”چو ايران نباشد تن من مباد“ درآخرين نشست عمومي آخرين روز همايش ملي ايرانشناسي، اسلامي ندوشن، رستگار فسايي و صدري افشار از ايران و ايراني گفتند
نشست چهارم عمومي دومين همايش ملي ايرانشناسي صبح امروز در تالار شماره 3 ساختمان حافظيه برگزار شد. به گزارش خبرنگار ايرانشناسي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در اين نشست غلامحسين صدري افشار با موضوع “فرهنگ فارسي معاصر“ سخنراني كرد. وي كه در اين مقال به چگونگي تاليف و گزينش واژهها و معادلها و ملاحظاتي كه در تاليف فرهنگنامهها بايد مورد نظر قرار گيرند پرداخت، اظهار داشت: براي معادل واژهها در شعرها ما معمولا از يك بيت شاعر استفاده ميكنيم؛ اما متاسفانه زبان داستان نويسان ما چون هميشه زبان معيار نيست و گاه به سوي زبانهاي بومي و بوالهوسيهاي شخصي نويسنده پيش ميرود، به چند دليل دست به انتخاب ميزنيم، بهويژه از واژههاي معمول در مطبوعات استفاده ميكنيم. صدري افشار تصريح كرد: فرهنگنويسي فارسي را تغيير داديم؛ اما فقط همين، و هنوز فرهنگ نويسي فارسي پس از هزار سال در آغاز راه است. در ادامه محمدعلي اسلامي ندوشن نيز درباره “از ايران شناسي چه دريافتي ميتوان داشت“ سخنراني كرد و گفت: بايد دانست كه ايرانشناسي مفهومي است كه ما خودمان بيش از 50 سال بيشتر نيست كه آن را به كار ميبريم و اين را خارجيها در شاخه شرق شناسي به كار ميبرند. ما خودمان به عنوان اهل وطن احتياجي نميديديم كه به اين موضوع بپردازيم و فكر ميكرديم كه خودمان را ميشناسيم. اسلامي ندوشن گفت: با توجه به دنياي صنعتي امروز ايران شناسي و پرداخت به آن ضرورت بيشتري مييابد. و البته كشوري مثل ايران با قدرت و پيچيدگي تاريخي كه دارد شناختش بسيار مشكلتر است و بار سنگينتري را بر دوش ميگذارد. استاد تاريخ و ادبيات دانشگاه تهران با اشاره به سه عامل مداومت تاريخي، انتقال تجربههاي ايران قبل از اسلام به ايران، بعد از اسلام و سازگاري ايرانيان با قومهاي مختلف اظهار داشت: در ايران نيروي مرموزي است كه سالهاست اين كشور را نگه داشته است. دفاع از مجموعيت ايران و مفهوم ايرانيت بار سنگيني بوده كه مردم در طول تاريخ ايران به دوش كشيدهاند. هزاران چرا در تاريخ ايران هست كه بايد روشن شود؛ اينكه چطور امپراتوري از هخامنشي تا ساساني پديد آمد و ماندگار شد، مساله تفكر ايراني كه گرايش به تفكر اشراقي دارد و تبديل ميشود به آثاري در ادبيات فارسي كه ذوق ايراني را در ادبيات متمركز ميكند. ايران كشوي است كه شهيد مظلوميت خودش است؛ چون همه چيز دارد؛ اما مشكلاتي همواره داشته است از هر جهت كه ببينيم چه به لحاظ سياسي چه اجتماعي و چه به لحاظ هوش مردمش كه خام است و بايد به هوش پخته تبديل شود و در مسير درست هدايت شود. به گزارش ايسنا منصور رستگار فسايي نيز سخنرانياي با عنوان شاهنامه و ايرانزمين ارايه كرد. رستگار فسايي گفت: فردوسي زبان سخنگوي ايران جاويدان است. فردوسي و شاهنامه او چنان با روح و دل و جان ايراني پيوند يافته كه در هزار سال گذشته هيچ شاعري در هيچ كتابي تا به اين حد آيينهدار ايران نبوده است. وي تصريح كرد: فردوسي عاشق ايران است؛ اما مبالغه نميكند. او دشمنان ايران را ميشناسد و آنها را حقير نميشمارد؛ آنجا كه ميگويد: شود كوه آهن چو درياي آب // اگر بشنود نام افراسياب او عظمت دشمن را باز ميگويد؛ تا عظمت اراده و استواري عزم ايرانيان را نشان دهد. رستگار فسايي خاطرنشان ساخت: فردوسي ميكوشد تا كتاب خود را به نماد فرهنگ ايران مبدل سازد و در تمام شاهنامه منظور فردوسي از آزادگان ايرانيان هستند و مفهوم دهقان هم در شاهنامه بر همين معناست. به گزارش خبرنگار ايسنا، هيات رييسه اين جلسه عبارت بودند از: محسن تهرانيزاده (دبير همايش)، مهري باقري، حسن حبيبي، قاسم شريف از هند و دكتر برادري. انتهاي پيام