زنان سرپرست خانوار، ستونهای بیادعای جامعه ما هستند که در سکوت و بدون انتظار، بار سنگین زندگی را بر دوش میکشند. آنها نه فقط مادر و همسر که کارگران بیوقفه، مدیران بیچشمداشت و حامیان بیمنت خانواده خود هستند. این زنان، اغلب در شرایطی سخت و ناگزیر، مجبور به ایستادن در جایگاهی میشوند که نه تنها باید نقش مادر را به تمام معنا ایفا کنند، بلکه جای خالی پدر را نیز پر کنند.
زندگی برای این زنان هیچگاه ساده نیست. آنها با مشکلات اقتصادی، تبعیضهای اجتماعی و نگاههای ناعادلانه دستوپنجه نرم میکنند. روزهایشان با تلاش برای تأمین معاش آغاز میشود و شبهایشان با دغدغههای بیپایان به پایان میرسد. اما آنچه آنها را از دیگران متمایز میکند، توانایی خارقالعادهشان در تابآوری است. آنها از هیچ، همه چیز میسازند؛ با دستان خالی، آیندهای برای فرزندانشان خلق میکنند و با وجود همه سختیها، لبخندشان را از کودکانشان دریغ نمیکنند.
در چهره این زنان میتوان هزاران قصه ناگفته دید؛ قصه جنگیدن با بیعدالتیها، قصه تحمل فشارهای اقتصادی، قصه عشق بیپایانی که هرگز فروکش نمیکند. آنها قهرمانانی گمناماند که جامعه کمتر به آنها بها میدهد. قهرمانانی که گاهی نه از سر انتخاب، بلکه از سر اجبار، نقشهایی چندگانه برعهده میگیرند.
جامعه مدیون این زنان است. آنها شایسته حمایتهای بیشتری هستند، چه در زمینه اقتصادی و چه در عرصه اجتماعی. اگر چه بسیاری از آنها در برابر سختیها سر خم نمیکنند، اما نمیتوان انکار کرد که حمایت از آنها میتواند آیندهای روشنتر برای خانوادهها و در نهایت برای جامعه رقم بزند.
زنان سرپرست خانوار، نمونههای بینظیری از عشق، قدرت و امید
این زنان، اگر چه گاهی در سایه نگاههای سرد و بیتفاوتی جامعه گم میشوند، اما همچنان چراغ زندگی خانوادههایشان را روشن نگه میدارند. هر روز آنها، جنگی تمامعیار است؛ جنگی برای بقا، برای حفظ حرمت و عزت نفس و برای ساختن آیندهای بهتر. آنها با وجود تمام موانع، تلاش میکنند تا خودشان را به سطحی از استقلال برسانند که بتوانند نیازهای فرزندانشان را تأمین کنند، حتی اگر بهای آن از دست دادن آسایش و سلامت خودشان باشد.
اما آیا جامعه به اندازه کافی قدردان این تلاشها است؟ واقعیت این است که هنوز فاصله زیادی میان نیازهای این زنان و امکاناتی که در اختیارشان قرار میگیرد، وجود دارد. بسیاری از آنان به دلیل عدم دسترسی به آموزشهای لازم، فرصتهای شغلی مناسب یا حتی حمایتهای روانی و اجتماعی، در چرخهای از فقر و فشار باقی میمانند. این شرایط نه تنها آسیبهای فردی برای خودشان به همراه دارد، بلکه تاثیر مستقیم بر نسل آینده نیز خواهد داشت.
حمایت از زنان سرپرست خانوار نباید تنها در حد شعار باقی بماند. آنها نیاز به دسترسی به آموزشهای حرفهای، وامهای بدون بهره، بیمههای کارآمد و حمایتهای حقوقی دارند. همچنین، باید تلاش شود تا نگاههای تبعیضآمیز و کلیشههایی که تواناییهای این زنان را زیر سؤال میبرد، از میان برداشته شود. زنان سرپرست خانوار نه قربانی، بلکه الگویی از شجاعت و پشتکار هستند که میتوانند الهامبخش جامعه باشند.
داستان این زنان، تنها یک قصه درد و رنج نیست. داستان آنها، روایت امید و ایستادگی است. آنها نشان دادهاند که حتی در تاریکترین روزها، میتوانند شعلهای از نور باشند. شعلهای که گرمای آن نه تنها خانوادههایشان، بلکه کل جامعه را گرم میکند. بیایید تلاش کنیم تا این شعله را نه تنها خاموش نکنیم، بلکه با حمایتهای حقیقی و موثر، آن را شعلهورتر سازیم.
زنان سرپرست خانوار شایسته این هستند که نه فقط به عنوان نمادی از مقاومت، بلکه به عنوان سرمایهای ارزشمند برای جامعه دیده شوند. آنها ستونهای پنهان اما استوار این سرزمیناند که در سایهی ایستادگیشان، آیندهای بهتر برای همه ما ساخته میشود.
روایت زندگی دو زن سرپرست خانوار از زبان خودشان
در گوشهای از شهر، در میان شلوغی و هیاهوی روزمره، دو زن زندگی میکنند که هر کدام بار زندگی را به شکلی متفاوت، اما به یک اندازه سنگین بر دوش میکشیدند. دو داستان، دو زندگی، و یک نقطه مشترک: ایستادگی.
لیلا: تنها با نبودنش کنار آمدم
لیلا ۳۵ ساله است. مادری است که بعد از فوت همسرش به تنهایی مسئولیت دو فرزند را به عهده گرفته است. وقتی از او درباره زندگیاش میپرسم، چشمانش پر از حسرت و ناامید میشود.
وی به خبرنگار ایسنا میگوید: شوهرم دو سال پیش در تصادف از دنیا رفت. هنوز صدای خندههاش در گوشم است. اولش فکر میکردم نمیتوانم بدون او ادامه دهم. اما وقتی به بچههایم نگاه کردم، دیدم آنها به من احتیاج دارند. الآن صبح تا شب کار میکنم. هر کاری که بتوانم میکنم چون نمیخواهم بچههایم حس کنند چیزی از بقیه کمتر دارند.
لیلا اما اعتراف میکند که تنهاییاش هنوز عمیق است. میگوید: شب که همه میخوابند، مینشینم یه گوشه و فقط گریه میکنم و بارها با خود تکرار میکنم کاش یک نفر بود که فقط یه لحظه سنگینی این زندگی رو از دوشم برمیداشت.
مهناز: من مجبور شدم انتخاب کنم
مهناز، زنی ۴۰ ساله که پس از سالها زندگی با همسرش، سرانجام مجبور شد طلاق بگیرد.
او به خبرنگار ایسنا میگوید: شوهرم معتاد بود، همه زندگیمان را به باد داد. هر چی داشتم فروخت. دیگر امنیتی در خانه نبود، نه برای من و نه برای بچههایم. روزی که تصمیم گرفتم جدا شوم، انگار دوباره به دنیا آمدم. ولی نمیدانستم دنیای بعدش هم، همان اندازه سخت و بیرحم است.
او حالا به تنهایی سه فرزندش را بزرگ میکند. روزها در یک کارگاه خیاطی کار میکند و شبها برای مشتریهای محلی سفارش میدوزد.
مهناز درد و دلش را اینگونه ادامه میدهد: یک وقتهایی دستانم آن قدر درد میکند که نمیتوانم قاشق به دست بگیرم، ولی چارهای ندارم. بچههایم باید درس بخوانند، باید زندگی کنند. نمیخواهم هیچوقت حس کنند مادرشان برای آنها کم گذاشته است.
این دو زن، تنها نمونهای از هزاران زن سرپرست خانواری هستند که در سکوت و با صبوری، بار زندگی را به دوش میکشند. در بسیاری از اوقات نه بیمهای وجود دارد نه حقوق ثابت. زندگی برای آنها، بهخصوص در شرایط اقتصادی دشوار، چیزی بیش از یک مبارزه بیپایان است. اما در چهرههای خسته آنها چیزی دیده میشود که ستودنی است: امید و اراده.
یک کارشناس جامعهشناسی در این رابطه به خبرنگار ایسنا میگوید: حمایت از این زنان نباید تنها به حرف یا وعده محدود شود. آنها نیاز به امکانات شغلی بهتر، بیمه، و حمایتهای روانی و اجتماعی دارند تا بتوانند با قدرت بیشتری ادامه دهند. صدای آنها را باید شنید، چرا که ایستادگیشان نه تنها آینده خانوادهشان، بلکه آینده جامعه را میسازد.
عبداله طاهری تصریح میکند: زنان سرپرست خانوار به دلیل محدودیتهای شغلی و درآمدی، اغلب با فقر شدید مواجه هستند. این فقر میتواند بر سلامت روانی و جسمی آنها تأثیر بگذارد و دسترسی به خدمات درمانی و آموزشی را برای آنها سختتر کند.
وی ادامه میدهد: زنان سرپرست خانوار بهطور معمول با تبعیضهای اجتماعی روبرو هستند. آنها ممکن است به دلیل تغییر نقش جنسیتی در جامعه یا نداشتن حمایتهای کافی از سوی نهادهای دولتی و اجتماعی، احساس تنهایی و بیپناهی کنند.
طاهری یادآور میشود: فشار روانی ناشی از مسئولیتهای سنگین اقتصادی و تربیت فرزندان بهتنهایی، میتواند منجر به استرس، اضطراب و حتی افسردگی در این زنان شود.
وی به آسیبهای خانوادگی نیز اشاره کرده و میگوید: در بسیاری از موارد، زنان سرپرست خانوار مجبورند با مشکلات خانوادگی خاصی از جمله مشکلات تربیتی فرزندان یا عدم حمایت از سوی اعضای خانواده خود روبهرو شوند.
این جامعهشناس عنوان میکند: برای کاهش آسیبهای وارده به زنان سرپرست خانوار، لازم است برنامههای حمایتی از جمله تأمین اجتماعی و خدمات بهداشتی ایجاد شده و فرصتهای شغلی و آموزشهای حرفهای برای زنان سرپرست خانوار ارتقا یابد.
وی تأکید میکند: برای بهبود شرایط زنان سرپرست خانوار، باید تغییراتی در سیاستگذاریها، ساختارهای اقتصادی و اجتماعی صورت گیرد تا این قشر بهطور مؤثری مورد حمایت قرار گیرند و آسیبهای موجود به حداقل برسد.
زنان سرپرست خانوار و حمایتهایی که میشوند
طبق اعلام روابط عمومی ادارهکل بهزیستی استان زنجان در حال حاضر حدود سه هزار بانوی سرپرست خانوار مستمری از بهزیستی زنجان دریافت میکنند و بیش از یکهزار نفر از این افراد نیز از خدمات بیمهای تأمین اجتماعی، بیمه روستایی و عشایری بهرهمند هستند.
مدیرکل کمیته امداد امام خمینی (ره) استان زنجان در گفتوگویی با خبرنگار ایسنا با اشاره به اینکه در حال حاضر ۱۵ هزار و ۳۹۵ زن سرپرست خانوار تحت حمایت کمیته امداد استان زنجان هستند، اظهار میکند: ۵۹.۵ درصد مددجویان کمیته امداد زنجان زن سرپرست خانوار هستند.
روحالله صالحی تصریح میکند: تهیه لوازم ضروری زندگی خانواده زنان سرپرست خانوار و حمایت از مادران باردار دچار سوءتغذیه و همچنین تأمین جهیزیه برای فرزندان آنها از جمله حمایتهای کمیته امداد از این قشر است.
وی پرداخت وام خود اشتغالی و قرضالحسنه را از دیگر حمایتهای این دستگاه از زنان سرپرست خانوار دانسته و ادامه میدهد: استقلال مالی و اشتغالزایی برای زنان سرپرست خانوار از اولویتهای کاری این دستگاه حمایتی است.
صالحی میافزاید: کمیته امداد امام خمینی (ره) با مهارتآموزی به بانوان زیر پوشش این نهاد، مسیر را برای کسب درآمد و استقلال مالی آنها تسهیل میکند.
صالحی با اشاره به ارائه خدمات فرهنگی به زنان سرپرست خانوار، بیان میکند: برگزاری دورههای آموزشی مهارتهای زندگی، اردوهای زیارتی آموزشی با هدف افزایش نشاط اجتماعی و ارائه خدمات تخصصی و کلینیکی مشاورهای درمان مشکلات روحی و روانی مددجویان از جمله خدمات ارائه شده در این بخش است.
و اما...
باید گفت که حمایت از این زنان نباید تنها به حرف یا وعده محدود شود. آنها نیاز به امکانات شغلی بهتر، بیمه و حمایتهای روانی و اجتماعی دارند تا بتوانند با قدرت بیشتری ادامه دهند. صدای آنها را باید شنید، چرا که ایستادگیشان نه تنها آینده خانوادهشان، بلکه آینده جامعه را میسازد.
انتهای پیام