندگان معاصر كه جبههگيري آشكار و برانگيختهگي مطلقا سياسي و گذراي آنها در مقطعي از تاريخ چون لكهاي يا سايهاي ابهامآميز كارنامه هنريشان را مخدوش كرده است. با گذر زمان چه بسا محمل و موضوع و گاه حتي مضمون بنيادي سياسيگرايي عرضي فلان شاعر يا نويسنده به كلي در چشمانداز تاريخي و سياسي امروز و فردا و بازنگري ديروز گم ميشود. او تصريح كرد: اين واقعيتي است كه سخت تلخ جلوه ميكند و لامحاله هنگام بازشناسي چهره ادبي و هنري نويسنده بيهودگي و غبن را رقم ميزند. از ياد نميتوان برد كه هنرمند خلاق و نويسنده حقيقي، حقيقتطلب است و واقعگرايي خلاقاش با واقعبينيهاي مقطعي و غالبا تك ساحتي سياستمدار از بيخ و بن متفاوت است. اين داستاننويس همچنين در خصوص دست به قلم شدن اهل سياست در وادي ادبيات اظهار كرد: راه جستن به عمق و ريشه علتهايي كه برخي سياستمداران را ـ البته اگر از شرطهاي لازم نويسنده و شاعر شدن به كلي بيبهره نباشند - به نوشتن داستان و سرودن شعر ميكشاند چندان دشوار نيست. ميشود حدس زد كه در بهترين حالت سياستمداري كه پيش از ورود عيني و فعال به عرصه سياست از موهبت الهي قريحه و ذوق خلاق نويسندگي بهرهي ضروري را داشته برحاشيه پيشه سياستمداري، گاه و بيگاه يا همواره، وقتهاي آزاد و فرصتهاي آرامش و زمانهاي غالبا كوتاه فراغت از سياست و دولتمداري را به جاي پرداختن به تفريح و تفرج صرف خواندن و نوشتن ميكند. وي ادامه داد: نويسندههاي سياستمدار يا سياستمداران نويسندهاي را سراغ داريم و ميشناسيم كه با فروتني ضروري به اين مشغله سخت و در عين حال دلپذير و به واقع رهاييبخش تن و حال سپردهاند. در اين ميان چهرههايي هم هستند كه به فراخور استعداد و توان و خلاقيت داستان و شعرهايي خواندني نوشتهاند. هر يك از اين شخصيتها همچون هر هنرمند ديگري توفيق نسبي خود را در عرصه ادبيات مديون توانمندي براي بازآفريني واقعيتها دانسته است. نويسنده ”هلال پنهان“ توضيح داد: به عبارتي ديگر، آنان فقط با پشتوانه قريحه و تحمل رنج و دشواريهاي كار به اين ميدان آمدهاند. آثار اين نويسندگان كه ناگزير مثل هر شخصيت ديگري براي خود حرفهاي را جستهاند و بنا بر گرايش سرشتي و نوع تربيت و آموزش يا به اصطلاح از قضاي روزگار سياستپيشه شدهاند فقط با اين شرط ماندگار ميشود و از كمند تنگ زمان و پسند روز رها ميماند كه بدون اتكا به شهرت سياسي و بركنار از امكانهاي بيرون از عرصه ادبيات و بينياز از تكيهگاههاي قدرت دولتي به دل و ذهن مخاطبان شعر و داستان راستين راه پيدا كند. بر اين معنا حتما بايد تاكيد كرد كه شعر و داستان شرف و قوت يگانهاش را فقط از زمينههاي پهناور ذهن و زندگي انساني ميگيرد و ساده و غني راه به آينده ميجويد. اين نويسنده با بيان اينكه با درنگي كوتاه بر تاريخ سياسي معاصر كشورمان و همچنين با مرور تاريخچه شعر و داستان صد سال گذشته اين سرزمين به سهولت ميتوان دريافت كه دهها سياستمدار و دولتمرد زياده طلب، با بهرهگيري رايگان و بسيار آسان از مجموع امكانها و فرصتهايي كه قدرت سياسي در اختيارشان گذاشته بود و در حواشي مشغلهها و سوداهاي عديده سوداي نويسنده و شاعر شدن را هم در دل ميپروراندهاند و يدك ميكشيدهاند، تصريح كرد: « اين حضرات در فريفتهگي از اعوان و انصار و به خصوص از كارمندان به شدت چاپلوس تحت امر خود عليالاتصال جملهها و تعريفهاي مبالغهآميزي ميشنيدهاند؛ مثلا از اين دست: ”شما، قربان، دست به هر چه بزنيد طلا ميشود! “، ” چه شاهكاري نوشتهايد!، “ اين نبوغ جنابعالي است كه در شعر و داستان هم حرف اول و آخر را ميزند! “ و غرق در خود شيفتگي باور ميكردهاند كه فيالواقع نويسنده يا شاعر شدهاند غافل از داوري خويشتن و بيگانه، بابت حرام كردن كاغذ و مركب چاپ چه بادي بروت ميانداختهاند و غبغب دو طبقه ميگرفتهاند. گمان نميرود كه كمتر كسي در ميان اين سنخ از سياستمداران حتي در يك قدمي گور هم به اين واقعيت پي برده باشد كه دنبال باد ميدويده است. شيرزادي يادآور شد: جامعهاي 70 ميليون نفري كه ميانگين شمارگان كتاب - از جمله مجموعههاي شعر و داستان و رمانهاي ارزشمند - در آن تا مرزهاي حيرتانگيز هزار يا دو هزار نسخه سقوط كرده است، حوصله تعبير و تفسير موضوع قلت يا كثرت شعر و داستانهاي سياستمداري را ندارد كه به سن پنجاه و چند سالگي دفعتا در خود نويسنده و شاعر بزرگ كار نكردهاي را كشف كرده. گمان نميرود كه سوداها و تقلاهاي نويسندگان و شاعراني از اين دست راهي حتي به كوره ده متروكي ببرد. وي اضافه كرد: سياستمداري، برگذشته از ميانسالي كه شهرت خود را در عرصههايي جدا و كاملا بيربط با ادبيات به دست آورده و بنا بر قضا و قدر در بهترين وضع و حالت پس از سالها قلمفرسايي در روزنامههايي گيج به دستآوردن عنوان ” مقالهنويس “ شدن هم آميخته با هوسهاي متراكم ديگر در او به فرياد رسيده، چهطور ميتواند داستان و رماني بنويسد كه در درجه اول و بنابر تعريفهاي امروزي داستان و رمان شكل و ساختار و زبان مناسبي داشته باشد و در درجههاي بعدي مثلا همسو با ذات افشاگر يا در واقع كاشف ادبيات، زنده باشد و مثل هر رمان و داستان حقيقي بينياز از هر نوع تكيهگاه خارج از ادبيات، باطلالسحر فناپذير ميشود و ولو در تيراژ محدود با مخاطبان فرزانه ماهيت مستقل و خودبنياد پيدا كند. اين داستاننويس خاطرنشان كرد: شعر و داستان ميتواند رها از هر قيد و قاعده از پيش تعيين شدهاي بنا به نگرش ويژه نويسنده و هستيشناسي خاص او هر مضمون و موضوعي را مطرح كند؛ ميتواند القاي حس و انديشه كند، ميتواند به طرزي كاملا غيرمستقيم ذهن خيل مخاطبان و خوانندگان را با مفهوم يا مفاهيمي غريب به شدت درگير كند؛ ميتواند سير تفكر و انديشهورزي بسياري از كسان را براي تمام عمرشان تغيير بدهد و تعيين كند. همه اين اتفاقها ميافتد مشروط به شروطي از جمله داشتن مشخصات و مختصاتي كه منحصرا داستانها و رمانها دارند. داستانسرا بودن و داستاننويس شدن بدون قريحه ذاتي و بعد بدون به دست آوردن و دروني كردن دانش و مهارتهاي چندگانه مربوط به اين حرفه ميسر نميشود. شيرزادي افزود: شايد كساني به طور غريزي بتوانند در عنفوان شباب چند پيشداستان و شبهداستان بنويسند اما اگر از قريحه و استعداد سرشتي برخوردار نباشند، روايتگري ندانند، نخواهند يا نتوانند صناعت داستاننويسي را به تدريج و با صرف وقت و حوصله فراوان بياموزند و توان تحمل تخلكاميها را نداشته باشند فقط خود را در يك فريب سردرگم سرگرم ميكنند. او با اشاره به اين مطلب كه در طول تاريخ داستاننويسي جهان و ايران نويسندگان توانمند و قدر اولي را به جا ميآوريم كه با وسعت مشرب به معناي وسيع و عميق كلمه سياسي انديشيدهاند و با اصالت، قدرت و مهارت داستان و رمانهاي پر معنا و خواندني نوشتهاند، خاطرنشان كرد: « به هنگام بحث درباره نسبتهاي ميان سياست و ادبيات و داستان و شعر سياسي چند نكته محوري و اساسي را به الزام بايد در نظر داشت. يكي اين كه سياست مفهومي دارد گسترده و عميق كه با حيات فردي و اجتماعي شش ـ هفت ميليارد سكنه اين سياره كوچك آميخته شده است. اين نويسنده ادامه داد: سياست داراي يك ويژگي بارز است و اين ويژگي عجالتا همانا چندين معنايي و چندين ظرفيتي به حساب آمدن است كه با پيچيده شدن زندگي و سلوك انسان پيچيدهتر شده است و در مفهومهاي وسيع از نظر گاههاي مختلف مربوط به دانشهاي جديد انساني تعريف ميشود. با اين تلقي هيچ داستان و شعري را نميتوان كاملا بر كنار و پاكيزه از سياست دانست. شيرزادي تصريح كرد: مهم اين است كه شاعر و نويسنده دست كم با خودش صادق باشد. داستاننويس چه سنجيده، محاسبه شده، پخته و با انديشه و طرح از پيش تعيين شده براي رويكردي سياسي بنويسد و چه در مرز خودآگاه و ناخودآگاه و به تعبير خودمان در وجهي شهودي بنويسد بازخورد و بازتاب كار خلاق او هرگز و به هيچ وجه بر كنار از سياست نيست. پارهاي خط كشيها و طبقهبنديها در اين عرصه صرفا ميتواند اعتباري باشد و توجيه خود را بيرون از خود بجويد كه صد البته همان قدر بيهوده است كه ما فرضا به اعتبار ماه، خورشيد را دوست بداريم و حرمتاش را تا اطلاع ثانوي حفظ كنيم! انتهاي پيام