به گزارش ایسنا، عباس شهریاری، آزادهی اردوگاه موصل ۲ با روایت خاطراتی از دوران اسارت درباره شب قدر میگوید: عراقیها دو روز پیش از آغاز ماه رمضان، اسرای ایرانی را جمع کرده و آنها را به روزهخواری ترغیب میکردند. آنها پیشنهاد میدادند که برای افراد غیرروزهدار، غذا و نوشیدنی ویژهای فراهم کنند، اما هیچکس فریب این حربه را نخورد.
در میان ما اسیری بود که همیشه پتو به دور خود میپیچید و با دیگران کمحرف بود. بسیاری تصور میکردند که او فردی محتاط است که میخواهد جوری رفتار کند که عراقیها کاری به او نداشته باشند. اما وقتی ماه رمضان رسید، برخلاف تصور همگان، او هم روزه گرفت و تازه فهمیدیم که اشتباه میکردیم. او نهتنها فردی ترسو نبود، بلکه با هوشمندی و زیرکی، خودش را از تیررس عراقیها دور نگه داشته بود.
یک ماه رمضان در اسارت، به اندازهی یک سال سنگینی میکرد، اما این ماه فرصتی برای تقویت ایمان و تقرب به خداوند بود. با برنامهریزی، جزءخوانی قرآن، نهجالبلاغهخوانی و استفاده از مفاتیحالجنان را در دستور کار خود قرار دادیم. در ابتدا نماز جماعت را با حضور نگهبانان برگزار میکردیم، اما پس از مدتی بهصورت مخفیانه و بدون اطلاع آنها، این فریضه را اقامه میکردیم.»
یک شب، عراقیها ناگهان به آسایشگاه هجوم آوردند، تعدادی از اسرا را جدا کرده و مراسم احیا را به هم زدند. اما این مسئله باعث نشد که ما از احیای شبهای قدر منصرف شویم. با برنامهریزی دقیق، همچنان مراسم دعا و نیایش را ادامه میدادیم. برخی از اسرا که قرآن را حفظ بودند، به دیگران کمک میکردند تا در تاریکی شب، از حفظ بخوانند و در دلهایشان روشنایی قرآن را زنده نگه دارند. حتی آنهایی که خواندن دعاها را بهطور کامل نمیدانستند، بر تکههایی از کاغذ سیگار، متن دعاها را مینوشتند تا بتوانند از روی آنها زمزمه کنند.
همچنین یک شب ما را به محوطه اردوگاه بردند و گفتند امشب مهمان صدام هستید و آزادید تا از این شب لذت ببرید. اما پاسخ اسرا، سکوتی معنادار و نگاهی خیره به آسمان و ستارهها بود. عراقیها تلاش کردند این مراسم را شبی خاص جلوه دهند و با افزودن تنها مقداری حلوا به جیره غذایی، تا میتوانستند روی آن مانور میدادند و از ما نظرخواهی میکردند که «چطور بود؟» اما ما میدانستیم که این نمایشها چیزی جز بازیهای تبلیغاتی نیست.
انتهای پیام