تركيه با توسعهي گردشگري مولانا را ترك معرفي ميكند!
مراسم مولانا هر ساله 19 تا 26 آذر در قونيه برگزار ميشود و از اين مراسم سالانه هزاران گردشگر بازديد ميكنند.آمارها مويد آن است كه تنها در سال 83 بيش از 700 هزار نفر از قونيه، مراسم سماع و ديگر جاذبههاي اين شهر بازديد كردهاند. تاثير مولانا بر قونيه به حدي است كه حتي مجسمههاي سماع را به عنوان سوغات به فروش ميرسانند. از اين گذشته حركاتي شروع شده تا مولانا، اين انديشمند يزرگ فارسي را را ترك معرفي كنند. اين در حالي است كه مولانا در استان خراسان و در شهر بلخ متولد شده و تمام اشعار او به زبان پارسي است و حتي در خود تركيه، آثار او جزء ادبيات پارسي جاي گرفته است و در هر دايرةالمعارف اينترنتي كه نام اين شاعر بزرگ ايراين جستجو شودد، نتيجه، شاعر و متصوف پارسي است. به گزارش خبرنگار ايسنا بوزكوت آران - سفير تركيه در ايران -، درباره آثار ايراني در كشور تركيه اظهار داشت: مردم تركيه مسلماً زبان فارسي نميدانند، ولي آثار ايراني به زبان فارسي در اين كشور ترجمه شده و سنگ بناي فرهنگ هر دو كشور يك سري مشتركات است. مولانا فكر ميكنم يكي از آنهاست يا حافظ و سعدي و شهريار كه شناخت بيشتري از آنها هست و همه به نوعي او را از نزديك ميشناسند. واقعيت نيز آن است كه تركيه با توسعه گردشگري خود مولانا را آنگونه كه ميخواهند معرفي ميكند و نه آنگونه كه بوده است و همين باعث شده تا قونيه به يك شهر توريستي تبديل شده و از اين رهگذر نام مولانا در سراسر جهان آكنده شود. روزنامه سان فرانسيسکو در اين باره مينويسد: اگر ميخواهيد با محبوبترين شاعر روز آمريکا آشنا شويد بايستي يک هواپيما سوار شويد و به قونيه برويد، جايي که آرامگاه يا مزار جلالالدين محمد بلخي معروف به رومي قرار دارد... يكي از جلوه هاي بينظير مراسم مولانا مراسم سماع است كه در نوع خود طرفداران زيادي دارد. به گونهاي كه بحث توريسم عرفاني را جايگزيني براي ديگر گونههاي توريسم در اين منطقه كرده است. مراسم معنوي رقص سماع عشق معنوي انسان و برگشت بنده به حق و رسيدن انسان به ملكوت را متبلور ميكند. رقاص سماع در سر يك كلاه (به نشانه سنگ قبر) و بر تن يك عبا (به نشانه كفن) دارد كه با در آوردن خرقه حقيقت واقعي (باطن) جلوه ميكند. موقع رقصيدن، با دستاني باز، دست راست به مانند اينكه دعا ميكند براي به دست آوردن كرم الهي باز ميشود و چشمان با نگاه كردن به دست چپ كه رو به پايين است، لطفي كه از حق گرفته است را با مردم تقسيم ميكند. به اعتقاد مردم قونيه كه هر ساله اين رقص را به مدت يك هفته در هفته منتهي به مرگ مولوي برگزار ميكنند، رقاص رقص سماع از راست به چپ چرخيده و با 72 دور چرخش به 72 ملت دنيا تمام آفريدهها سلام و با مهر و عشق و عطوفت آغوش باز ميكند. مردم قونيه ميگويند: براساس اعتقادات ما انسان براي دوست داشتن و مورد مهر قرار گرفتن آفريده شده است؛ حضرت مولوي گفت كه تمام عشقها پلي است به عشق الهي. قونيه يكي از وسيعترين استانهاي تركيه است. مركز آن شهر قونيه در شمال آناطولي در 37 درجه و 52 دقيقه عرض شمالي و 33 درجه و 31 دقيقه طول شرقي به ارتفاع 1027 متر از سطح دريا قرار گرفته است . به علت واقع شدن آن بر سر راهي كه از سراسر آناطولي را قطع ميكند، از دير زمان اهميت خود را حفظ كرده است. رايزني فرهنگي جمهوري اسلامي ايران مينويسد: قونيه را دار المعرفه ، دار الارشاد و دار الموحدين ميخواندند. در زمان سلطنت سلطان علاء الدين كيقباد اول قونيه مطاف عارفان و مجمع اهل معرفت بوده است. در اين عهد سلطان العلما بهاءالدين ، مولانا جلال الدين رومي؛ سيد برهان الدين محقق ترمذي ، اوحدالدين كرماني، شمس الدين تبريزي؛ شيخ محيي الدين بن عرب، شيخ سعد الدين جندي؛ شيخ سراج الدين قيصري، فخرالدين عراقي، شيخ شهاب الدين سهروردي شيخ سعد الدين حموي؛ شيخ بغوي ؛ شيخ نجم الدين رازي از كساني بودند ه از اطراف و اكناف كشورها و شهر هاي اسلامي؛ برخي از آنان بارها ؛ رنج سفر به قونيه را تحمل كرده بودند. پس از آنكه قونيه به دست آل عثمان افتاد حكومت آن اكثرا به شاهزادگان عثماني واگذار شد. ابتدا جم سلطان، پس از وي عبدالله پسر بزرگ بايزيد پس از مرگ وي شهنشاه و پس از فوت وي شاهزاده محمد، امارت قونيه را عهده دار بودند. قونيه در دوره آل عثمان وجه سياسي خود را از دست داد اما حيات ادبي و عرفاني اين شهر هنوز ادامه دارد. يكي از وجههها و شاخصههاي اين شهر، علاوه بر آنكه پايتخت اولين دولت ترك بوده، آن است كه طريقت مولويه در اين شهر پديد آمده است. سلطان العلما بهاءالدين ، پدر مولانا به دعوت علاء الدين كيقباد اول در سال 617 هجري در اين شهر وفات كرد و در همين شهر به خاك سپرده شد. پسر او مولانا جلال الدين رومي هم تا سال 672 هجري كه سال وفات اوست، در اين شهر زيست و آثار خود را در اين شهر نوشت. در زمان سلاطين عثماني در طول قرنها حوادث سخت و خونين در قونيه اتفاق افتاده است كه بحث در باره همه آنها در اين مقاله مقدور نيست. در سال 1832 بر اثر جنگهاي عثماني با مصر نام قونيه دوباره بر زبانها افتاد. ابراهيم پاشا پس از غلبه بر سوريه وارد قونيه شد. رشيد محمد پاشا از استانبول براي سركوب او آمد ، ولي خود به دست مصريان اسير شد. به دنبال امضاي تفاهم نامه مصريان قونيه را خالي كردند و به كوههاي توروس رفتند. سياحاني كه در اين دورهها از قونيه ديدار كردهاند از ويراني و بيرونقي آن سخن گفتهاند . در دوره جمهوري مدارس عالي متعدد، دانش سراهاي عالي، و انستيتوها دراين شهر ساخته شده دانشگاه اين شهر ساخته شده، دانشگاه اين شهر هم به نام دانشگاه سلجوق از دانشگاههاي معتبر تركيه است. مشهورترين بنايي كه در قونيه مورد توجه همه است و به احتمال زياد اكثر افرادي كه به قونيه سفر مي كنند قصد ديدار آن را دارند. آرامگاه مولانا جلال الدين رومي و خاندان اوست كه امروز « درگاه» خوانده ميشود و موزهيي در درون آن قرار دارد. طبق روايت اين مكان ابتدا گلخانهيي بوده كه سلطان علاء الدين كيقباد اول آن را به سلطان العلما پدر مولانا اهدا كرده و پس از وفات او در سال 628 هجري جنازه او در آن مكان به خاك سپرده شده است. مولانا جلال الدين هم پس از رحلت در 672 هجري در كنار پدر دفن شده است. روزي علمالدين قيصر پيش سلطان ولد پسر مولانا رفت و گفت در نظر دارد كه بارگاهي برا ي مولانا بسازد و براي اين كار سي هزار درهم اختصاص داده است. همان روز گرجي خاتون دختر غياث الدين كيخسرو دوم و همسر معين الدين پروانه، علمالدين را به حضور خواست و چون از تصميم وي آگاه شد هشتاد هزار درهم عطا كرد و علاوه بر آن پنجاه هزار درهم از ماليات قيصريه را هم به اين كار اختصاص داد و بدين سان آرامگاه مولانا با نظارت معماري به نام بدرالدين تبريزي آغاز شد. احتمالا معماري به نام عبدالواحد بن سليم هم در ساختن آرامگاه شركت داشت، صندوقهيي از چوب گردو كه از شاهكارهاي كنده كاري عصر سلجوقي است، به روي مزار مولانا ساخته است. به علت تعميرات و تغييرات و توسعه آرامگاه از آثار اوليه آن بنا تنها قبهالخضرا (گنبد سبز) كه بر فراز مزار مولانا و پدر اوست و صندوق بالاي مزار باقي مانده است. صندوقه چوبين به امر سلطان بايزيد دوم يا سلطان سليمان قانوني به روي مزار سلطان العلما منتقل شده و روي مزار مولانا و سلطان ولد سنگ قبري از مرمر ساخته شده است. انتهاي پيام