اردشيركوره، يعني شهر گور، يعني فيروزآباد /1/

اردشير بابكان، سرسلسله ساساني، پس از كشتن والي فارس و تسخير تمام منطقه، فيروزآباد را كه از نظر سوق‌الجيشي داراي ويژگي‌هاي مثبتي بود، انتخاب كرد. اردشير پس از تسلط بر اردوان ـ آخرين پادشاه اشكاني ـ دشت فيروزآباد را كه حالت باتلاقي داشت، با كشيدن ديواري به درازاي چهار كيلومتر و بلنداي 1/8 متر و نيز كندن تونل، زه‌كشي كرد و شهر اردشير كوره را كه به‌معناي شكوه اردشير است، به‌صورت دايره ساخت تا نمادي از جهان آن‌روز و نشانگر آن باشد كه اردشير، مالك جهان است. نام شهر اردشير كوره، بعدها به ايالت آن هم اطلاق شد؛ اما در دوره بهرام گور، اين شهر ”گور” ناميده شد. با فتح شهر در صدر اسلام، واژه عربي ”جور” براي آن در آثار نوشتاري به‌كار مي‌رفت، اما مردم همان گور را به كار مي‌بردند. مقدسي در ”احسن‌التقاسيم في معرفه الاقاليم” آورده است: در زمان عضدالدوله ديلمي (دوره سلطنت 373-388 قمري) هر بار كه او به شهر گور مي‌رفت، مردم مي‌گفتند: «ملك به گور رفت» و به كنايه، يعني پادشاه مرد؛ به همين دليل، عضدالدوله اسم شهر را به فيروزآباد تغيير داد. فيروز، نام عضدالدوله پيش از پادشاهي بود. دشتي كه فيروزآباد كنوني در آن قرار دارد، تقريبا دايره‌وار است و اطراف آن را كوه‌ها فرا گرفته‌اند و تنها راه ورود به اين دشت، راه تنگاب به طول 30 كيلومتر است كه رودخانه تنگاب در آن وجود دارد. شهر گور در سه كيلومتري فيروزآباد امروزي قرار داشته است و نام قديمي آن است. شهري كه مركز حكومت اردشير بابكان در زمان ساسانيان و يكي از پنج ناحيه معروف فارس بوده است. براي ورود به فيروزآباد كنوني، شهرگور يا اردشير كوره، همچنان يك راه وجود دارد: تنگاب. و ما ـ گروه اعزامي دفتر فارس خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) ـ در جاده تنگاب، رهسپار سرزميني مي‌شويم كه در جنوب شهر شيراز واقع شده و از آن نيز وسعت بيشتري دارد؛ اما به فراخور قدمت تاريخي و آثار ارزشمند به‌جاي مانده از پيشينه‌اش، در برابر شهري كه به هر حال مركز استان است (شيراز)، به آن نگريسته نشده است. در جست‌وجوي «قلعه دختر» پس از عبور از دومين تونلي كه در دل كوه كنده شده است، به جست‌وجوي نمايي از قلعه دختر در دوسوي جاده چشم مي‌اندازيم. يكي از همكاران فيروزآبادي گفته بود كه قلعه را به‌وضوح، در بلنداي كوه خواهيم ديد. اما هرچه پيش مي‌رويم، اثري از قلعه نيست. راه را باز مي‌گرديم تا شايد ميان‌بري يا جاده‌اي خاكي بيابيم، تابلوي اسم‌نويس قلعه را در كنار جاده ديده‌ايم؛ اما خودش را نه. در مسيل رودخانه تنگاب ‌كه اينك نيمه‌خشك است و به سمت پلي بر فرازش در دوردست راه مي‌جويد، به چند بومي برمي‌خوريم و راه رسيدن به مقصدمان را از آنان باز مي‌جوييم. تا پيش از اين، همين مسير مشتاقان را به قلعه مي‌رسانده است؛ اما اينك راه مسدود شده است و جاده تازه‌ساز را بايد ادامه بدهيم. قرار است در منطقه سد تنگاب بنا شود كه هم‌اكنون اين پروژه مراحل مطالعاتي و عملياتي‌اش را طي مي‌كند. احداث جاده تازه‌تاسيس، ‌يكي از مراحل عملياتي اين پروژه است كه رو به فراز دارد و تابلوي مهمانسراي سد تنگاب در ابتداي آن نصب شده است. به آن سمت مي‌رويم و محوطه‌اي عجين شده با طبيعت و ساختمان‌هايي اداري مي‌بينيم. مهندس ياري، مردي‌ست كه با لبخند و استكان چاي پذيراي ما مي‌شود و از اينكه نمي‌تواند كسي را به‌عنوان راهنما پيدا كند تا سرچشمه تنگاب را نشانمان دهد، متاسف مي‌شود. «آنان مشغول انجام طرح هاي تحقيقي و مطالعاتي احداث سد هستند و بومي نيستند». با اين حال مهندس ياري سعي مي‌كند با كشيدن كروكي ما را با منطقه بيشتر آشنا سازد. در ادامه مسير تونل‌هاي تازه افتتاح شده ديگري را پشت سر مي‌گذاريم و سرانجام قلعه دختر را برفراز كوه مي‌بينيم، كوهي كه آن را كوه تنگاب ناميده‌اند. نخستين اثري كه توسط اردشير بابكان در اين منطقه ساخته شده است، ساختماني است بر فراز كوه تنگاب كه به نام قلعه دختر مشهور است. زيرا در مدت زمان زيادي، هيچ گروه مهاجمي نتوانست به آن دست يابد و حيثيتش را لكه‌دار كند. اين قلعه با 2300 متر زيربنا، داراي تالاري به وسعت 14 متر مربع و 18 متر ارتفاع است كه بخش قابل توجهي از سقف گنبدي آن هنوز پابرجاست. اتاق هاي جنبي، اين تالار گنبددار را به‌صورت قلعه‌اي در آورده است. قلعه دختر از سه سطح تشكيل شده است: سطح زيرين، محل زندگي نگاهبان و انبار بوده است. حياط ساختمان‌ها با اتاق‌هاي چند و تالارها، در سطح دوم وجود دارد كه درباريان و بزرگان در آن مستقر مي‌شده‌اند. طبقه سوم هم بناي شاهي بوده و اردشير بابكان در بدو ورود به فيروزآباد، در اين منطقه زندگي مي‌كرده است. دو حلقه چاه در كف حياط قلعه وجود دارد كه تا كف رودخانه ـ حدود 200 متر ـ ژرفا دارد. امروزه روي اين دو حلقه چاه پوشيده شده و جاي آنها مشخص نيست. از ويژگي‌هاي بارز اين قلعه، موقعيت ژئوپولتيك و تسلط ديدباني آن بر شاهراه ورودي به منطقه است. كاخ از سنگ لاشه و ملات گچ ساخته شده و آثار برج و سوراخ‌هاي ديده‌باني در ديوارها ديده مي‌شود. سه ديوار دفاعي با سنگ گچ در دامنه كوه از اين كاخ محافظت مي‌كرده و در هر قسمت از ديوارها اتاق‌هاي نگهباني وجود داشته است. هنوز آثاري از اين اتاق‌ها باقي است. در قسمت‌هايي، اين ديوارها بر لب پرتگاه قرار دارند كه موقعيت استراتژيك اين كاخ را دوصد چندان مي‌كند. راه ورودي، توسط پلكاني به كاخ منتهي مي‌شده و از آنجا كه اين قلعه گنجايش يك لشگر سرباز و نيرو را داشته، ‌بعد از اسلام نيز مورد استفاده بوده است. به دنبال راه ورودي و پلكان منتهي به قلعه، منظره روبه‌رويمان را مي‌كاويم و چيزي نمي‌بينيم. اين در حالي است كه در متون توضيحي آثار تاريخي، درخصوص پلكان ياد شده آمده است كه اخيرا تجديد بنا شده. بر بستر رودخانه تنگاب كه قلعه دختر بر فراز آن بنا شده است، گام مي‌گذاريم و نه به‌سهولت، از رود مي‌گذريم. رودخانه‌اي كه همينك به‌دليل خشكسالي و ازسويي گرما، به باريكه‌اي تبديل شده است؛ رنگ و رويش زلالي چشمه‌ها و رودهاي طبيعي را ندارد؛ عارضه‌اي كه دليلش را در ادامه سفرمان درخواهيم يافت. با مشقت، خودمان را از سينه كوه تنگاب بالا مي‌كشيم، باورمان نمي‌شود كه اين قلعه را تنها بايد از دور ديد و هيچ راهي براي رسيدن به آن تعبيه نشده باشد. گاه به خودمان مي‌گوييم: «قلعه عمدتا به گونه‌اي و در جايي ساخته شده كه دستيابي به آن آسان نباشد» و گاه مي‌پرسيم: «اينك كه نگراني فتح قلعه وجود ندارد، نبايد راهي براي علاقه‌مندان و گردشگران داخلي و خارجي كه به ديدار و تماشايش مي‌آيند، وجود داشته باشد؟ سرانجام خودمان را بالا مي‌كشيم و به ديواره‌هاي بلند قلعه نزديك مي‌شويم، بايد خود را آن سوي ديواره‌ها برسانيم و براي اين كار بايد قلعه را دور بزنيم. وقتي به محوطه قلعه پاي مي‌گذاريم، از آنچه مي‌بينيم، تعجب مي‌كنيم. قدرت كاظمي، مردي كه خودش را كارگر قراردادي اداره ميراث فرهنگي و نگاهبان قلعه دختر معرفي مي‌كند، با يك بطري پلاستيكي آب، به سمتي كه بالابر چهارچوب‌هاي فلزي و داربست‌ها كار گذاشته شده‌اند، راه مي‌افتد و آن‌طرف‌تر، همكار راننده و همراه سفرمان را مي‌بينيم كه بسيار آسوده‌تر و سريع‌تر از ما به قلعه دختر رسيده است. آنچه اتفاق افتاده، اين است كه آن راه كذايي و پلكان بازسازي شده متصل به قلعه، در آن سوي كوه بوده است و ما به‌دليل تغييرات جاده، نبودن تابلوهاي راهنمايي به اندازه كافي و كمي بي‌دقتي، از پشت قلعه آن را فتح كرده‌ايم؛ قلعه‌اي كه هيچ دشمني بنا به نقل تاريخ، قادر به تسخير آن نبوده و از اين رو، به آن قلعه، باكره يا قلعه دختر مي‌گويند. آنچه در بدو امر به چشم مي‌آيد، داربست‌هاي فلزي و بالابر نصب شده در اين مكان است كه فضاي تاريخي و طبيعي آن را دستخوش خدشه ساخته است. نگهبان قلعه مي‌گويد: «از اين بالابر براي آوردن مصالح و انجام تعميرات استفاده مي‌شود كه البته مدتي است از مرمت و بازسازي خبري نيست». با اين همه، نشانه‌هاي تلاش مسؤولان و دست‌اندركاران ميراث فرهنگي براي حفظ و بازسازي آنچه از گذشته برجاي مانده است، پيش از آنكه حسي از قدرشناسي را به مخاطب منتقل كند، حالتي از اعجاب و شگفتي در او خلق مي‌كند؛ حاكي از اينكه ساخت اين بنا بر فراز كوه توسط نياكان ما، بي وسايل و تجهيزات امروزي، بيش از هرچيز، نشانگر سختكوشي و مهارت ايرانيان است كه حتا يادآوري اين نكته، اگر كمترين حاصل تلاش براي حفظ و نگهداري و بازسازي آثار تاريخي باشد، ارزنده و به‌سزاست. اما آنچه مايه نگراني است، احساس رهاماندگي و به‌دست فراموشي سپاري مكان‌هايي اينچنين است كه با ديدن منظره ديواره‌هاي لب‌فروريخته،‌ فضاهاي بي‌سقف شده و زخم‌هاي التيام‌نيافته بناي قلعه دختر، در درونت مي‌خزد و ذهنت را برمي‌آشوبد. منظره پيش رو، مانند ساختماني است كه عده‌اي كارگر در ميانه ساخت و سازش، آن را رها كرده باشند و مدتها به سراغش نيامده باشند. اين، حسي است كه بعدها با ديدن مناره در ميانه شهر گور، تخت‌نشين و كاخ اردشير (آتشكده) باز هم دست مي‌دهد و مدير كل اداره ميراث فرهنگي استان فارس ـ عليرضا قلي‌نژاد ـ نيز آن را تاييد مي‌كند و مي‌گويد: «واقعيت اين است كه اعتبارات اختصاص يافته به اين بخش،‌ در حد نيازها نيست. وقتي امكانات در اختيار نباشد هيچ كاري نمي‌توان انجام داد». وي معتقد است كه «سروسامان دادن به وضع و شاكله ميراث فرهنگي و آثار تاريخي، نيازمند عزم و همراهي همه دستگاه‌هاست و همينك ما لازم است درك كنيم كه بايد نگاه ويژه‌اي به آثار تاريخي‌مان داشته باشيم». او خاطرنشان مي‌سازد: «با آنكه حجم اعتبارات طي سالهاي اخير افزايش پيدا كرده، اما بازهم و هنوزهم كافي نيست و كم است». لابد به همين دليل ناكافي بودن اعتبارات است كه نگهبان پا به سن گذارده قلعه دختر ـ قدرت كاظمي ـ از پرداخت نشدن پنج ماهه حقوقش گله دارد و مي‌گويد با هشت سر عائله، از اول سال 82 تاكنون تنها 100 هزار تومان به عنوان مساعده دريافت كرده است. او كه تنها وسيله همراهش، يك بطري پلاستيكي آب است تا در گرماي مردادماه گاه لبي به آن برساند، قرار است از ميراث فرهنگي سرزمين آبا و اجدادي‌اش حراست كند و با آنكه مي‌گويد تا كنون هيچ اتفاق ناگواري در قلعه دختر روي نداده و كسي نتوانسته در آن دخل و تصرفي كرده يا به كند و كاو و حفاري مشغول شود، با دلهره اقرار مي‌كند كه اگر هم اتفاقي بيفتد، ‌او و ديگر همكارش كه پايين كوه در اتاقك كوچك نگهباني مستقرند، هيچ امكان دفاعي خاصي ندارند. البته در يكي از چهار ضلع سالن گنبددار كه قبلا پوشانده شده بوده است، آثار حفاري در ديوار، توسط كساني كه احتمالا اين پوشش شك آنان را برانگيخته بوده است كه گنجينه‌اي در پس آن نهان باشد، كاملا مشهود است. كاظمي نيز همچون نياكانش كه اين بنا را برافراشته‌اند، ‌سيماي سختكوشي دارد؛ چنانچه مي‌گويد به خاطر نداشتن پول، تمام راه خانه‌اش در روستاي آتشكده تا محل كاوش را پياده طي مي‌كند. مهندس قلي‌نژاد درباره مشكل اين نگهبان قلعه تاريخي دختر مي‌گويد: كساني كه با عنوان كارگر مشغول به كار نگهباني از آثار تاريخي و ميراث فرهنگي شده‌اند، عموما با همين مشكل مواجهند. براي بستن قرارداد با آنان، بايد موافقتنامه ما با سازمان مديريت و برنامه‌ريزي كشور منعقد شده باشد كه در حال انجام است. اين مساله به مشكل ساختار مديريتي كشور برمي‌گردد كه درخصوص برنامه‌ريزي اعتبارات اينگونه است كه تا سه چهار ماه اول سال، پرداخت‌ها صورت نمي‌گيرد. مدير كل اداره ميراث فرهنگي فارس در پاسخ به اين پرسش كه چگونه مي‌توان از چنين كسي انتظار داشت كه پاسدار ميراث تاريخي و فرهنگي باشد كه به او سپرده شده است، سري به تاييد تكان مي‌دهد و مي‌گويد: در استان فارس اگر 1000 اثر تاريخي داشته باشيم، براي هر اثر يك نگهبان بگماريم كه ساليانه 2/5 ميليون تومان حقوقش باشد، در سال بايد تنها دوميليارد و پانصد ميليون تومان هزينه نگاهباني در نظر گرفت؛ حال آنكه اعتبار ما در استان 500 ميليون تومان و اعتبار جاري ميراث فرهنگي فارس 900 ميليون تومان است كه براي كل كارهاي عمراني‌مان هم هست و مبلغ ناچيزي محسوب مي‌شود. در محوطه قلعه دختر و در ميان سنگها، ديوارها و دالان‌ها، به دنبال رد پاي تاريخ كهنسال سرزمينمان و ثبت تصويري آن، از نگهبان دور مي‌شويم و به ياد مي‌آوريم كه در نوشته‌ها و كتب تحقيقي تاريخي درباره اين قلعه همچنان آمده است كه «چون اردشير ساساني به بركت پيروزي بر اردوان، پادشاه اشكاني، شهر گور را ساخت، همزمان آتشكده بزرگ كارپان (كاخ اردشير) نيز پايان پذيرفت. شهر گورآباد مركز ايالت اردشيرخوره (اردشيركوره) شد؛ از آن جا كه بيم آن مي‌رفت كه دشمن مهاجم پس از گذر از دره‌ها، ناگهان به شهر گور حمله‌ور شود، لذا به دستور اردشير، پايگاهي بر فراز كوه ساخته شد؛ اين پايگاه تحرك دشمن را از فاصله‌هاي دور زير نظر داشته و در صورت حمله‌ور شدن به شهر، سربازان مستقر در اين پايگاه تا آمادگي مدافعان شهر، مقاومت مؤثري به عمل مي‌آورند. فرماندهي پايگاه از راه گذري كوهستاني، وقايع را به شهر گزارش مي‌داد و با استفاده از نشانه آتش، پيام‌هايي را به شهر مخابره مي‌كرد. برج مياني شهر گور (مناره - منارميلو) پيام‌ها را دريافت مي‌كرد و پاسخ مي‌داد. بخشهاي مختلف پايگاه شامل مقر فرماندهي و ‌شماري اتاق و سالن، قلعه دختر ناميده شده است و تسلط آن بر اطراف و اكناف آشكار است». از سوراخ‌هاي ديده‌باني و ديوارها به بيرون نظر مي‌افكنيم و به ياد مي‌آوريم كه قرنها پيش چگونه سربازان ايراني و همزادگان ما، به پاس داشته‌ها و دستاوردهايشان مشغول بوده‌اند، در سقف‌هاي دالان‌هاي قلعه، به شكلي تماشايي، خفاشان آويزان شده‌اند كه منظري ديگر از حيات و قدمت را آميخته با ترسي هيجان‌آلود ناشي از پرواز و حمله دسته جمعي آن‌ها به مخاطب عرضه مي‌دارد. وقتي در محوطه باز قلعه دختر مي‌ايستي و فرا مي‌نگري و فرو مي‌بيني، احساس مي‌كني بر بلنداي تاريخ ايستاده‌اي و روزگاري را به‌خاطر مي‌آوري كه بر آسمان سر مي‌ساييدي، ... عظمت، قدمت و اصالت. احساس مي‌كني با تاريخ همزاد و همراه شده‌اي. حس بزرگي مي‌كني، بزرگ مي‌شوي، غروري تاريخي و ژرف تو را در بر مي‌گيرد و تنها وقتي آفتاب عريان و پرفضوح آخر مرداد همراه با گرماي تابستان، بر فراز اين كوه بي‌باد تو را به خود مي‌آورد، درمي‌يابي كه بايد به سايه‌اي پناه ببري و تقاضاي جرعه‌اي آب از بطري نگهباني قلعه كني. از خود مي‌پرسي براستي آيا ما ميراثداران ارزنده‌اي براي نياكان بوده‌ايم؟ گمانه‌زني و كاوش‌هاي علمي براي كشف و احياي تمدن و ساز و كار اجتماعي، سياسي، اقتصادي گذشتگان بر جاي خود، حفظ و پاسداشت آنچه به ما رسيده است كه ما براي اين وصال بي‌هيچ كار خاص شاقي، تنها تحويل گيرنده آن بوده‌ايم نيز بر جاي خود مراقبت و حراست از دستبرد و غارت آن اينك اهميت دوچنداني پيدا كرده است. پايين كوه تنگاب پس از گذر از پلكان بازسازي شده همواركننده ورود به قلعه بر فراز كوه اتاقك ديگري است كه نگهبان دوم شيفت هفتگي مراقبت‌كنندگان اين مجموعه، آنجا مشغول سرخ كردن قطعات كوچك كدو و سيب زميني براي صرف ناهار است. او كه با 30 سال سابقه كار به‌تازگي حقوقش يكصد و سي هزار تومان شده و كارمند رسمي سازمان ميراث فرهنگي كشور محسوب مي‌شود، مشكل فعلي‌شان را آب آشاميدني عنوان مي‌كند كه از شهر مي‌آورند و در تانكر كوچكي نگهداري مي‌كنند. وقتي از او درباره چرايي آلودگي آب رودخانه تنگاب سؤال مي‌كنيم، مي‌گويد كه يك كارخانه شخصي ماسه شوره در نزديكي رودخانه وجود دارد كه باعث آلودگي آب رودخانه شده است. نبود حصار براي اين منطقه نيز از ديگر مشكلاتي است كه به نظرش مي‌رسد و مي‌گويد. او مدعي است كه تاكنون در منطقه تنگاب هيچگونه حفاري غيرمجازي به‌عمل نيامده. البته اين قلعه بر روي نقطه‌اي كوهستاني با خاك بكر قرار گرفته كه احتمال وجود دفينه يا آثار برجاي مانده در گورها را منتفي مي‌كند. اينها مواردي است كه حفاران غيرمجاز براي انتخاب محل، حتما به آن‌ها توجه دارند. وي در خصوص استقبال گردشگران از منطقه تنگاب و قلعه دختر مي‌گويد: الان به دليل گرماي هوا تعداد گردشگران كمتر شده و تعداد گردشگران خارجي بعد از جنگ در عراق كاهش محسوسي داشته است. او مليت گردشگران خارجي را از همه جاي دنيا ـ به جز آمريكا ـ اعلام مي‌كند و البته اينكه ايراني‌ها نيز علاوه بر اهالي شيراز، بيشتر، از شمال و تهران بوده‌اند. او مي‌گويد: حفاري‌هاي غيرمجاز انجام شده، در شهر گور بوده است كه شبانه اقدام كرده‌اند و اطلاعات بيشتري از چند و چون قضيه ندارد. قبل از آن كه به جست‌وجوي بازيابي نشانه‌هايي از حفاري‌هاي انجام شده، رهسپار شهر گور شويم، تصميم مي‌گيريم از فرماندار فيروزآباد قضايا را جويا شويم و منطقه حفاري شده را شناسايي كنيم. اما پيش از آنجا كاخ اردشير بابكان يا به قولي، آتشكده پارس، در نزديي مدخل تنگاب واقع شده است، به ديدار آن مي‌شتابيم. ادامه دارد ...
  • شنبه/ ۱ شهریور ۱۳۸۲ / ۱۴:۳۵
  • دسته‌بندی: گردشگری و میراث
  • کد خبر: 8206-11888.17542
  • خبرنگار :