ميزگرد دانشجويي بررسي انتخابات رياست جمهوري نهم با حضور نمايندگان چند تشكل دانشجويي در محل خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) برگزار شد.
در اين ميزگرد، «سجاد صفارهرندي» عضو بسيج دانشجويي دانشگاه تهران، «حسام الدين علامه» دبير انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران و علوم پزشكي، «علي سيادتي» دبير جامعهي اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران و «مهدي درويش» عضو طيف شيراز دفتر تحكيم وحدت حضور داشتند.
«سجاد صفارهرندي»، در ابتداي ميزگرد، انتخابات نهمين دورهي رياست جمهوري را مبدأ تحولات جديدي دانست و گفت: بر اساس تقسيمبنديهاي كلاسيك چهار جناح در درون جمهوري اسلامي داشتيم. جناح راست سنتي، راست مدرن، چپ سنتي و چپ مدرن. اما از 4 سال پيش جناح جديدي را در عرصهي سياسي كشور شاهد بوديم كه آن را اصولگرا ميناميم كه به نوعي نسبتهايي با جناح راست سنتي دارد.
صفارهرندي افزود: سمت و سوي تحولات فضاي قبل از انتخابات بدين گونه بود كه هركدام از اين جناحها نمايندهي خودشان را داشتند. به طور مشخصتر جناح راست مدرن با نامزدي هاشمي رفسنجاني، جناح چپ مدرن با نامزدي دكتر معين، چپ سنتي با نامزدي كروبي و اصولگرايان و راست سنتي با اتحاد مشترك 3 يا 4 نامزد در صحنه حاضر شدند.
به گزارش خبرنگار ايسنا، وي افزود: روند تحولات به سمتي پيش رفت كه جناح راست سنتي عملا از گردونهي تحولات حذف و در حاشيه قرار گرفت. جناح چپ سنتي عليرغم راي خوبي كه كروبي كسب كرد تا حدود زيادي در مرحلهي دوم نشان داد كه اين راي ايدئولوژيك و فرهنگي جناح چپ سنتي نبود.
هرندي با بيان اينكه «در آينده جناح چپ سنتي به تقدير جناح راست سنتي نزديك خواهد شد»، گفت: آيندهي سياسي كشور بر محور تقابل جناح اصولگرا و راست مدرن يا پيمان كارگزاران سازندگي و چپ مدرن، يعني مجموعهاي از مجاهدين انقلاب اسلامي و جبههي مشاركت خواهد بود.
اين فعال دانشجويي افزود: در مرحلهي دوم انتخابات اخير، شاهد اتحاد كامل بخشهاي مدرنيست كشور بوديم. يعني راست مدرن و چپ مدرن عملا بر روي هاشمي اتفاق كردند، اما تا حدودي از اين به بعد تمايزات راست مدرن و چپ مدرن كه در يك هفتهي قبل از انتخابات سوم تير فراموش شده بود به نوعي باز توليد خواهد شد.
«حسامالدين علامه» دبير انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران و علوم پزشكي تهران گفت: گرچه نميخواهم بحث را دوطرفه كنم و وارد تقابل با ايدههاي شخصي شوم، اما آقاي صفارهرندي پيام 27 خرداد و سوم تير را درك نكردهاند. پيام 27 خرداد و سوم تير اين بود كه اتفاقا احزاب و گروهها نيستند كه در كشور ما حرف اول و آخر را ميزنند و تودههاي مردم در كشور ما به دلايل زيادي مبناي حركتشان و آيندهي سياسيشان را از گروهها و احزاب نميگيرند.
صفارهرندي پاسخ داد: من پاسخ پرسش مطرح شده دربارهي آرايش نيروهاي سياسي را گفتم. من با شما در اين ايده موافقم.
علامه سپس با بيان اينكه «آنچه در كشور ما اتفاق ميافتد پديدههاي سادهي جامعهشناسي است» گفت: متاسفانه در كشور ما بعد از پايان دوران دفاع مقدس و سياست اقتصادي خاصي كه در اين دوران هم بر مبناي فكري خاص و هم به خاطر شرايط خاص دوران جنگ شكل گرفته بود، نگاه به محرومان و مستضعفان فراموش شد. از نظر روانشناسي نيازهاي مردم وقتي در هرم «مازلو»(هرم روان شناسي اولويت نيازها) تعريف ميشود در كف نيازها، نيازهاي اقتصادي و معيشتي است. آنچه كه در 27 خرداد و سوم تير اتفاق افتاد پاسخ تودهي مردم براي برآورده كردن اين اولين نياز بود.
وي گفت: وقتي آراي مختلف را بررسي ميكنيم اين واقعيت احساس ميشود كه محرومان و مستضعفان همانهايي كه به نوعي در دوم خرداد بخشي از آراي خاتمي را شكل دادند متوجه شدند كه بعضا شعار خر برفت و خربرفت و خربرفت را تكرار ميكنند و توسعهي سياسياي كه بعضي از احزاب حاكم كردهاند توسعهي سياسياي بود مبتني بر خصوصيسازي، برآمده از قشر مرفه جامعه و خطدهي شده بعضا از خارجنشينان كه كوچكترين سنخيتي با تفكر و آرمانهاي مردم ايران ندارند. مردم ايران خيلي وارد فضاي راست سنتي، چپ سنتي، راست مدرن، چپ مدرن و حتي بيتعارف بگويم فضاي اصولگرايان، اصلاحطلبان و امثالهم نيستند.
علامه گفت: من برخلاف صفارهرندي كه تقابل جدي را ميان اصولگرايان و نيروهاي راست مدرن و چپ مدرن ميداند اعتقاد دارم در 4 سال آينده تقابل جدي بين اصولگرايان و نيروهاي خط امام(ره) به وجود خواهد آمد و نيروهاي خط امام هستند كه با هدف قرار دادن تمام آرمانهاي حضرت امام كه در كنار عدالت و ارزشهاي اصيل و واقعي ديني نه فقط قشريگرايي و سطحينگري نگاهشان به آزادي و توسعه است، در حقيقيت خطدهندهي جريانهاي فكري و انتخاباتي و مردم در 4 سال آينده خواهند بود.
«سيد علي سيادتي» دبير جامعهي اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران نيز در ادامهي ميزگرد ايسنا با تاييد سخنان صفارهرندي، با بيان اين كه «خروج كروبي نشانهاي از حذف چپ سنتي است» و گفت: بعد از انتخابات تقسيمبندي ديگري ايجاد ميشود و آن مردمي بودن و مكتبي بودن است. اين تقسيمبندي باعث تفكيك در درون خود اصولگرايان خواهد شد و گفتمان جديدي (البته اين گفتمان در زمان شهيد رجايي بوده و بعدها بنا به دلايلي به فراموشي رفته است) را با جرياني كه احمدينژاد سردمدار آن هستند زنده ميكند.
وي در پاسخ به علامه گفت: انتخابات تنها يك پيام نداشت كه بگوييم شما درك نكرديد، ما درك كرديم. اول براي شناخت پيامهاي انتخاب مردم نياز به زمان است. دوم اينكه نبايد يكجانبه نسبت به آن نگاه كرد و سوم نبايد تفسير به راي كرد، آنچه كه هست را بايد بيان كرد.
سيادتي گفت: مشكل معيشتي مردم كاملا مشهود بود. يكي از ويژگيهاي اصلي انتخاب رييسجمهور براي مردم بحث اقتصادي بود. گرچه بعضي از كانديداها مبالغي را در انتخابات پيشنهاد كردند و به قولي انتخابات رياست جمهوري را به مزايده گذاشتند اما كسي راي آورد كه سخني به طور رسمي از مبلغ نياورد.
وي دوران آينده را تقابل جدي بين نيروهاي وفادار به ارزشهاي انقلاب اسلامي و كساني كه به قول وي آمال و آرزوهايشان غرب است دانست و گفت: در آينده تقابلي ميان كساني كه الگوهاي پيشرفت و توسعه را در پياده شدن ديدگاههاي غربي ميدانند و عدهاي كه ميگويند آنچه خود داشت ز بيگانه تمنا ميكرد، ميبينيم.
به گزارش ايسنا، در اين ميزگرد «مهدي درويش» عضو طيف شيراز دفتر تحكيم وحدت نيز گفت: ما براي اولين بار در تاريخ انقلاب به صورت كاملا مشخص و تفكيك شده حضور نيروهاي مختلف سياسي را در عرصهي انتخابات داشتيم كه يك پديدهي كاملا مبارك و زيبا بود، فارغ از نتيجهاي كه داشت.
درويش گفت: گروههاي سياسي از 27 خرداد تا سوم تير طي يك هفته به دو جبههي كاملا متمايز تقسيم شدند. اما با توجه به صحبتهاي دوستان به اين نكته اشاره ميكنم كه با توجه به تجارب 16 سال گذشته اولين تقابلي كه خواهد افتاد بين خود نيروهاي اصولگرا به صورت عام و به صورت خاص بين نيروهاي آبادگران و راست سنتي اعم از جامعهي اسلامي مهندسين، جامعهي روحانيت مبارز و ... اتفاق خواهد افتاد و سپس بين نيروهاي اصولگرا در يك جبهه و نيروهاي خط امام(ره) و راست مدرن، چپ مدرن در جبههي ديگر.
سپس صفارهرندي ضمن تاييد اين كه «نميتوان معادلات انتخابات ما را با معادلات تغيير و تحولات جناحهاي سياسي و احزاب فهميد» گفت: واقعا يكي از درسهاي مهم انتخابات اخير هم همين بود. در اين انتخابات فقط اجماعي از احزاب چپ و راست مدرن را شاهد نبوديم، بلكه اجماعي از يك سري نخبگان، دانشگاهيان و روشنفكران در مقابل جناح اصولگرا را هم ديديم.
هرندي در بيان علل شكست اين اجماع گفت: اگر انتخابات ايران را در زمينهاي قرار دهيم كه در يك هفتهي آخر هم دوستان روي آن تاكيد ميكردند، يعني انتخابات فرانسه به اين موضوع پي ميبريم. در انتخابات فرانسه شيراك 21 درصد راي آورد و ژان ماري لوپن راستگراي افراطي 16.5 درصد و سوسياليستهاي فرانسه 15 درصد و عملا در دور دوم رقابت بين لوپن و شيراك بود. همهي احزاب و گروه زيادي از روشنفكران و هنرمندان روي شيراك اتفاق كردند و به نوعي يك اجماع ملي را شكل دادند كه از خطر لوپن جلوگيري كنند. ما در يك هفته بين انتخابات اينكه اين نسخه اينجا هم بايد اجرا شود را در روزنامههاي اصلاحطلب ميديديم و تا حدي هم ميشود گفت كه اجرا شد و خوب هم پيش رفت و تعداد قابل توجهي با اين پروژه همراهي كردند.
صفارهرندي افزود: يكي از جوابهايي كه ميتوان در پاسخ به علت شكست اين اجماع در ايران داد اين است كه تفاوتي بين جامعهي ما و جامعهي فرانسه هم در زمينهي احزاب و هم در زمينهي روشنفكران وجود دارد. در فرانسه احزاب و روشنفكران يك بخش حقيقي برآمده از درون ويژگيهاي بومي و تاريخ تحولات اين كشورند. (علامه با تكان دادن سر تاييد ميكند) هركدام از اين احزاب طي يك تحولات مشخص اجتماعي زيربنايي به وجود آمدهاند و نيازي آنها را به وجود آورده است. هر حزب منافع يك عدهاي را نمايندگي ميكند و از يك پايگاه اجتماعي تغذيه ميشود. مفهوم روشنفكر نيز در غرب تابع تحولات عميق معرفتي و اجتماعي و فكرياي است كه طي چندين قرن به وجود آمده است.
وي افزود: احزاب ما بيتاريخند و در اغلب موارد برآمده از تحولات اجتماعي نيستند. ما احزاب دولت ساخته داريم. احزابي كه به طور مشخص يك طبقهي اجتماعي را نمايندگي نميكند. در واقع كلوپهاي سياسي هستند كه سياستمداران ما آنجا دور هم جمع ميشوند و با هم تصميماتي ميگيرند. عمدهي رونق كارشان هم شب انتخابات است براي اينكه ليستي تهيه كنند و يا شب راهپيمايي 22 بهمن براي اينكه بيانيهاي بدهند و مردم را به شركت در راهپيمايي دعوت كنند. در ايران نميشود گفت وزن هر حزب چهقدر است.
صفارهرندي با بيان اينكه «ما در ايران مرجعيت روشنفكران را آنچنان كه در جامعهي مدرن غربي داريم نميبينيم» گفت: ولو اينكه تك تك روشنفكران براي مردم محترم و عزيز باشند اما مرجع تصميمگيري سياسي نيستند. با حرفي كه ميزنند اين احساس در مردم شكل نميگيرد كه نخبگان كشور احساس خطر كردند.
وي ادامه داد: در مرحلهي دوم انتخابات، از طرف آقايان مطلوب بود كه مردم احساس كنند همهي دانايان و فرزانگان و نخبگان كشور از يك چيزي احساس خطر كردند، پس بايد حتما از آن جلوگيري شود اما چون آن مرجعيت شكل نگرفته، مردم احساس كردند گويي كسي ميخواهد بيايد كه معادلات فعلي قدرت را به هم بزند و همهي اصحاب موجود جمع شدهاند تا نگذارند او بالا بيايد. بنابراين اين ائتلاف ملي بدون زمينهاي كه به لحاظ اجتماعي بايد داشته باشد به گونهاي اثر معكوس داشت. البته اين يكي از پاسخهايي است كه ميتوان براي تحليل شكست اجماع روشنفكران داد.
به گزارش ايسنا، صفارهرندي گفت: كماكان مرجع اصلي تصميمات سياسي اجتماعي مردم ما روابط رو در رو و چهره به چهرهشان در محيطهاي كوتاه دامنه و نزديك است و لذا در همان حال كه نخبگان و رسانهها عموما از لزوم ائتلاف ملي براي يك كانديدا صحبت ميكردند، در محاورات روزمره در كوچه و خيابان، قهوهخانه، اتوبوس و مسجد نامي كه بين مردم رد و بدل ميشد نام ديگري بود.
ادامه دارد...