به گزارش ایسنا، رسانه آمریکایی در مقالهای به بررسی کتاب جدید «نوآم چامسکی» اندیشمند برجسته آمریکایی و منتقد سفت و سخت سیاست خارجه ایالات متحده پرداخته است.
به گزارش فارن پالسی، بیش از نیم قرن است که چامسکی بهعنوان یکی از پایدارترین، مصالحه ناپذیرترین و محترمترین منتقدان سیاست خارجی معاصر ایالات متحده شناخته میشود. او در مجموعهای مستمر از کتابها، مقالات، مصاحبهها و سخنرانیهایش به طور مداوم تلاش کرده تا سیاست پرهزینه و غیرانسانی واشنگتن در قبال سایر نقاط جهان را افشا کند، رویکردی که به میلیونها نفر آسیب رسانده و با ارزشهای ادعایی ایالات متحده نیز مغایرت دارد.
او در کتاب جدیدی به نام «افسانه ایدهآلیسم آمریکایی: چگونه سیاست خارجه آمریکا جهان را به خطر میاندازد» به جمعآوری دیدگاههایش از تمامی آثار خود و ارائه یک نقد کلی و جامع از سیاست خارجه آمریکا پرداخته است.
چامسکی در کتاب جدیدش این ادعای دروغین را نشانه رفته که سیاست خارجی ایالات متحده بر اساس «آرمانهای والای دموکراسی، آزادی، حاکمیت قانون، حقوق بشر» و غیره هدایت میشود. کسانی که به این دیدگاه معتقدند، خساراتی که ایالات متحده به دیگر کشورها وارد کرده را به چشم نتایج ناخواسته و بسیار تأسفبرانگیز اقداماتی میبینند که برای دستابی به اهداف والای انسانی و با بهترین نیتها انجام شده است! رهبران آمریکایی دائماً به مردم تلقین میکنند که آنها «ملتی ضروری» و «بزرگترین نیروی آزادی که جهان به خود دیده» هستند.
به گزارش فارن پالسی، چامسکی این ادعاها را بیاساس خوانده است، زیرا میداند که ایالات متحده با ارتکاب نسلکشی علیه جمعیت بومی قاره آمریکا متولد شده و از آن زمان تاکنون هم از مجموعهای از دیکتاتوریهای بیرحم حمایت کرده، از جاریشدن روندهای دموکراتیک در بسیاری از کشورها جلوگیری کرده و جنگهایی را آغاز یا حمایت کرده که منجر به کشته شدن میلیونها نفر در هند و چین، آمریکای لاتین و غرب آسیا شده است. همه اینها در حالی است که واشنگتن مدعی دفاع از آزادی، دموکراسی، حقوق بشر و دیگر آرمانهای والا بوده است.
مقامات آمریکایی دائما دیگر کشورها را به نقض قوانین بینالمللی متهم میکنند، اما از پیوستن به دیوان کیفری بینالمللی، معاهده حقوق دریاها و بسیاری دیگر از کنوانسیونهای جهانی خودداری کرده و از نقض منشور ملل متحد نیز هیچ ابایی ندارند، همانطور که در حملات آمریکا به صربستان و عراق شاهد بودیم. حتی زمانی که اسناد جنایات ایالات متحده، مانند تصاویر زندان «ابوغریب» یا شواهد شکنجههای سازمان سیا منتشر میشود، در بهترین حالت مقامات پایینرده مجازات میشوند، در حالی که معماران و مغزهای متفکر این جنایتها همچنان چهرههایی محترم باقی میمانند.
سیاستهای ریاکارانهای که چامسکی در کتابش به آن اشاره کرده بسیار تکاندهنده هستند. در گزارش فارن پالسی آمده است: «هیچ خوانندهای با ذهن باز نمیتواند این کتاب را مطالعه کند و همچنان به توجیهات ریاکارانهای که رهبران ایالات متحده برای توجیه اقدامات خشونتآمیز خود ارائه میدهند، باور داشته باشد.»
او در توضیح دلایل این ریاکاری و تظاهر، میگوید نقش عموم مردم آمریکا در تصمیمگیریها محدود است و سیاست خارجی این کشور به دست گروههای کوچکی که قدرت خود را از منابع داخلی به دست میآورند، طراحی و اجرا میشود. به باور چامسکی، سیاست خارجی ایالات متحده تا حد زیادی خدمتگزار منافع شرکتهاست؛ شرکتهای نظامی و صنعتی، شرکتهای انرژی، بانکها و مؤسسات سرمایهگذاری. او از روشنفکران سیاستمحوری سخن میگوید که «خواستههای مالکان امپراتوریهای خصوصی را اجرا میکنند، افرادی که بخش عمدهای از زندگی آمریکاییها را کنترل میکنند.»
با این حال، در گزارش فارن پالسی به این توضیح چامسکی انتقاد وارد شده و تاکید شده است که گرچه نقش مردم آمریکا در تصمیمگیری کمرنگ است، اما قدرت شرکتها در برابر منافع ملی رنگ میبازد. بهعنوان مثال، در این گزارش آمده است: «زمانی که «دیک چنی» سیاستمدار آمریکایی در دهه ۱۹۹۰ شرکت خدمات نفتی هالیبرتون را مدیریت میکرد، از تحریمهایی که علیه ایران وضع شده بود رضایت نداشت، زیرا خواستار کسب درآمد شرکتش در ایران بود. همچنین سایر شرکتهای نفتی ایالات متحده نیز مایل بودند در ایران سرمایهگذاری کنند، اما تحریمهای آمریکا به قوت خود باقی ماند، امری که نشان میدهد منافع شرکتها همیشه در اولویت نیست، هر چند که چنین تحریمهایی ممکن است از اساس اشتباه باشد.»
چامسکی در این کتاب این پرسش را مطرح کرده است که چرا مردم آمریکا سیاستهایی را تحمل میکنند که پرهزینه، اغلب ناموفق و از نظر اخلاقی فاجعهبار هستند؟ شهروندان عادی میتوانستند به روشهای بیشماری از تریلیونها دلار بودجهای که در ارتش آمریکا یا در جنگهای غیرضروری و شکستخورده تلف شده، بهرهمند شوند، اما رأیدهندگان همچنان سیاستمدارانی را انتخاب میکنند که همان رویهها را ادامه میدهند. چرا؟
به گفته چامسکی، این ۲ دلیل دارد. نخست اینکه شهروندان عادی فاقد مکانیسمهای سیاسی لازم برای شکل دادن به سیاستها هستند و این تاحدی ناشی از قدرت فراوانی است که رئیسجمهور آمریکا در دست داشته و میتواند محدودیتهای کنگره را دور بزند. دلیل دیگر این است که نهادهای دولتی بهطور شبانهروزی در حال اجرای عملیاتهای تبلیغاتی برای افزایش رضایت مردم از دولت هستند و این کار را با مخفی کردن اطلاعات، پیگرد قانونی افشاگران، دروغ گفتن به مردم و امتناع از پاسخگویی حتی در بزنگاههای حساس انجام میدهند. از سوی دیگر، رسانههای جریان اصلی هم عموما با روایتهای رسمی دولتی همراه بوده و به ندرت آن را به چالش میکشند.
اندیشمند آمریکایی در ادامه این پرسش را مطرح میکند که اگر سیاست خارجی ایالات متحده جهان را به خطر میاندازد، پس چرا کشورهای بیشتری تلاش نمیکنند آن را متوقف کنند؟ واشنگتن در حال حاضر با چندین دشمن جدی روبرو است، اما هنوز هم متحدان واقعی و پرشور زیادی دارد.
به اذعان رسانه آمریکایی، ممکن است برخی از شرکای آمریکا فرصتطلب باشند یا شاید تحت تأثیر قدرت عظیم ایالات متحده قرار گرفته باشند، اما نمیتوان گفت که تمامی سیاستمداران طرفدار آمریکا در جهان سادهلوح با منفعتطلب هستند. همچنین با وجود نفرت زیادی که در برخی نقاط جهان از جمله غرب آسیا نسبت به آمریکا وجود دارد، تعداد حامیان آمریکا و تحسینکنندگان آن هم کم نیست. بهعنوان مثال، در دوران «جورج دبلیو بوش» تصویر جهانی آمریکا سقوط کرد، اما با روی کار آمدن «باراک اوباما»، این تصویر احیا شد.
به گزارش فارن پالسی، کشورهای جهان در ارتباط با ایالات متحده بیش از آنکه به جنایات این کشور توجه داشته باشند، به قدرت محوری آن توجه داشته و از احتمال خروج این قدرت از معادلات جهانی نگران میشوند.
انتهای پیام