دويچهوله: يدالله رويايي سالها صداي درون و نداي وجدان را دنبال كرد
مونتين، انديشمند فرانسوي دورهي رنسانس ميگويد: من در همه چيز امر غير عادي را ميجويم. اين چكيدهي آن چيزي است كه ميتوان از نوع ديگري از ادبيات به مفهوم عام آن يعني تمامي هنرهاي كلامي به ويژه نوعي ديگري از شعر انتظار داشت؛ ادبيات و شعري كه از مفهوم رايج و متداول اين دو و از معناهايشان در واژهنامهها فاصله داشته باشد؛ ”ادبيات در ژرفا”. به گزارش ايسنا، به نقل از شبكهي خبري دويچهوله، نگاه و زبان شعر يدالله رويايي، به عنوان نمونهاي فارسي از ”ادبيات در ژرفا” مرزهاي ملي را زير پا ميگذارد، بدون آنكه ريشههاي خويش را فراموش كنند. زبان وي گرچه ريشهاي عميق در شعر ادبيات كلاسيك ما دارد، اما هم زمان زباني است كه سالها شعر جهان و زبان جهاني شعر را تحصيل كرده است. رؤيايي تقليدپذير نيست، مهمترين چيزي كه ميتوان از او آموخت اين است كه چگونه شاعر ميتواند سالها صداي درون و نداي وجدان خود را دنبال كند. مجموعه شعرهاي وي گرچه همه نشان از نظم و نظامي دقيق و پشتوانه فكري كم نظيري دارند، اما تفاوت و نو بودن هر اثر قبلي، و اصالت هر يك از آنها به تنهايي، خواننده را به اين وسوسه مياندازد كه براي شاعر هر مجموعه نام مستعاري در نظر بگيرد و حتا براي هر يك از آنها هم چون ”فرناندو پسوا” پرتغالي زندگي نامهي مستقلي بنويسد. از مجموعهي ”درياييها” گرفته تا ”لب ريختهها”، از مجموعه ”از دوستت دارم” تا ”70 سنگ قبر” و ”امضاها”. شاعر - چه ارادي چه غير ارادي - به يك نياز پاسخ ميدهد: نياز به نقد زبان. نمونه اين پاسخ به ”نياز به نقد زبان” را در تمام شعرهايش بخصوص در ”لب ريختهها” و ”امضاها” ميبينيم. بسياري ميگويند كه شعر رؤيايي دشوار و غير قابل فهم است. اين داوري از يك نظر نادرست است. زبان شعر زباني از پيش آماده شده نيست. براي آموختن زباني كه نميدانيم بايد وقت بگذاريم. شعر هم دانش و تمرين فكر ميخواهد. شعر رؤيايي اگر هم دشوار باشد، دشوارتر از آموختن زبان رياضي نيست. اين دشواري، سرنوشت شاعر است و شجاعتش آزادياش است در انتخاب داوطلبانهي همين سرنوشتش. او را نميشود خواند، بايد تحصيلش كرد. انتهاي پيام