علي صالحي: چه بلايي نازل شده كه شاهنامه‌ي كبير از جامعه‌ي ما گريخته است؟! كمتر كسي به ياد مي‌آورد كه اگر زباني از مادر به ما ارث رسيده، زبان شاهنامه است

سيدعلي صالحي معتقد است: زنده كردن نام فردوسي و شاهنامه، بيداري خرد جمعي مردم ماست. وي يادآوري كرد: شايد نسل من، آخرين نسل شاهنامه باشد. شاهنامه فردوسي در حلبي آتش شبانه خيابان خوابها، همراه جعبه ميوه، گر ‌گرفته و خاكسترش را زمستان بر سر تاريخ ريخته است. شاهنامه پيش از برخورد تعجب برانگيز شاملو با حكيم توس، به چاه شغاد سقوط كرده و از ياد همه «برده شده» است. اين شاعر كه با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران گفت‌وگو مي‌كرد، با بيان اين پرسش كه اساسا يادي از شاهنامه مانده است كه حالا ما درباره ضرورت قرائت آن بحث كنيم؟ ادامه داد: طي چند دهه اخير، همه رسانه هاي گوناگون وطني را جست‌وجو كنيد، از هزاران ساعت برنامه سمعي و بصري، شايد صد دقيقه و از هزاران هزار تن كاغذ سياه شده، شايد صد صفحه سهم معرفي اين اثر بوده است. آن هم سهم انكار؛ نه حق مطلب! كمتر كسي به ياد مي آورد كه از صبح تا شام اگر زباني از مادر به او ارث رسيده است، زبان شاهنامه است؛ اما سرچشمه و چراغ نخست را وراجي هاي واژه كش گم شده، فراموش شده است. وي در ادامه اظهار داشت: ”ابوالقاسم فردوسي شاعري بود كه در توس به دنيا آمد و در توس هم مرد” تمام دانسته نسل هاي اخير درباره شاهنامه فردوسي در همين جمله خلاصه مي شود! چه بلايي نازل شده كه شاهنامه كبير از جامعه ما گريخته است؟ از مراكز مربوط سؤال كنيد طي اين سالها آيا اساسا شاهنامه چاپ شده است؟ چندده نسخه آن به فروش رسيده است؟ مسؤول مرگ علاقه عمومي به اين اثر چه كساني هستند؟ تيراژ اين «ناموس ملي» را با تيراژ «فال هندي» و «فال قهوه» و «رمالي چيني» مقايسه كنيد. اگر محمود غزنوي هم زنده بود، حتما به اين شرايط اعتراض مي كرد. صالحي تصريح كرد: از من‌ مي پرسيد كه احياي فرهنگ ملي و خوانش شاهنامه چه تاثيري در حفظ هويت تاريخي ما دارد؟ بپرسيد خلاء آن چه زيان هايي به ما رسانده است؟ براي مغلوب كردن يك ملت نخست خاكريزهاي فرهنگي آن را تصرف مي‌كنند، اگر صدايي برنخاست، پيشروي بعدي تصرف عملي خانه او خواهد بود. اول به ”خليج فارس“ مي گويند ارث پدر عرب، بعد هم مي گويند خوزستان همان عربستان است، فردوسي هم پسر عم هارون‌الرشيد بوده است. اول ناموس مردم را راهي دوبي مي‌كنند، بعد تحريف شناسنامه‌ها، فال سوم هم خواب الوداع ايران! يك مشت نادان هم فكر مي كنند دفاع از مردم و هويت ملي، نوعي برخورد ايديولوژيك است و به ما مربوط نيست. درحاليكه اين مردم و فرهنگ و هويت، همه هستي ماست! شاهنامه دشمن كسي نيست، چراغ خانه ماست، لااقل يك بار آن را ورق بزنيم! اين شاعر خوزستاني گفت: البته فرقي ميان انسان عرب و انسان فارس و انسان ايراني نيست و او كه به كشتن چراغ به ‌خانه ما مي آيد، مردم برادر ما، مردم عرب نيستند، اما دلارهاي نفتي سلاطين عربي كه هست. سراينده «دير آمدي ري‌را» با اظهار تاسف از اين مساله كه شاهنامه را در حد كشكول‌نامه فلان صوفي پايين آورده، برده‌اند مدفون مزخرفات روزگار كرده اند، در ادامه عنوان كرد: به تخت جمشيد‌ مي‌گويند ”خرابه‌هاي حاشيه شيراز”! همين بلاهت‌هاي كور و تعصب‌هاي تاريك است كه او هم به خود اجازه مي دهد اروندرود را شط‌العرب بنامد و خليج فارس را مهريه بخت‌النصر! وي يادآوري كرد: وقتي كه ما مي‌گفتيم فراموشي هويت ملي و ناديده گرفتن شاهنامه ‌به‌عنوان ‌سنگري‌ فرهنگي، عواقبي جبران ناپذير دارد، ما را متهم مي‌كردند كه اين خط و ربط بوي ديگري به مشام مي‌رساند. او ادامه داد: ما با زبان شاهنامه مي‌خوانيم، با زبان شاهنامه سخن مي‌گوييم، با زبان شاهنامه مي‌شنويم، اما با زبان ديگري فكر مي‌كنيم؟ دفاع از عدالت فرهنگي و دفاع از معنويت ذهني اين مردم، عين آزادگي، آگاهي و انصاف است. صالحي گفت: ديديد كه مردم چگونه با موذيان نفت فروشي كه فقط نامي را جابه‌جا كردند، چه برخوردي كردند. فقط چند رسانه و پنج هزار استاد و جمع‌هايي ديگر، دانشگاه نشنال ژيوگرافيگ را به زانو در آوردند. اين عذرخواهي آقايان، عذرخواهي ‌از فردوسي بود، از زبان و فرهنگ ما، از مردم و هويت و تاريخ ما. وي ادامه داد: دير نشده است، من با تركيب‌هايي مثل «عرق ملي» هيچ سنخيتي ندارم، من فرهنگ ريشه‌يي و ريشه‌هاي فرهنگي را گرامي مي دارم. اگر كتاب هاي درسي در رشته هاي مربوط از نام و كلام فردوسي تهي شده است، بر هر آموزگاري واجب است تا فرزندان فردوسي را تنها نگذارد. انتهاي پيام
  • شنبه/ ۱۹ دی ۱۳۸۳ / ۱۰:۳۶
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 8310-07478
  • خبرنگار :