غیرت گیلانی؛ پیروز نهایی نبرد پیله داربن

۲۳ خرداد ماه ۱۱۸۴ خورشیدی، مقارن است با نبرد تاریخی مردم گیلان با قوای روسیه در روستای پیله داربن در نزدیکی بندرپیربازار؛ نبردی که مردم گیلان توانستند نیروهای مسلح روس را که قصد تصرف گیلان را داشتند، زمین‌گیر کنند.

آبراه پیربازار، روزگاری مهم‌ترین راه ارتباطی بین رشت و انزلی بود. آبراهی با عمق زیاد که به تالاب انزلی متصل می‌شد و کرجی بانان، کالا و مسافر را از انزلی به رشت می‌آوردند. شاهان قاجار برای سفر به اروپا از همین آبراه به انزلی رفته و سوار بر کشتی می‌شدند. «پیربازار» مهمترین بندر رشت بود. نام قدیم آن، «پره بازار» بود. بعدها نامش به «پیله بازار» (بازار بزرگ) و «پیربازار» تغییر یافت.آبراه پیربازار، به دلیل کاهش دبی آب و احداث راه رشت به خمام و انزلی، نقش گذشته خود را از دست داد.

مهم‌ترین حادثه‌ای که در حوالی پیربازار رخ داد، دفاع جانانه مردم گیلان در مقابل تجاوز روسیه بود. به نحوی که ژنرال روسیه- که آرزوی فتح رشت و تهران را در سر داشت- از راه انزلی پا به فرار گذاشت اما شیرینی این پیروزی، چندان که باید در تاریخ نماند و چندصباحی بعد، با قطعنامه ننگین گلستان، منطقه باکو و قفقاز از ایران جدا و ضمیمه کشوری شد که به ایران چشم طمع داشت. این دفاع درست در شرایطی رخ داد که گرجستان پیش از این توسط روسیه از ایران جدا شده بود.

روستای «پیله داربن» در نزدیکی پیربازار، یادآور آن حوادث خونبار و البته پیروزمندانه است. ۲۳خردادماه سال ۱۱۸۴ خورشیدی، پیله داربن شاهد غافلگیری نیروهای روسیه توسط مردم گیلان بود. مردمی که به قول ژنرال روس، یک مشت پابرهنه و بی‌سوادند که تعلیمات نظامی ندیده و خیلی راحت می‌توان آنها را از دم تیر گذراند و آرزوی پطر کبیر یعنی دستیابی روسیه به آب‌های آزاد و اقیانوس هند را محقق کرد.

در منابع تاریخی به این نبرد پیروزمندانه کمتر توجه شده است.دو کتاب (نبرد پیله داربن اثر فریدون واحدی‌پور و جنگجویان پیله داربن به قلم عزیزطویلی) در سال‌های اخیر نوشته شده است. کتاب طویلی داستان واره‌ای با بن مایه تاریخی است و کتاب واحدی پور، مبتنی بر مستندات تاریخی است.

براساس این منابع، ژنرال سیسیانف، فرمانده تزار روس، «پالکونیک شفت» را در بهار ۱۱۸۴ خورشیدی (۱۸۰۵ م) با ۱۲ فروند کشتی جنگی مجهز به آتشبار توپ و دیگر تجهیزات جنگی و سربازان آزموده و آذوقه کافی عازم گیلان کرد و هدف آنها تحت فشار قراردادن سپاه ایران در جبهه «گنجه» بود. براساس این منابع، «سیسانف امیدوار بود با این اعزام تمرکز حواس فرماندهان نظامی و دولتمردان ایران را به هم بریزد. وی که شاهد شکست‌های پی در پی سپاهیانش در قفقاز بود می‌خواست یک جنگ روانی به نفع روس‌ها ایجاد و توجه عباس میرزا را از قفقاز به نقطه دیگری معطوف کند.» واز طرفی مانع کمک‌رسانی احتمالی از گیلان به باکو شود. طی ۱۰ سال و با دفاع جانانه عباس میرزا روسیه نتوانسته بود قفقاز را از ایران جدا کند. حکومت مرکزی تمرکز قوای نظامی خود را در همین منطقه گذارده بود و روسیه با علم به این موضوع، این بار از آبهای شمالی ایران وارد شد. پیش از این، محاسبه کرده بود که رشت فاقد تجهیزات نظامی و نیروی انسانی کارآزموده است و بیشتر نیروها به جبهه‌های شمال غربی رفته‌اند. بنابراین محاسباتش این بود که اگر مردم محلی هم مقاومت کنند، می‌تواند این مقاومت محلی را به سرعت از پای درآورد. اما فکر نمی کرد جوانی ۲۰ و چندسال به نام «میرزا موسی منجم باشی» در کسوت حاکم گیلان، بتواند نیروهای مردمی را بسیج کرده و با استفاده از طبیعت بکر منطقه، ارتش روسیه را از پا درآورد.

وقتی کشتی‌های روسیه در انزلی پهلو گرفتند، این شهر تنها یک عراده توپ و ۱۰۰ نفر یوزباشی داشت. حاکم انزلی برای «موسی منجم باشی» پیکی می‌فرستد. حاکم گیلان پیش از هر اقدامی دستور داد، تمام انزلی را از سکنه خالی کنند. هرچه اسلحه اعم از قداره و چاقو دارند و هر مردی که توان جنگ دارد و حتی شکارچیان محلی را جمع کنند. منابع نوشته‌اند این نبرد مردمی پنج هفته طول می‌کشد.

در نخستین روزی که قایق‌ها برای سرکشی از کشتی‌های روسی به سمت انزلی رفتند، لای نیزارها، لوله‌های توپ و نفراتی را دیدند که پشت به توپ ایستاده و به محض نزدیک شدن قایق‌های روس تیراندازی می‌کنند. اگرچه عقب‌نشینی موقتی رخ داد، ولی بعدا معلوم شد اصلا توپی درکار نبوده و آدمک‌هایی با لوله‌های گلی به شکل توپ ساخته و لای نیزارها قرار داده‌اند. پس از چند روز معطلی، انزلی تسخیر می‌شود و ژنرال شفت پیروزمندانه تصور می‌کند به راحتی می‌تواند رشت را هم تسخیر کند. این بار کرجی‌بانان تلاش می‌کنند بخشی از نیروهای جنگی را از آبراه پیربازار عبور داده و به دروازه رشت برسانند. ولی غافل از اینکه شکارچیان ماهر لای نیزارهای مرداب کمین کرده و یکی یکی کرجی‌بانان را هدف قرار می‌دهند.

این بار تصمیم برآن می‌شود که سپاه از راه زمینی به رشت برود. برای کاهش خطرات احتمالی، ژنرال روس دستور می‌دهد جاده توسط نیروهایش بهسازی و تمام بوته‌های خاردار و درخت‌های دوسوی جاده قطع شود. سپاه روسیه اگرچه کارآزموده است ولی نمی‌تواند در مقابل هوای شرجی و تالاب آلوده به پشه‌ها دوام بیاورد. افزون بر آن منابع می‌نویسند نیروهای روسیه سحرگاه در تله‌های انفجاری گیر می‌افتند و فرمانده روسیه با تلفات شدید نیرو روبرو می‌شود.

«عزیز طویلی»، می‌نویسد؛ این تله‌های انفجاری دیگ‌های مسی پر از باروتی بود که در زمین دفن شده و با ایجاد سوراخ و عبور باروت، مجاهدان در کمین نشسته از پشت درخت‌ها، باروت را به آتش می‌کشند و سحرگاه نیروهای روس را غافلگیر می کنند و تا نیروهای روس متوجه شوند، گروه دوم نگهبانان را با چاقو به قتل رسانده و عراده‌های توپ روس‌ها را به یغما می‌برند. 5000 نیروی روسیه، تار و مار می‌شود. ژنرال شفت که خود از ناحیه زانو آسیب دیده، باقی نیروها را جمع می‌کند تا از جبهه چوکام، راه زمینی پیربازار به رشت را در پیش بگیرد. او نمی‌خواهد شکست در قفقاز تکرار شود؛ اما در روستای پیله داربن بازهم با مقاومت مردمی روبرو می‌شود.

 منابع نوشته‌اند، با نقشه هوشمندانه میرزا موسی منجم باشی، کمترین تلفات به نیروهای گیلان وارد می‌شود. ولی این نبرد از روس ها ۱۰۰۰ کشته برجای گذاشت؛ به علاوه چهار عراده توپ، قورخانه، مقداری اسلحه و تجهیزات در راه پیربازار به غازیان به جا می‌گذارند. ایرانیان در تعقیب آنان به غازیان و انزلی رسیدند. جنگ با روس‌ها در ساحل نیز ادامه یافت. یک دسته از مجاهدان تالش از پشت سر آنان هجوم آورده و با شمشیر به جنگ روس‌ها رفتند؛ با فرا رسیدن شب، روس‌ها از تاریکی شب استفاده کرده و پا به فرار می‌گذارند.»

منابع نوشته‌اند از زمان حمله روس‌ها به گیلان و اشغال انزلی تا پایان نبرد، پنج هفته طول می‌کشد و برخلاف آنچه روس ها تصور می‌کردند، شکست روس‌ها در پیله داربن، جبهه ایران در قفقاز را هم مسرور کرد؛ روس‌ها پیش از فرار تمام انزلی را به آتش می‌کشند.

انتهای پیام

  • چهارشنبه/ ۲۳ خرداد ۱۴۰۳ / ۱۰:۳۷
  • دسته‌بندی: گیلان
  • کد خبر: 1403032315480
  • خبرنگار :