ترجمه یک متن به زبان‌های مختلف به‌خاطر اسطورۀ مشترک یا جهانی است

عضو هیئت‌علمی دانشگاه شهیدبهشتی با بیان اینکه اگر می‌توانیم یک متن را به زبان‌های مختلف ترجمه کنیم، به‌خاطر اسطورۀ مشترک یا جهانی است، گفت: هرگاه بتوانیم زمان و مکان آغازین را با امروز یکی کنیم، اسطوره شکل گرفته است.

علی عباسی، نشانه‌شناس و عضو هیئت‌علمی دانشگاه شهیدبهشتی، در نخستین نشست علمی اولین دورۀ جایزۀ ملی داستان و بازآفرینی که امروز چهارشنبه (۱۷ خردادماه) با عنوان «اسطوره در بازآفرینی» و با تمرکز بر موضوع «چه زمانی اسطوره‌ها(اسوه‌ها) به داستان‌ها راه پیدا می‌کنند؟» و «چه اسطوره‌هایی به داستان راه پیدا می‌کنند؟» در محل حوزۀ هنری انقلاب اسلامی استان اصفهان برگزار شد، گفت: سؤال اصلی این است «هنری که تولید می‌شود چگونه اثری است؟» هر اثری باید هویت داشته باشد. هویت‌ها برآمده از اسطوره یا اسوه، دین و تخیل هستند. برای خود من بین دین و اسطوره و تخیل ناب فرقی نیست و امروز جان کلام من همین مطلب این است.

او با نگاه به شاهکار ادبی افزود: شاهکار ادبی هویت دارد و ممکن است از هویت ملی، بومی یا خانوادۀ خود فرد الهام گرفته شود. اسطوره و دین و تخیل، سه شاخۀ بنیادین در فرهنگ هستند که هویت را شکل می‌دهند. در معنای موردنظر من از اسطوره، واقعیت و حقیقت وجود دارد. اسطوره ذاتی زندگی ما و ترکیبی از غریزه و فطرت است.

این نشانه‌شناس یادآور شد: شاهکار ادبی بدون «تزیین» و «کنش» اسطوره‌ای معنا ندارد. کنش، اصل است و تزئین، فرع به شمار می‌آید. وقتی یک جمله به کار می‌بریم، هر کلمه نقشی می‌گیرد و قابل تغییردادن نیست. یک جمله حصار و حدود خاص خود را دارد و نمی‌توان ساختارشکنی کرد. هر کلمه نقشی دارد که نمی‌توان جایش را با نقشی دیگر عوض کرد.

او توضیح داد: داستان فیلم فقط یک کنش باید داشته باشد و همۀ شخصیت‌ها بر اساس آن کنش تعریف ‌شوند، مثلاً فیلم «قیصر» کنش اصلی‌اش انتقام‌گرفتن است و حول آن، فیلم معنا پیدا می‌کند. اگر فیلمی دو یا سه کنش داشته باشد، یعنی ضعف ساختاری دارد.

عباسی تأکید کرد: تزیین را می‌توان برداشت، یعنی کنش فیلم به تزیین وابسته نیست. این تزیین ممکن است صحنه یا شخصیتی غیراصلی باشد. زمان و مکان و سبک و کنش چهار وحدت اصلی تئاتر است که برخی منتقدش بودند. در طول تاریخ، وحدتِ سبک و مکان و زمان را از بین برده‌اند، اما وحدت کنش را هرگز نتوانسته‌اند حذف کنند.

عضو هیئت‌علمی دانشگاه شهیدبهشتی با اشاره به همان مسئلۀ کنش بیان کرد: اسطوره، کنش است. تکرار «کنشِ آغازین» را اسطوره می‌گوییم. شرط «انجام» کنش ضروری است. اسطوره بدون آن شرط معنا ندارد. میرچا الیاده و رولان بارت از منابعی هستند که صحبت‌های امروزم با تکیه بر مباحث آن دو است.

عباسی دربارۀ معنا توصیف کرد: «معنا» از رابطه تولید می‌شود. یک ایرانی هرگز نمی‌تواند مانند غربی فکر کند. غربی متکی بر تفکر یونانی و مسیحی است. ایرانی این دو را می‌فهمد. اما تجربۀ زیستۀ غربی را ندارد. شناخت ما از جهان از طریق سه قوۀ باور یا شهود، عقل و وحی حاصل می‌آید. غربی‌ها وحی را قبول ندارند. باور را کم‌وبیش می‌پذیرند. آنان در اصل بر «عقل» تکیه می‌کنند. برخلاف اسطوره‌های غربی، اسطوره‌های ناب ما، تلفیقی از نشانه و نمادهای ایرانی هستند و از ترکیب عقل و باور تغذیه می‌کنند.

او در ادامۀ بحث معنا چنین بیان کرد: ما باید دستور نظام‌های معنایی را پیدا کنیم. هرگاه دست در نظام ببریم، ناهنجاری‌هایی تولید کرده‌ایم که متناسب به شدت و ضعفشان باعث خنده و گریه می‌شوند. هر اسطوره‌ای یک نظام زبان (جمعی) یا انتزاعی دارد و از یک گفتار _ سخن (فردی) تجلی برخوردار است.

آیین‌ها؛ بهترین نمود اسطوره

عباسی با تأکید بر اسطورۀ جهانی گفت: ما یک اسطوره داریم که جهانی است. اگر می‌توانیم یک متن را به زبان‌های مختلف ترجمه کنیم، به‌خاطر همان اسطورۀ مشترک یا جهانی است. برخی به اسطوره، کهن‌الگو یا ساختار هم می‌گویند. گفتنی است که نظام زبان بین همۀ موجودات وجود دارد. ولی حیوانات نمی‌توانند به سخن بدلش کنند و ازاین‌رو فقط مخصوص انسان به شمار می‌آید.

این پژوشگر یادآور شد: اسوه و اسطوره را هرگز کسی ندیده است. ما فقط تجلی آن را می‌بینیم که بهترین نمود آن در آیین‌ها و خردجمعی بازتاب می‌یابد. محققان، قانون و دستور زبان را از دل همین آیین‌ها به دست می‌آورند که از کشوری تا کشور دیگر متفاوت است. فقط انسان به کهن‌الگوی خود آگاه است. هر زمان که به کنش خود آگاه شویم، یعنی به اسطورۀ خود پی برده‌ایم.

او با تأکید بر نظری از رولان بارت توضیح داد: طبق نظر بارت اسطوره سخن است، اما هر سخنی اسطوره نیست. اگر آیینی مثل نوروز را در نظر بگیریم. هفت‌سین یک اصل است برای ما و بدون همین چهارچوب معنا پیدا نمی‌کند. چهارسین برای ایرانی نمی‌تواند معنایی داشته باشد. وقتی از نوروز می‌گوییم بحث فرهنگی است که اسطوره و معنای خاص خود را دارد.

مدرس دانشگاه شهیدبهشتی یادآور شد: هر آنچه که طبیعی است و ما به جای مسیر طبیعی‌اش کارکرد دیگری برایش تعریف می‌کنیم، پیامد مهمی دارد که همان خلق فرهنگ است. دوگانۀ فرهنگ _ طبیعت در زندگی و تاریخ ما وجود دارد، اما زیست حیوانات عاری از آن است. جایی که آگاهی پیدا می‌کنیم، یعنی ما اسطوره داریم. مباحث اگر سخت می‌شود، چون تئوری آن را از غرب گرفته‌ایم.

توصیف نشانه بحث بعدی بود که عباسی درباره‌اش گفت: نشانه به معنی جای دیگری نشستن است. نشانه به معنی بازنمایی محسوب می‌شود. بازآفرینی هم می‌تواند چندین معنا برای ما پیدا کند. بازآفرینی می‌تواند اومانیستی و سکولار باشد یا در تضاد آن قرار بگیرد. انسان غربی نماد را نوعی نشانه می‌داند. ما سیستم بازنمایی در فرهنگمان نداریم. نماد برای من خودش، یعنی خود نماد است. این فرقی اساسی است بین ما و فرهنگی که غربیان دارند. حتی پیامبر ما گفته است، هرکس مرا در خواب ببیند، «خود من» را دیده است.

بازآفرینی و خلق اثر نیز چنین موردتأمل این اسطوره‌شناس قرار گرفت و تأکید کرد: بدون کهن‌الگوها نمی‌توان بازآفرینی دارد. نماد در اسطوره ریشه دارد. نشانه ممکن است تصویر یا سخن باشد. تعزیه، تئاتر نیست. تعزیه‌ای که رسانه‌اش را از بافت طبیعی می‌گیرد برای من اسطوره نیست. اما امام حسین(ع) تجلی یک اسطوره به حساب می‌آید. هرگاه بتوانیم زمان و مکان آغازین را با امروز یکی کنیم، اسطوره شکل گرفته است. نوروز هم نمونۀ آن است.

نشانه‌شناس کشورمان دربارۀ اسطورۀ یونان یادآور شد: اسطوره‌هایی که متعلق به یونان است، منشأ جهان را از تاریکی محض می‌دانند. اما ما باور داریم که تاریکی مطلق هرگز وجود نداشته است. در دین ما و اسطوره‌های ما نور معنا دارد. این تفاوت بنیادینی است که میان ما و غربیان مورد بحث و یافتنی است.

عضو هیئت‌علمی دانشگاه شهیدبهشتی تأکید کرد: اسطوره به وجود نمی‌آید، فقط می‌توانیم آن را بازآفرینی کنیم. برای دیدن ابرساختارهای جامعه خود به مطالعه نیاز داریم. در بازآفرینی، کهن‌الگو دستور می‌دهد که چه حرفی بیان یا رد شود. بدون خواندن تئوری‌ها نمی‌توانیم اسطوره‌ها را بازآفرینی کنیم. آیین‌ها اسطوره‌های ناب ما هستند و جمعی‌اند.

انتهای پیام

  • پنجشنبه/ ۱۷ خرداد ۱۴۰۳ / ۱۸:۵۱
  • دسته‌بندی: اصفهان
  • کد خبر: 1403031711308
  • خبرنگار : 50666