نقطه اصلی بروز درگیریها میان فتح و حماس که دو جنبش اصلی فلسطینی محسوب میشوند را میتوان از ۱۸ سال پیش در نظر گرفت؛ هنگامی که حماس توانست در انتخابات مجلس اکثریت کرسیها را تصاحب کند. تعارضات ایدئولوژیک حماس و تشکیلات خودگردان فلسطین (دولت فلسطینی تحت مدیریت فتح) باعث شد در سال ۲۰۰۷ یک جنگ ۸ روزه بین فتح و حماس در نوار غزه درگیرد که با پیروزی حماس پایان یافت. از آن هنگام تا کنون غزه تحت مدیریت حماس قرار دارد و کرانه باختری با حکومت خودگردان فلسطین اداره میشود.
تعارضات بین فتح و حماس حتی در بحبوحه جنگ غزه هم ادامه دارد؛ حماس مانند همیشه تشکیلات خودگردان و جنبش فتح را به جاسوسی برای اسرائیل متهم میکند و تشکیلات خودگردان هم ادعا دارد که سیاستها و اقدامات حماس خلاف خواست مردم فلسطین است. در چنین شرایطی چین با برگزاری جلسه مذاکرهای در پکن، اقدام به میانجیگری بین حماس و فتح برای تشکیل دولتی واحد در فلسطین کرد. ظاهرا در این جلسه دو طرف توافق کردهاند که دور بعدی مذاکرات نیز برگزار شود و حتی هیات مذاکرهکننده حماس، نسبت به پیوستن به سازمان آزادیبخش فلسطین تمایل نشان داده است.
البته که این نخستین بار نیست که مذاکرات فتح و حماس به یک موفقیت نسبی دست مییابد. در سال ۹۰ نیز این دو گروه فلسطینی با میانجیگری مصر، توافق صلحی را امضا کردند. در سال ۹۶ نیز مجددا چنین توافقی بین فتح و حماس امضا شد، اما هیچ کدام این توافقها نتوانست در عمل تعارضات بین فتح و حماس را حل کند و نزاع بین این دو تا امروز ادامه دارد.
احمد فاطمینژاد، عضو هیات علمی گروه روابط بینالملل دانشگاه فردوسی مشهد در گفتوگو با ایسنا با بیان اینکه به نظر من اساسا نمیتوان احتمال چندانی برای موفقیت چندانی مذاکرات اخیر فتح و حماس در نظر گرفت، اظهار کرد: کما اینکه در سالهای پیش هم کشورهایی نظیر مصر و قطر در صدد میانجیگری بین گروههای فلسطینی برآمدند، اما هیچ کدام موفق نشدند. بین ایدئولوژی فتح و حماس تفاوتهای بنیادین وجود دارد و اکنون هم اگر میبینیم نوعی همدلی و تمایل به ادامه مذاکرات بین این دو گروه ایجاد شده، ناشی از شرایط جنگی است، وگرنه در شرایط عادی نمیتوان نسبت به شکلگیری توافق بین این دو و پایداری آن خوشبین بود.
وی ادامه داد: افرادی که نسبت به موفقیتآمیز بودن مذاکرات فتح و حماس و شکلگیری آشتی ملی در فلسطین خوشبین اند، بیشتر به قدرت چین در میانجیگری چشم دوختهاند، در حالیکه باید توجه داشت اساسا این موضوع با سایر منازعاتی که چین به عنوان میانجیگر به آنها ورود پیدا کرده، متفاوت است. گروههای متعددی در فلسطین نقشآفرین و تاثیرگذار هستند و نمیتوان بین تمام آنها اتحاد ایجاد کرد. همچنین نباید این طور تلقی شود که چون چین توانسته در توافق ایران و عربستان موفق عمل کند، پس حالا میتواند بین حماس و فتح هم صلح ایجاد کند، زیرا اساسا سطح رابطهای که چین با ایران و عربستان و نفوذی که در این دو کشور داشت، با نفوذش در بین گروههای فلسطینی قابل قیاس نیست.
فاطمینژاد اضافه کرد: همچنین در چند روز اخیر شاهد بودیم که یکی از فرماندهان مقاومت فلسطین در کرانه باختری، به دست تشکیلات خودگردان فلسطین ترور شد و حماس و جهاد اسلامی نیز در واکنش به این اتفاق بیانیههای تندی را علیه تشکیلات خودگردان صادر کردند. این حادثه منجر به افزایش شکافها بین فتح و حماس میشود. ضمن اینکه باید توجه داشت با ایجاد اتحاد بین فتح و حماس، مشکل فلسطین و تعارضات گروههای آن حل نمیشود.
وی در خصوص چرایی اقدام چین برای میانجیگری در چنین مسئلهای احتمال موفیقت آن اندک است، بیان کرد: به نظر میرسد چین یک طرح چند گامی دارد و در گام نخست میخواهد بین گروههای فلسطینی در مورد موضوعات مختلف از جمله پذیرش مرزهای ۱۹۶۷ وحدت نظر ایجاد کند و چنانچه در این زمینه موفق شد، در گام بعدی بین فلسطینیهای متحد با اسرائیلیها برای پایان یافتن جنگ میانجیگری کند. تحقق گام اول بسیار دشوار است، زیرا همان طور که پیشتر اشاره شد، نه چینیها نفوذ خاصی در بین گروههای فلسطینی دارند و نه گروههای فلسطینی محدود به حماس و فتح میشوند. فلسطین گروههای متعددی دارد که در داخل این گروهها هم میتوان چنددستگی را مشاهده کرد، مثلا شاخه نظامی این گروهها دیدگاههای متفاوتی نسبت به رهبران سیاسی خود دارند.
این تحلیلگر مسائل بینالملل ادامه داد: ضمن اینکه این گروهها به مثابه دولت هم عمل نمیکنند که یک دیوانسالاری و راهبرد واحدی داشته باشند. هر مبارزی در این گروهها میتواند دیدگاه خود را اجرایی کند و این مدیریت را سخت میکند. اما به نظر میرسد اگر چین از این مرحله اول عبور کند، موفقیتش در گام دوم و میانجیگری برای پایان یافتن جنگ غزه بالاست، زیرا در سالهای اخیر روابط چین و اسرائیل گسترش یافته است. اما همان طور که گفتم، احتمال موفقیت چین در مرحله اول ضعیف است.
انتهای پیام