محمد مددپور: استفاده از اشيا و مفاهيم مدرن، غير از درك مدرنيسم است نخبگاني كه افكارشان را مورد قبول عوام و خواص بيان كنند، هنرمندان كامل‌تري هستند

ظاهر مدرن به معناي مدرن بودن نيست و استفاده از اشياء و مفاهيم مدرن غير از درك مدرنيسم است. محمد مددپور ـ مؤلف كتاب سير فرهنگ و ادب در ادوار تاريخي ـ در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) با بيان اين مطلب اذعان داشت: مكاتب مختلف در سايه تعامل دو قطب به نامهاي عالم و بشر بوجود مي‌آيند. بشر طبق شرايطي كه جهان براي او ايجاد مي‌كند، زندگي خود را آغاز كرده و آنرا ادامه مي‌دهد و در طي اين مسير به نوعي تحت تاثير القائات خاص جهان قرار مي‌گيرد. از آنجا كه انسان موجودي متفكر است، متوجه القاء دغدغه‌هاي عالم مي‌شود و چون موجودي تابع است، به راحتي افكاري را طرح مي‌كند تا بتواند از اين افكار در جهت توجه به اوضاع عالم استفاده نمايد. اما در كنار اين موضوع ما نبايد از هويت و شخصيت مستقل افراد چشم‌پوشي كنيم؛ چرا كه هر فردي به تناسب شخصيت خود به مسائل نگاه مي‌كند. عده‌اي ديني‌ترند، و عده‌اي نيز اين كششهاي ديني درونشان ضعيف‌تر است. و نيز عده‌اي سياسي‌ترند و...؛ ولي به هر حال همه انسانها در اين جهان زندگي مي‌كنند و مساله مهم تعاملي است كه ميان جمع و فرد وجود دارد. وي در ادامه درباره زايش و دانايي تفكرهاي جديد گفت: زماني فرا رسيد كه نقاشي كلاسيك به حاشيه رانده شد و نقاشي رمانتيك جاي آن را گرفت، يا زماني كه هنر مدرن به دليل نبود پاسخگويي هنر سنتي به مخاطب ، جاي آنرا گرفته است. اين مقوله مبين اين مطلب است كه وقتي تفكري دوران حيات و پويايي خود را طي مي‌كند، به پايان مي‌رسد و بالطبع تداعي كننده و زمينه‌ساز تفكر جديدي خواهد بود. البته گاهي تئوري‌هايي مطرح مي‌شوند كه هيچ تناسبي با عالم (البته عالمي كه مد نظر ماست، عالمي است كه ماوراي اشياء است . در اين عالم مرگ و زندگي ما رخ مي‌دهد و لاجرم ما با اين عالم بي‌نسبت نيستيم.) ندارد. همين طور اين مساله در خصوص پذيرش تفكرات جديد از سوي افراد نيز صدق مي‌كند. به اين ترتيب كه طبيعتا انسان زماني با ورود يك تفكر جديد موافق است كه با هدايت خود انسان پذيرنده تناسب داشته باشد. البته گاهي نيز شاهد تكرار و احياء يك تفكر قديمي هستيم. كه اين موضوع نيز تصديق گفته‌هاي ماست؛ چرا كه باز هم خاطر نشان مي‌كند كه تناسب يك ايده و مساله با عالم، گاه به احياء دوباره آن منجر خواهد شد. اما گاهي اقتضاي عالم ايجاب مي‌كند كه در مقابل برخي تفكرات مقاومت نشان داده شود. مولف كتاب حكمت معنوي و ساخت هنر، يادآور شد: جامعه ما امروز ملغمه‌اي از سنت، مدرنيته و پست مدرن است، به اين معنا كه ما نمي‌توانيم به طور دقيق كليت فكري جامعه خود را مشخص كنيم. اما آنچه از ظواهر امر پيداست، از سنتي‌بودن جامعه ما خبر مي‌دهد. اينكه مردم ما خود را ملزم به انجام آداب و رسوم سنتي مي‌كنند و اينكه پيوسته در تلاشند شادي‌هاي خود را همزمان با اعياد مذهبي برگزار كنند و چشمه‌هايي ديگر از اين قبيل، يادآور اين موضوع هستند كه با وجود ازدياد و ازدحام اشياء مدرن در زندگي مردم ما باز هم آنها در صددند به گونه سنتي زندگي كنند البته بايد اين موضوع را نيز بدانيم كه وجود نهادها و اشياء مدرن در زندگي صرفا نمي‌تواند دليل بر مدرن بودن ما باشد. و مفاهيم و اشياء مدرن چيزي غير از درك مدرنيسم است. امروز معتبرترين كالاهايي كه ما در بخش صادرات با آنها مواجه هستيم، سنتي هستند. اقتصاد ما نيز كاركرد سنتي دارد و بازار هنوز قوي‌ترين بخش اين اقتصاد محسوب مي‌شود. وي در جواب به اين سوال كه با وجود چنين آشفته بازاري پس هنرمند بايد چه راهي را در پيش گيرد، گفت: خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو. هنرمند ما يا به سمت نگارگري مي‌رود و كارهاي سنتي انجام مي‌دهد يا ظاهرساز مي‌شود كه اثرش طبيعتا تركيبي از اين افكار خواهد بود كه البته چنين حركتهايي اثر محدود خواهند داشت و به زودي از بين مي‌روند. امروز دسته‌اي از هنرمندان ما مدرن، بخشي سنتي و عده‌اي نيز نيمي از پست مدرن به آنها رسيده است و در عين حال همه در تلاشند تا خود را با شرايط مدرن هماهنگ كنند؛ چرا كه جهان، جهان مدرن است. اگر ما امروز مي‌بينيم كه مدرنيسم با اين قدرت در حال تاختن است، صرفا به اين خاطر است كه سنت چهارصد ـ پانصد ساله آنرا حمايت مي‌كند. آنچه حرف اول و آخر را مي‌زند، مدرنيسم و انديشه مدرن است. همچنين اگر اقتصاد و صنعت امروز موفق است و حامل قدرت براي كشورهاست، به اين خاطر است كه مدرن جريان قالب و نافذ در اقتصاد است. رئيس پژوهشگاه فرهنگ و هنر حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي در ادامه اظهار داشت: متاسفانه امروز افرادي آمده‌اند كه اصول هنر مدرن و كلاسيك را قبول نمي‌كنند و پيوسته درصددند كه تصرفاتي را در اين هنرها ايجاد كنند؛ ولي بايد توجه داشت كه همه ما در دوران گذار به سر مي‌بريم. مددپور در خصوص تعامل ميان نخبگان و عامه مردم جامعه گفت: زمان گذار از يك دوران به دوران ديگر هنگامي رخ مي‌دهد كه تعامل ميان نخبگان و عامه تشخيص دهد كه زمان زايش تفكر جديد فرارسيده است. وي در ادامه به فاصله‌اي كه ميان نخبگان و عامه ايجاد شده است اشاره كرد و گفت: پر كردن اين فاصله وظيفه نخبگان نيست؛ اما آنچه كه بايد مورد توجه قرار گيرد، اين موضوع است كه ما با دو دسته نخبه در ارتباط هستيم. بخشي تنها خاصه پسند هستند مانند سينماي تاركوفسكي و عده‌اي نيز تركيبي از خواص و عوام هستند. يعني عده‌اي از نخبگان هستند كه سعي دارند افكارشان را به گونه‌اي بيان كنند كه مورد قبول عوام و خواص باشد، كه البته ايشان هنرمندان كامل‌تري هستند. وي افزود: هنر هر دوره عامه پسندهاي خاص خود را دارد. چرا كه سليقه‌ها در هر دوره متفاوت هستند. عامه امروز با عامه ديروز متفاوت است. مددپور افزود: تقليد جوهر آموزش است و از ديد افلاطون و ارسطو نيز هنر با عنوان تقليد تعريف شده است؛ اما خود واژه تقليد دو جنبه دارد، تقليدي كه به اجتهاد منتهي مي‌شود و مولد است؛ اما در سوي ديگر نيز تقليد منفعل به چشم مي‌خورد كه جز تخريب چيزي به همراه نخواهد داشت. نسيم قيصر ابداع كيميايي، نسيمي است كه باب طرح اين مساله و اين ژانر را بر روي كارگردانان باز كرد كه بعد با توجه به تفاوت زمان و تحولاتي كه در اين زمينه رخ داده است، نسيم‌هايي با همين ژانر و با پرداختي متفاوت به عرصه وارد شدند. وي در ادامه گفت: مرحله گذار زماني رخ مي‌دهد كه نخبگان از مرحله قديم حركت ‌كنند و بقيه اقشار جامعه را همچون زنجير با خود به مرحله جديد وارد كنند و طبيعتا اگر كسي همراه با اين جريان حركت نكند از صحنه حذف خواهد شد. اينجاست كه نخبگان تعيين‌كننده هستند و قوم مجتهد و متفكر جامعه و عوام نيز خواه‌ناخواه در اين گذار بايد هماهنگ باشند؛ چرا كه هرگونه مخالفتي در نهايت به تسليم شدن در مقابل جريان نخبگان منجر خواهد شد. انتهاي پيام
  • سه‌شنبه/ ۱ بهمن ۱۳۸۱ / ۱۰:۲۱
  • دسته‌بندی: فرهنگ عمومی
  • کد خبر: 8111-00883
  • خبرنگار :