ما به تازگی در دانشگاه اصفهان اندیشکدهای به نام «اندیشکده حکمرانی» راه اندازی کردهایم و در این اندیشکده یک بوت کمپ شغلی نیز برگزار کردهایم. در این برنامه، دانشجویان را با برنامهها و طرحهایی آشنا میکنیم تا سیاست پژوهش شوند. در واقع، در این اندیشکده نشان داده میشود که در حوزه حکمرانی، تنها یک دانش نیست که میتواند به شما کمک کند، بلکه فرد باید از دانشهای مختلف اطلاع داشته باشد و بتواند با افراد صاحب نظر در آن رشته مذاکره و ارتباط برقرار کند، چرا که حل مسئله نیازمند دانش بین رشتهای است.
این بخشی از صحبتهای هادی امیری، عضو هیئت علمی و معاون پژوهشی دانشگاه اصفهان است که در گفتوگوی او با ایسنا، رویکردها و سیاستهای پژوهشی دانشگاه اصفهان مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه با به مشروح این گفتو گو میپردازیم.
لطفا بفرمایید که رویکرد شما در معاونت پژوهشی دانشگاه اصفهان نسبت به موضوع پژوهش تاکنون به چه صورت و چگونه بوده است؟
در این مدت، ما در معاونت پژوهشی دانشگاه اصفهان رویکردی را پیش گرفتهایم که به واسطه آن پژوهش را به سوی ارتباط با جامعه ببریم و به این ترتیب اثربخشی پژوهش را افزایش دهیم. در واقع، ما اثربخشی پژوهش را در دو محور تعریف کردهایم؛ برای مثال زمانی که یک پژوهش بنیادی در رشتهای مانند رشته ریاضی انجام میشود، ممکن است تصور شود که این کاری که انجام شده، مخاطب بیرونی ندارد و در صنعت کسی وجود ندارد که بابت این کار انجام شده هزینهای پرداخت کند. در چنین حالتی این سوال پیش میآید که اثربخشی چه میشود و در دنیا به چه شکل یک مقاله ریاضی مورد ارزیابی قرار میگیرد؟ در نتیجه با راهنماییهای آقای دکتر منصوری، متوجه شدیم این نکته که یک مقاله در کجا چاپ شود و چه تعداد ارجاع دریافت کند از اهمیت خاصی برخوردار است.
بنابراین ما برای حمایت از رشتههای نظری با این شاخص که این رشتهها در چه سطحی از اثربخشی قرار دارند آنها را ارزیابی میکنیم و اثربخشی را بر اساس «شاخصههای علم سنجی» تعریف میکنیم. البته برخی از رشتههای بنیادی حتما باید در جهت رشتههای کاربردی، ماموریت تعریف کنند. باید بگویم در بسیاری از رشتههای علوم پایه و نظری اگر ما خط تحقیقاتی نداشته باشیم، در واقع کار عبث انجام میدهیم، حتی اگر یک مقاله خوب با ارجاع بالا منتشر کنیم، چرا که در این صورت ما در دانشی به سر میبریم که از آن دانش ثروتی به ما نمیرسد.
بر اساس گفتههای شما، یکی از محورهای اثربخشی پژوهش بر اساس «شاخصههای علم سنجی» تعریف میشود، محوری دوم اثربخشی پژوهش بر چه مبنایی است؟
محور دوم اثربخشی پژوهش، «ماموریت محوری» است. در حوزه «ماموریت محوری»، ما سعی کردهایم اجزاء تبدیل دانش به ثروت را تکمیل کنیم. ممکن است این سوال پیش بیاید که فلسفه به عنوان یک علم بنیادی چه کاری باید انجام دهد؟ چاپ مقاله با citation (ارجاع دهی) بالا؟ یا بهتر است از طریق این علم بررسی شود که در مدارس چگونه قدرت استدلالی دانش آموزان را ارتقاء دهیم؟ در رشتههای بنیادی باید تعریف شود که چه کسی میخواهد روی این رشته کار کند؟ و قرار است این علم به چه چیزی تبدیل شود؟
برای مثال، اگر رشته شیمی فیزیک را در نظر بگیریم، در این رشته، پیش از انجام آزمایش در آزمایشگاهها، شبیه سازیهایی انجام میشود و این شبیه سازیها به این کار می آیند که با صرفه جویی در مصرف مواد و جلوگیری از خطرات محتمل در آزمایشگاهها، باعث میشوند پژوهشگر به نتایجی دست یابد و پس از آن، گزینههای احتمالی را در آزمایشگاه به صورت عملی بررسی کند. این رشته کارایی انواع ترکیبات ممکن را میسنجد، اما این سوال پیش میآید که چه کسی قرار است با این علم بر روی سلول خورشیدی کار کند؟ ایران یا یک کشور خارجی؟
حاصل کار، پژوهشگر را به این نتیجه میرساند که برای مثال این پنج ترکیب ممکن است در این سلول خورشیدی باعث افزایش کارایی شود. یک موسسه پژوهشی خروجی این پژوهشگر را میگیرد و از آن پنج ترکیب ممکن است به یک ترکیب دست یابد و در نهایت یک موسسه در کشورهای خارجی سلول خورشیدی را به وجود میآورد. اما آیا آن را در اختیار ایران هم قرار میدهد؟ خیر، ما را تحریم میکند یا یک پول قابل توجهی برای فروش آن به خودمان از ما طلب میکند! از اینروست که ما «ماموریت گرایی» را مطرح کردیم.
«ماموریت گرایی» چه طرحی است و چگونه به کار میآید؟
طرحی که ما با عنوان «ماموریت گرایی» ایجاد کردیم به این شکل است که فردی که برای مثال در رشته شیمی فیزیک کار میکند باید تعریف کند که کار او در راستای کار چه کسی است؟ و قرار است چه کسی روی آن کار کند؟ و همچنین آن فردی که روی این پروژه کار میکند چه زمانی آن را به ثروت تبدیل میکند؟
تا پیش از این طرح، اساتید به شکل دیگری کار میکردند؛ هر کدام تکهای از پازلی را حل میکردند که نمیدانستند چه پازلی است و چه کسی آن را طراحی کرده، یا اگر هم میدانستند آن پازل داخل ایران نبوده. در واقع، ما مطرح کردیم که حداقل تعدادی از اساتید با چنین رویکردی پیش بروند و نام آن را گذاشتیم «هستههای پژوهشی». در رشتههای مختلف سعی کردیم در قالب هستههای پژوهشی شروع و پایان یک دانش را تعریف کنیم. انجام این طرح نیز به اِعمال طرح دیگری به نام «اکوسیستم نوآوری فناوری» میتواند منجر شود.
پیوند طرحی مانند «اکوسیستم نوآوری فناوری» با دانشگاه چگونه است؟ آیا قرار است بر اساس این طرح فضای فناوری و نوآوری در داخل دانشگاه ایجاد شود؟
کار دیگری که انجام دادیم این است که حقوق مالکیت تعریف کردیم و به نوعی سعی کردیم در قبال حقوق مالکیت یک آورد و سهمی را برای دانشگاه اصفهان داشته باشیم. ما نام این فرآیند را گذاشتیم «اکوسیستم نوآوری فناوری». اکوسیستم نوآوری فناوری در دانشگاه به این شکل است که از هستههای پژوهشی شروع میشود و این هستهها با کار کردن بر روی موضوعاتی با شرکتهای دانش بنیانی که در ناحیه نوآوری و رشد دانشگاه مستقر هستند با صنعت مرتبط میشوند و سعی میکنند با استفاده از فروش دانش فنی و محصولاتی که به وجود میآورند یک ثروتی را به وجود آورند و از آن ثروت یک سهمی به دانشگاه اصفهان میرسد. در حال حاضر، ما در حال کامل کردن اضلاع و اجراء این اکوسیستم هستیم.
باید بگویم ما به شرکتهایی که در دانشگاه و به ویژه در مرکز رشد دانشگاه شکل گرفتهاند و به یک بلوغی رسیدند، این امکان را میدهیم که در ناحیه نوآوری دانشگاه مستقر شوند.
این شرکتهای دانش بنیان از جنس دانشگاه هستند، زیرا افرادی که در آنها مشغول به فعالیت هستند، از اساتید و دانشجویان دانشگاه هستند، به همین دلیل آنها بهتر میتوانند محصول آن هستههای پژوهشی را در بازار به فروش برسانند. البته در بسیاری از این موارد جهاد دانشگاهی میتواند با دانشگاه همراه شود و بسیاری از مشکلات را مرتفع کند.
جهاد دانشگاهی چطور میتواند با دانشگاه همراه شود؟
جهاد دانشگاهی در این زمینه میتواند با دانشگاه همراه شوند، چرا که یکی از ویژگیهای جهاد دانشگاهی چابکی آن است. در شکل گیری هستههای پژوهشی و ارتباط با شرکتهای دانش بنیان و در تک تک این حلقهها، جهاد دانشگاهی واحدهای مخصوص به خودش را دارد. برای مثال واحد تجاری سازی در جهاد دانشگاهی به راحتی می تواند برای شرکتهای دانش بنیان بازار ایجاد کند.
از طرفی، شرکتهای دانش بنیان معضل نیروی انسانی را دارند. در شرایط بسیاری نیروی انسانی در ایران به خاطر بحثهای حقوقی با مشکل مواجه میشود، در حالی که جهاد دانشگاهی در این خصوص هم میتواند در تامین نیروی انسانی به صورت شبکهای ایفای نقش کند.
برای اینکه هستههای پژوهشی بتوانند ایدههایشان را پرورش دهند نیاز به سرمایه گذاری دارند. اغلب هزینهها از جنس آزمایشگاه و تجهیزات آزمایشگاهی است و جهاد دانشگاهی نیز از نظر تجهیزات آزمایشگاهی، تجهیزات خوبی دارد که میتواند این تجهیزات را در اختیار ایدههای منتخب در دانشگاه قرار دهد. همچنین در توانمند سازی دانشجویان میتواند به دانشگاه کمک کند. سیستمهای آموزشی دانشگاه در تربیت دانشجویی که توانایی و مهارت داشته باشد ناتوان یا به عبارتی کم توان شده است. جهاد دانشگاهی میتواند چنین دورههایی را برگزار کند و به شکلی، حل کننده مسئله پرورش دهند. در این راستا دانشگاه و جهاد دانشگاهی می توانند با یکدیگر همکاری کنند.
ما به تازگی در دانشگاه اصفهان اندیشکدهای به نام «اندیشکده حکمرانی» راه اندازی کردهایم و در این اندیشکده یک بوت کمپ شغلی نیز برگزار کردهایم. در این برنامه، دانشجویان را با برنامهها و طرحهایی آشنا میکنیم تا سیاست پژوهش شوند. در واقع، در این اندیشکده نشان داده میشود که در حوزه حکمرانی، تنها یک دانش نیست که میتواند به شما کمک کند، بلکه فرد باید از دانشهای مختلف اطلاع داشته باشد و بتواند با افراد صاحب نظر در آن رشته مذاکره و ارتباط برقرار کند، چرا که حل مسئله نیازمند دانش بین رشتهای است.
به تازگی مرکز رشد علوم انسانی با هدف ارتباط علوم انسانی با اقتصاد دانش بنیان در دانشگاه اصفهان برپا شده است. به نظر شما علوم انسانی چطور میتواند با اقتصاد دانش بنیان مرتبط شود؟
ما با شهرک علمی و تحقیقاتی اصفهان به این تفاهم رسیدیم که مرکز رشد علوم انسانی را با همکاری شهرک علمی و تحقیقاتی در واحد نوآوری دانشگاه اصفهان راه اندازی کنیم. ایده ما این است که بر روی یک سری از تکنولوژیهایی که قدرت آفرین هستند کار کنیم. در این صورت مرکز نوآوری در دانشگاه اصفهان از پارک صنایع نرم و خلاق متمایز میشود. متاسفانه، ما تاکنون بر روی یک سری از تکنولوژیهای نرمی که قدرت آفرین هستند کم کار کردهایم.
علاوه بر این، یک صنایع سرگرمی در دانشگاه اصفهان وجود دارد که آن هم میتواند در قدرت آفرینی به ما کمک کند. به این شکل که برخی از بحثهای فرهنگی مانند تلاش و تغییر و… را میتوان در قالب بازی به نسل بعد انتقال داد. علوم انسانی قدرت آفرین، آن بخشی از علوم است که به تکنولوژی نرم مربوط میشود و میتواند اخلاق و فرهنگ جامعه را تحت تاثیر قرار دهد. ما سعی میکنیم در مرکز رشدی که با کمک شهرک راه اندازی میکنیم جهت گیریمان به سمت صنایع نرم و خلاقی باشد که قدرت آفرین هستند. به عبارتی، اولویت ما در دانشگاه اصفهان آن صنایع نرم و خلاقی هستند که میتوانند قدرت آفرین باشند.
به طور کلی، هدف این است که از دانش علوم انسانی برای تاثیر گذاری در رفتار، ایدهها و افکار بهره ببریم. این مراکز میکوشند تا مسیر تجاری سازی علوم انسانی را هموار سازند. به طور کلی، بسترسازی برای نزدیک کردن علوم انسانی به بازار کار و تحقق اقتصاد دانش بنیان بر پایه علوم انسانی، دو نقش مهم و اساسی مراکز رشد علوم انسانی به شمار میروند.
در فرمایشات مقام معظم رهبری بحث تمدن سازی، بحثی عمیق است، البته ما کوچکتر از آن هستیم که به خودمان بگوییم تمدن ساز، اما میخواهم بگویم که در برخی از حوزههای علوم انسانی متاسفانه ما اسیر نوعی از گفتمان شدهایم که این گفتمان خیلی با خواستههای و برنامههای مدنظر تناسب ندارد. ما اگر میتوانستیم تغییر مسیر بدهیم و به سمتی برویم که برای مثال در گفتمان جمهوری اسلامی ایران فردی مانند سردار سلیمانی شدن افتخار باشد، کار مهمی انجام میدادیم. شهید کاظمی آشتیانی نیز روحیهاش به شکلی بود که تکنولوژی نرم داشت، او میتوانست همکارانش را کنار هم جمع کند و آنها با تمام کاستیها متعهدانه کار میکردند. در واقع، علوم انسانیِ ثروت آفرین و قدرت آفرین چنین خاصیتی دارد.
اکنون این سوال مطرح میشود که چطور میتوان فردی مانند سردار سلیمانی یا شهید کاظمی آشتیانی را پرورش داد؟ و نقش انسانهایی مانند آنها در ساختن جامعه نخبگانی به چه میزان است؟
انتهای پیام