محمد قاسمزاده: داستان علميـ تخيلي كه محصول قلم ايراني باشد سراغ ندارم داستانهاي رازآميز هزارويكشب پر از تخيل است كه به درد ژانر علميـ تخيلي نميخورد
محمد قاسمزاده گفت: در ايران داستان علمي ـ تخيلي نوشته نميشود. اينگونه داستانها در جايي ريشه ميگيرند كه علم زايش داشته باشد. اين داستاننويس در ادامه به خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، توضيح داد: وقتي در سال چند پديده علمي توليد ميشود، خود به خود اين تخيل را در نويسندگان به وجود ميآورد. هنگامي كه در كشور فرانسه بالن ساخته شد، ژول ورن بر اين اساس دست به تخيل زد و كتاب نوشت. در جامعهاي كه علم زايش ندارد و هر علمي كه دارم وارداتي است، تخيل من نويسنده چگونه بايد حركت كند؟ وي يادآور شد: اگر من در اين شرايط داستان علمي ـ تخيلي بنويسم خوانندهام در مرحله اول به دروغ بودنش پي ميبرد؛ در حاليكه در داستان بايد نوعي حقيقتباوري باشد. قاسمزاده با اشاره به علت ديگر پا نگرفتن داستانهاي علمي ـ تخيلي در ايران متذكر شد: به لحاظ تكنيكي هم مساله داريم. در پس هر رمان علمي ـ تخيلي يك دانشمند نشسته است. اگر نويسندهاش با جهان علم بيگانه باشد، نميتواند بنويسد. او خاطرنشان كرد: در ايران بين اين دو كلمهي علم و تخيل دره هولناكي وجود دارد. آنهايي كه از علم خبر دارند به لحاظ ادبي قدرت ندارند و آنهايي كه اهل نوشتن هستند از علم بيخبرند. وي با بيان اينكه داستان علمي ـ تخيلي سراغ ندارم كه محصول قلم ايرانيها باشد يا حداقل به لحاظ ادبي داراي ارزش باشد، با اشاره به برگزاري اولين دوره جايزه داستانهاي علمي ـ تخيلي متذكر شد: اين آثار را هم قبل از چاپ خوانديم، ديديم بيشتر گرتهبرداري از داستانهاي غربي است. وقتي ميخواهيم ژانري را در اينجا خلق كنيم، بايد نمونههاي خوبش را داشته باشيم. اين نمونهها در ايران اصلا مطرح نشدهاند. نويسنده “تراكينا” گفت: تنها ايزاك آسيموف و آرتور سي كلارك از علمي ـ تخيليها در ايران مطرح شدند كه اولي اصلا پا نگرفت و خيلي زود كنار رفت و دومي فقط كمي به مذاق ما ايرانيها بيشتر خوش آمد، چون بيشتر با رمز و رازها قاطي شده بود. قاسمزاده درباره ظرفيت ادبيات كلاسيك و اسطورهيي براي خلق آثار علمي ـ تخيلي اظهار داشت: عامل اصلي در داستان تخيل است. تخيل مفهوم جن و پري در تمام ادبيات جهان است. هري پاتر يك نمونه رازآميز اين ژانر است. در كجاي دنيا ادبيات با تخيل همراه نبوده است؟ اما صيغه و رنگ تخيل در ادبيات شرقي بسيار قوي است. داستانهاي رازآميز “هزارويكشب” همراه با تخيل است؛ اما اين تخيل به درد ادبيات علمي ـ تخيلي نميخورد، چون در ادبيات علمي ـ تخيلي امر خارقالعاده بر اساس يك امر علمي اتفاق ميافتد. پس پايه عقلانيت در اين داستانها وجود دارد؛ درحاليكه در داستانهاي اسطورهيي اينگونه نيست. وي درباره اينكه در آثار كودك و نوجوان وضعيت اين داستانها چگونه است، افزود: خودم نمونه موفقي هم در اين زمينه نديدم. وقتي كه شما علم زاينده نداريد خود به خود تخيل پا نميگيرد. مثلا از تلويزيون ديدم كه در اصفهان كسي ماشين تكنفره ساخته؛ در حاليكه در غرب ماشينهاي مختلفي بسيار پيچيدهتر و پيشرفتهتر از اين ميسازند. وقتي پديده علمي و خلقيمان اين است، اين براي كدام نويسنده ميتواند زمينه تخيل باشد كه خوانندگانش آنرا بپذيرند؟ در اين حوزه باز هم ترجمهها حرف ميزنند؛ نه تاليف؛ ولي در حوزه بزرگسال آن ترجمهها را هم نداريم. انتهاي پيام