/همراه با سالگشت انفجار نور/ « ادبيات و آزادانديشي » در گفتوگو با منيژه آرمين، مجتبي شاكري و محسن پرويز
منيژه آرمين - داستان نويس و تصويرگر - دربارهي ادبيات و آزادانديشي به خبرنگار ادبي ايسنا، گفت: آزادانديشي، كلمهاي كه دربارهي آن سو تفاهم شده است و بعضيها آن را با بيبند و باري اشتباه گرفتهاند. در صورتي كه اصولا آزادي به اين معنا كه انسان در هيچ قيد و بندي نباشد، معنايي ندارد. وي در ادامه با تصريح بر اينكه انسان اگر حتا فقط يك نفر را هم دوست داشته باشد، مقيد خواهد شد، گفت: در مقولهي هنر، به آزادانديشي به تعبير خودم بسيار معتقد هستم و آن اينكه هنرمند، استقلال فكري داشته باشد. آرمين افزود: آزادانديشي براي هنرمند، يعني اينكه در عين حال كه متعهد و به آرمانها معقتد است، به هيچ شخصي و جناحي وابسته نباشد. خودم زندگيام را به روي همين اعتقادم گذاشتهام و اتفاقا در همين راه با مشكلات زيادي هم روبهرو بودهام. او گفت: متاسفانه امروز، اين آزادانديشي در آثار هنري ما بسيار كم ديده ميشود و از وقتي كه هنرمندان به هر دليلي وارد مسايل سياسي شدهاند، از هنر فاصله گرفتهاند. وي آزادانديشي را يك انتخاب شخصي دانست و يادآور شد: نميتوان گفت كه دولت يا اركان مشخصي ميتواند براي آزادانديش شدن هنرمندان تلاش كند؛ انسان اگر عافيت طلب باشد، نميتواند اين انتخاب را داشته باشد و در غير اين صورت است كه به آزادانديشي ميرسد و در طول زمان پاسخ مناسبي به هنرمنداني كه اين انتخاب را داشتهاند داده شده است. مجتبي شاكري - منقد ادبي - نيز به خبرنگار ادبي ايسنا گفت: در ادبيات و بخصوص ادبيات داستاني، اگر از بخش حسي عقبتر برويم، با يك عقبهي استدلالي و عقلي روبهرو ميشويم و در واقع لايههاي زيرين ادبيات به عمق باورها و ارزشها برميگردد. آن هم به بن مايهي زندگي افراد برميگردد و در نتيجه منشا اين دو مقوله يك چيز است. وي افزود: ميگويند اگر ميخواهيد كشوري را بشناسيد، ادبيات آن را مطالعه كنيد، چرا كه رسوب تمام ارزشها و باورها در ادبيات اتفاق ميافتد. اما متاسفانه ارزشهاي انقلاب هنوز هم در ادبيات ما رسوب نكرده است و در واقع باورها و ارزشهاي ادبيات ما زياد برگرفته از انقلاب نيست. شاكري در ادامه تصريح كرد: هنر ما و ادبيات ما پا به پاي تحولات اجتماعي و سياسي پيش نرفته است. مثلا ما در راس جامعه، عنصري ظلمستيز، پرتحرك، شجاع و عدالتخواه همچون حضرت امام (سلامالله عليه) داشتيم، اما مردم با تمام توانشان هم نميتوانستند به پاي ايشان برسند. هنرمندان ما هم كه اصلا پشت سر مردم بودند و حتا در رسيدن به باورها و ارزشها هم پشت سر مردم حركت ميكردند. وي گفت: امروزه هم چون طبيعت هنرمند ، ايجاد هنجار و باور است، آمده و جلوي مردم قرار گرفته، اما در رفتارش شجاعت و تحرك و عدالتخواهي به چشم نميخورد؛ هنرمند ما در واقع جايگاهش جايگاه رهبري جامعه است؛ اما اين توان را در خود حس نميكند ؛ لذا اين تعارض بين باورهاي جامعه و آثار هنري ما وجود دارد. او خاطر نشان كرد: اتفاقا مقام معظم رهبري هم در ديدارشان با انجمن قلم ايران، به اين نقيصه توجه داشتند و معتقد بودند كه هنرمندان بايد بتوانند آثاري را خلق كنند كه به مدلهاي رفتاري و ارزشي جامعه تبديل شود. محسن پرويز ـ داستاننويس ـ هم به خبرنگار ادبي ايسنا گفت: “آزادانديشي” در بطن خود نوعي اشاره به آزادگي و انديشهي آزاد به معناي پرهيز از تحجر و واپسگرايي دارد، اما از طرف ديگر اين آزادانديشي به معناي بيبند و باري و هرج و مرج در فكر و انديشه نيست. وي همنين افزود: نهضتهاي ادبي معمولا در آزادي انديشه پيشرو بودهاند و بسياري از تحولات اجتماعي از ادبيات آزادانديش الهام گرفتهاند. اين است كه فكر ميكنم رابطهي تنگاتنگي بين ادبيات و آزادانديشي وجود دارد، اما اين رابطه بايد به درستي تفسير و تعبير شود. پرويز يادآور شد: گاهي بعضيها به گمان اين كه انديشهي نويي را مطرح ميكنند، مطالبي را ميگويند كه اگرچه نو است، اما شايد مفيد نباشد و تأثيرگذاري زيادي نداشته باشد . اين گونه اظهار نظرها را نبايد با آن آزادانديشي كه مد نظر است اشتباه گرفت. اين اظهار نظرها و انديشهها مثل كف روي آب ميآيد و از بين ميرود. وي سپس تصريح كرد: افكار آزادانديشانه در چارچوب تقيدات مثبت، به اين معنا كه در خدمت جامعه باشد، در آثار ادبي ما زياد ديده ميشود و در واقع حركت ما در اين راستا خوب بوده، اگرچه مكفي نيست. انتهاي پيام