/وضعيت اسفناك كهنترين پايتخت كي فرا ميرسد/ «هگمتانه»؛ سزرمين مزداپرستان ماد
به باور هوار، شهر كنوني ”همدان” پايتخت ماد قديم است كه در اوستا آن را ”رگه” ياد كردهاند. بناي نخستين شهر را به دياكو ـ نخستين شاه ماد ـ نسبت ميدهند؛ اما سازندهي اين شهر دياكو نبود، زيرا هرچند نام او در كتيبههاي آشوري ديده ميشود، ولي ميتوان گفت كه دياكو همدان را گسترش داده و بر جمعيت آن افزوده است. نام اصلي اين شهر، «هانگماتانه» بوده كه معناي محل اجتماع را ميدهد. از طرفي، آشوريان باستان به شهرهاي قوم كاسي، عنوان "كاركاشي" داده بودند كه "كار" به معناي قرارگاه يا منزلگاه و "كاشي" اسم قوم "كاسيگ” است. آشورشناسان و مادشناسان، جملگي اين كاركاشي (يا شهر كاسيان) را منطقه كنوني همدان دانستهاند. پرفسور گيريشمن ـ باستانشناس معروف فرانسوي ـ معتقد است كه اسم قبلي هگمتانه، "اكسايا" يعني شهر كاسيها بوده است. و درمجموع، اعتقاد غالب بر اين است كه شهر هگمتانه را يكي از اقوام آريايي بهنام مادها ساختهاند و نخستين دولت ايراني را در آن بنا نهادهاند. ولي نتايج تحقيقات بيانگر آن است كه شهر هگمتانه پيش از انتخاب به پايتختي توسط مادها، وجود داشته و مردماني از قوم كاسي در آن ميزيستهاند. سپس بازماندگان قوم كاسي، بعدها با طايفهاي از آرياييها قوم موسوم به ماد را پديد آوردهاند و با غلبه بر دولت تجاوزگر آشوري، دولت ماد را بنيان گذاشته، پايتخت خود را كاركاشي قرار دادهاند. از آن به بعد، اين شهر، هگمتانه نام گرفته است. مادها گروهي از اقوام آريايي بودند كه از جنوب سيبري به سمت فلات ايران حركت كرده و در غرب ايران ساكن شدند. عواملي مانند رشد اجتماعي و فرهنگي، تماس با گروههاي بومي ساكن فلات ايران، وجود همسايگاني قدرتمند و احساس نيازهاي جديد سياسي و اجتماعي، آنها را وادار به اتحاد و ايجاد حكومتي مقتدر كرد؛ به طوري كه قوي ترين قوم آن روزگار، يعني آشوري، را براي هميشه از صفحه روزگار محو كردند. از نظر معيشتي مادها گله دار و رمه گردان بودند و پدر در خانواده ماد داراي قدرت تامه بود و چندهمسري در بين مردان ماد رواج داشت. معماري اين قوم به گونهاي است كه آنها براي ساختن بناها از قير طبيعي استفاده مي كردند. باستان شناسان در تپه گيان گورستان سيلك و گنج زيويه، آثار فلزي و سفالي كشف كرده اند كه همگي نشانگر ذوق و سليقه و مهارت آنان در زمينه هنر و صنعت است. همچنين هنرنمايي بر مفرغ و آهن، سنگ تراشي، سفال سازي و احتمالا نساجي هم پيشرفت فراواني كرده بود. با توجه به آثار محدود به دست آمده، برخي بر اين عقيده اند كه مادها داراي خط و كتابت بوده اند. كه به ظن قوي از خط اورارتويي گرفته شده بود و تصور مي شود يكي از انواع خط ميخي بوده باشد. نمونه هايي نيز از خط هيروگليف از آن دوره به دست آمده است. مسلما آنان در قرن هفتم پيش از ميلاد داراي خط و كتابت بوده اند و گمان مي رود كه اين خط همان است كه امروزه خط باستان پارسي يا خط هخامنشي رديف اول خوانده مي شود؛ ولي در واقع از لحاظ اصل و منشا مادي است. با توجه به مدارك موجود و آثار كشف شده پژوهشگران بر اين عقيده اند كه مادها از نظر مذهبي به آيين مزداپرستي گرايش بيشتري داشته اند. وجود چند آتشدان در نزديكي شهر ملاير گواهي بر اين مدعاست. همچنين با توجه به مصنوعات منقوش و ديگر شواهد گمان مي رود كه ظاهرا ماديان تا حدودي تحت تاثير اعتقادات آشوري و بابلي مبني بر پرستش الهه هاي مختلف قرار داشتند. مغ ها آداب مذهبي را اجرا مي كردند و در آثار معماري صخره يي بسياري از نقش برجسته ها به آنان تعلق دارد. امروز عموم باستان شناسان، تپه باستاني هگمتانه، واقع در مركز شهر همدان را كه وسيع ترين تپه باستاني ايران است، بقاياي همان ابنيه عهد كاسي، مادي، هخامنشي و بعد از آن مي دانند. مساحت اين تپه حدود 30 هكتار است كه با در نظر گرفتن بخش هايي كه جزو محدودي از تپه باستاني بود و اينك ساختمانهاي مسكوني بر روي آن ساخته شده، به بيش از 40 هكتار نيز مي رسد. اين تپه بيضي شكل، در داخل محدوده شهر فعلي همدان و در دو سوي خيابان اكباتان واقع شده است. واژه هگمتانه در زبان يوناني به صورت "اكباتانا " در آمده است و در كتيبه هاي عيلامي به صورت "اك ماتانو" آمده است. برخي نيز معتقدند: "امدانه" يا "آماداي" كه در كتيبه پيلسر پادشاه آشور آمده به اين محل اطلاق مي شده است. ”هگمتانه” در زبان ارمني، "اهمتان" و در زبان سرياني و پهلوي، ”اهمدان"، در گويش نويسندگان عرب "همدان" و در تورات، "احتمانا" گفته شده است. همچنين سكه هايي از عهد ساساني كشف شده كه محل ضرب آنها "اهمتان" قيد شده است. گفته هاي هرودت مورخ يوناني، در قرن پنجم قبل از ميلاد، مهمترين ماخذ تاريخي در اين مورد است. وي بناي اوليه اين شهر را به "دياكو" نخستين شهريار ماد نسبت مي دهد (در 728 قبل از ميلاد). هرودت اوضاع سياسي واقتصادي نا مناسب قوم ماد را در دستيابي دياكو به قدرت مؤثر مي داند. ديگر مورخان يوناني چون پليبيوس، كنزياس، ژوستين و گزنفون، نيز درباره هگمتانه مطالبي جمع آوري كرده اند؛ دياكو پس از اينكه هگمتانه را به پايتختي خود برگزيد، تصميم به ساخت كاخي عظيم و مستحكم به صورت هفت قلعه تو در تو گرفت. به طوريكه كاخ پادشاهي و خزانه، در درون قلعه هفتم قرار داشته باشد. دياكو به تقليد از رنگ آميزي قصرهاي بابلي، دستور داده بود كنگره هاي هر قلعه را به رنگي مخصوص در آورند. به اين ترتيب: رنگ كنگره هاي قلعه اول سفيد، دومي سياه، سومي ارغواني، چهارمي آبي، پنجمي نارنجي، و كنگره، دو باروي داخلي سيمين و زرين بودند و محيط بيروني ترديوار قلعه، تقريبا به اندازه حصار شهر اتن بوده است. بنا به در خواست دياكو، قوم ماد شهرهاي كوچكي را كه در آن مي زيسته اند، رها ساخته و پايتخت را مورد توجه قرار دادند و در اطراف قلعه شاهي خانه هاي خود را بنا كردند. پلي بيوس مورخ يوناني (204 تا 132 قبل از ميلاد) مي نويسد: در دامان كوه اورنت، (اورنت يا اورنتس = الوند) شهر هگمتانه با قلعه و ارگ مستحكم و حيرت آوري قرار گرفته، و قصر شاهي، در داخل آخرين قلعه آن استوار شده است. .ضع ساختماني، آرايش عجيب و تزئيناتي كه در آن به كار رفته، به نحوي بوده است كه توصيف آن مبالغه آميز به نظر مي رسد. چوب هايي در آن به مصرف رسيده كه پوشيده از زروسيم است. درها، ستون هاي و رواق هاي آن، با هزاران گونه كنده كاري و نقش و نگار آراسته شده اند. يك ديوار بي پيرايه، و يك تير عاري از زيور، در آن كاخ نيست؛ حتا كاشي هايي كه زينت بخش "ازارهها" و ديوارهاي دورني قصر است، با پوششي از آب نقره، سيم اندود شده و همه چوب ها از جنس سرو و كاج مي باشند. كنزياس ـ مورخ يوناني و پزشك معروف اردشير دوم هخامنشي ـ (404 تا 3045 قبل از ميلاد) مي نويسد "سميرامين" ملكه آشور، پس از ديدن وضعيت شهر و موقعيت مناسب آن دستور داده، كه براي او در آنجا كاخي بسازند و چون ديده است كه در شهر جديد الاحداث كمبود آب وجود دارد، دستور داده تا با صرف هزينه اي گزاف، نهري ساخته و آب درياچه اي را كه در آن سوي كوه اورنت (الوند) است به اين شهر سرازير كنند. ابوبكر احمد بن محمد اسحاق همداني معروف به اين فقيه، در كتاب البلدان خود كه در حدود سال 290 هجري به تحرير در آمده، به نقل از يكي از دانشمندان پارسي مي نويسد: ”همدان بزرگترين شهر جبال و حدود چهار فرسنگ در چهار فرسنگ بوده است" بخت النصر بعد از فتح و ويراني بيت المقدس، فرمانده اي به نام صقلاب را به قصد تصرف همدان مي فرستد، ولي وي با عدم موفقيت مواجه شده و طي نامه اي به بخت النصر مي نويسد: من به شهري آمده ام داراي بارويي بلند و سركش و مردمي بسيار و كوي و برزن هاي فراخ و رودهاي فراوان و... پس از انقراض مادها، هر چند هگمتانه مركزيت نخستين را نيافت، ولي به جهت قرار گرفتن در مسير جاده شاهي، كه پارسه (تخت جمشيد) را به پا سارگاد متصل مي كرد، به عنوان پايتخت تابستاني هخامنشيان مورد توجه خاص بود، و از اين رو آن را آباد كردند. در زماني كه داريوش سوم با اسكندر مواجه مي شود. هگمتانه به صورت ويرانه اي بود، ولي داريوش سوم بنا به پيشنهاد ياران خود دستور مي دهد در ميانه شهر، كوشكي بزرگ كه آن را ساروق مي ناميدند، بسازند. در اين كوشك سيصد مخفي گاه براي گنجينه و دارايي ها بر پاشد و براي آن هشت درب آهنين ساختند، كه همه دواشكوبي (دولختي) و هر اشكوب، به بلنداي دوازده گز بود. درباره چگونگي احداث و نام بنيانگذاران هگمتانه در بين مورخان يوناني، اتفاق نظر وجود ندارد. مورخان اسلامي نيز در اين زمينه با يكديگر اختلاف نظر دارند و در مورد محل دقيق آن هم نظريات متفاوتي ارايه شده است. اما اكثر مورخان، پژوهشگران و باستان شناسان مانند مرحوم مصطفوي، پرفسور گيريشمن، اشميت، لوشاي و پرا دارا، تپهاي را كه هم اكنون در شهر همدان به نام هگمتانه معروف است، محل اصلي شهر باستاني هگمتانه مي دانند. حفاري هاي باستان شناسي سالهاي اخير در تپه هگمتانه هم مشخص شده است كه محل كاخ و بناهاي اشاره شده، در تپه هگمتانه كنوني واقع بوده است. ازجمله ويژگيهاي شهر باستاني هگمتانه معماري و طرح و نقشه منظم اين شهر بوده، كه در بين آثار باستاني به دست آمده كم سابقه است. مغولان در سال 617 هجري قمري همدان را تصرف و آن را خراب كردند. از زمان صفويه اطلاعات درستي در دست نيست. اين شهر مدتها تا زمان شاه عباس بزرگ محل كشمكش بين ايران و عثماني بوده و از زمان اين پادشاه دوباره به تصرف ايران درآمد و بهطور كلي ميتوان گفت كه بخشهاي شمالي استان همدان به همراه آذربايجان تا مدتي در دست عثمانيها بود. پس از سقوط دولت صفويه و هرج و مرج داخلي ايران تا ظهور نادرشاه افشار، بار ديگر در سال 1138 هجري قمري عثمانيها بر اين شهر دست يافتند، ولي نادرشاه در سال 1145 هجري قمري آن را تصرف و عثمانيها را اخراج كرد. آغامحمدخان قاجار اين بنا را خراب و با خاك يكسان كرد، خرابههاي آن اكنون بهنام تپه مصلا مشهور است. آثاري همچون كليسا و مدرسه، از دورههاي قاجار و پهلوي بر فراز تپهي هگمتانه به چشم ميخورد. انتهاي پيام