پرداختن به اوضاع و احوال همدان در قرون مختلف، همواره مورد توجه تاریخپژوهان بوده و از پس هر جستجویی در اسناد و مدارک موجود، وجه متمایزی از هویت تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی این شهر و مردمان امروز و دیروز آن هویدا شده است.
همدان همواره یکی از کانونهای مهم تحولات کشور بوده و وقایع و حوادث بسیاری در آن ظهور و بروز کرده است. استانی پراستعداد، ادیبپرور، مهد مفاخر و بزرگان و پرورشدهنده عالمان، عارفان و عاشقان وطن.
ایسنا با توجه به علاقه وافر مردم همدان به شناخت پیشینیان و آگاهی از وقایع و حوادث گذشته در نظر دارد با همکاری محققان، پژوهشگران به ویژه سندپژوهانی که در حوزه همدان تألیفاتی داشته و یا در حال تحقیق و پژوهش هستند، مطالبی در قالب «همدانشناسی» منتشر کند تا بخشی از فرهنگ و تمدن دیار کهن همدان را تبیین و تشریح کند.
در مطالب قبلی به برخی نواحی و مناطق از جمله مقبره باباطاهر، گنبد علویان، آرامگاه ابنسینا، قله الوند، زیارتنامه اروند بن سام، غارهای دستکند خورزنه، مجسمه سنگ شیر، تپه مصلی، توصیف عمومی شهر و وضعیت نگهداری از آثار باستانی و اشیاء تاریخی در همدان در دوره قاجار و شرح وضعیت آرامگاه اِستر و مُردخای و چگونگی دزدیده شدن آثار با ارزش آن، به دسیسه و توسط یهودیان پرداختیم و در چند نوبت به بهانه پیشرو بودن انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری به سال ۱۲۸۵ شمسی و تشکیل مجلس فوائد عامه در همدان، دو ماه قبل از صدور فرمان مشروطه و تشکیل مجلس شورای ملی برگشتیم و در ادامه به نخستین مصوبه و احداث ساختمان مجلس فوائد عمومی همدان، انتشار روزنامه عدل مظفری در همدان همزمان با تشکیل مجلس شورای ملی، ظهور و بروز مشروطهخواهی در همدان و آغاز به کار مجلس شورای ملی و در نهایت به جشن تأسیس مجلس شورای ملی در همدان و چراغانی تپه مصلی پرداختیم.
انتخابات نخستین دوره مجلس شورای ملی در همدان
حسن افشاری، کارشناسارشد تاریخ و همدانپژوه میگوید: با توجه به تأسیس و فعالیت مجلس فوائد عمومی در همدان و انتخاب وکلای اصناف از قبل، با نظر ظهیرالدوله و تأیید علما از جمله سیدمحمد مجتهدطباطبایی و محمدباقر رضوی امام جمعه همدان و تعدادی از اعیان و تجار، شیخ محمدتقی وکیلالرعایا به عنوان نماینده همدان راهی مجلس شورای ملی شده و به عنوان نخستین نماینده ولایات ایران به غیر از تهران، وارد مجلس شده و فعالیتهای خود را آغاز میکند. به مناسبت اینکه شیخ محمدتقی، نخستین وکیل سایر ولایات است که به مجلس وارد شده، به عنوان «نوبر وکلا» وی را خطاب میکنند «۲۶ شوال ۱۳۲۴- جناب حاجی شیخ تقی به سلامتی وارد تهران شده. چقدر خوب شد که وکیل همدان زودتر از تمام ولایات رسید. در مجلس گفته بودند نوبر وکلا از همدان آمده است».
این ایام همزمان است با قائله گندم در همدان و ایجاد قحطی مصنوعی توسط عدهای از ملاکین و خوانین همدان. وکیلالرعایا که با هماهنگی و پشتیبانی ظهیرالدوله و علما و تجار و اصناف، راهی مجلس شورای ملی شده، از همان بدو ورود، پیگیریهای مجدانه خود برای مقابله با ملاکین و خوانین را آغاز کرده است. ملاکین از این اقدامات ناراضی هستند و درصدد برمیآیند که بین ظهیرالدوله و علما اختلاف ایجاد کنند تا از این طریق زمینه عزل شیخ محمدتقی را فراهم آوردند بنابراین انتخاب شیخ محمدتقی به عنوان نماینده همدان بدون رعایت نظامنامه را مطرح و از طریق عدهای از علما از جمله شیخ محمدباقر بهاری این موضوع عمومیت پیدا کرده و کار به اجتماع در مسجد جامع کشیده میشود.
۱۹ نفر از علمای همدان به جز سیدمحمد مجتهدطباطبایی نامهای به ظهیرالدوله ارسال و خواستار برگزاری انتخابات در همدان براساس نظامنامه میشوند «۲ ذیقعده ۱۳۲۴- تقریباً یک ساعت از شب گذشته، کاغذی به این مضمون از طرف آقایان رسید: از جانب عموم آقایان عظام بلده طیبه همدان- حضور مبارک بندگان اجل آقای ظهیرالدوله حکمران مدظله عرض میشود. عمده مطالب سلامتی وجود مسعود بندگان اجل عالی است. ضمناً در این هفته شرحی از دارالخلافه مبارکه با نظامنامه که البته از نظر مبارک گذشته است خدمت آقایان عظام انفاذ داشته بودند. البته بندگان اجل امجد عالی و عموم اهالی بلده طیبه از آقایان عظام و ملاکین و شاهزادگان و قاجاریه و سایر طبقات اصناف، مشیر بناء این مجلس هستند. لیکن با شرایط نظامنامه. چون در آنجا مذکور است که باید وکلا اولاً منتخب و بعد قرعه کشیده، داخل مجلس شده و فوائد عامه را عنوان و گفتگو نمایند. چنانچه خاطر مبارک هم میل به اجرای این مسئله دارد، باید مرحمت فرموده، آنچه در نظامنامه مسطور است به موقع اجرا گذاشته، تکلیف اهالی را معلوم دارید. البته دعاگویان دولت و ملت هم در تشیید قواعد مجلس شورای ملی بر حسب نظامنامه حاضر و عرضی نداریم. امیدواریم که فوائد کلی بر این مجلس مرتب و قانون و عدالت مجرا باشد. غرض از تصدیع آنست که اولاً انتخابات مجلس همدان موافق نظامنامه درست و تصحیح شده، بعد وکیل برای مجلس دارالخلافه فرستاده شود. زیاده جسارت است. پشت کاغذ را نوزده نفر از آقایان مهر کرده بودند. همه آقایان همدانند جز آقای آقاسیدمحمد طباطبایی که حاضر نشده بود و هم مرا مسبوق کرده بود که خوانین به بعضی از اینها پول دادهاند و اینها میخواهند وکالت حاجی وکیلالرعایا را باطل کنند که صحبت گندم ربعی، به کلی از میان برود».
ظهیرالدوله در پاسخی کوتاه و با نثری متفاوت، نظر آقایان را تأیید و بر انتخاب وکلا براساس نظامنامه صحه میگذارد «جواب کاغذ آقایان را این طور نوشتم: السلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین. رقیمه کریمه مختومه به خواتیم و امضای آقایان عظام ادام الله توفیقاتهم و کثرالله امثالهم زیارت شد. به نحویکه سمت ترقیم یافته است، مطاع و صحیح است. البته هر نوعی که در رساله مرسوله از طرف مجلس شورای ملی مقرر شده، باید اجرا شود. از فقیر هم هر خدمتی برآید در اقدام به آن با کمال شرف حاضرم. خداوند یگانه، توفیق خدمت به عباد و نوع مسلمین عنایت فرماید. ادام الله بقائکم».
آقایان در نامهای دیگر، بر خلاف متن و دستور نظامنامه، خواستار انتخاب وکلای شش طبقه اجتماعی با تأیید و زیرنظر علما میشوند «به عرض میرساند. مرقومه مبارکه زیارت و از اینکه اظهار همراهی فرموده در اجرای فوائد اسباب، کمال تشکر و امتنان گردید. از این جهت لازم شد مقدمات تشیید مبانی او را به عرض برساند. چون باید اطمینان صحیح حاصل شود از توکیل اصناف که دو روز دیگر اسباب اختلال و تولید زحمتی فراهم نشود، مقرر فرمایید عموم اصناف، هر یک با وکیل خود، در محضر داعیان حاضر شده، صریحاً وکالت دهند، موافق نظامنامه انتخاب نمایند و مطالب او را بدانند که هر گونه وکیل آنها صلاح بداند، منقاد و مطیع باشند. در این صورت داعیان نیز به جد، اهتمام در اتمام و انجام مطالب نظامنامه خواهند داشت. عمده مقصود این است که مردم از روی بصیرت وکیل خود را منتخب نمایند که در تکالیفی که وکلا تعیین مینمایند، اهمال ننمایند و ما داعیان نیز مطمئن باشیم، تا ثبوت وکالت آنها را به مجلس دارالخلافه اطلاع و در اجرای مقاصد آنها اهتمام نماییم. این مسئله به هر نحو که ممکن است امر و مقرر فرمایید معمول دارند».
اما ظهیرالدوله در پاسخی مختصر، این موضوع را کاملاً رد کرده و تأکید میکند که براساس نظامنامه، وکلای هر طبقه با نظر همان طبقه و بدون دخالت دیگر طبقات از جمله علما، انتخاب خواهند شد.
اختلاف بین علما و ظهیرالدوله به واسطه این مخالفت و همچنین به واسطه فعالیتهای پشت پرده ملاکین و خوانین، تشدید شده و عمومیت یافته و علما با انتشار اعلانیهای از مردم برای اجتماع در مسجد جامع دعوت میکنند. در این موقع عدهای از اصناف در دارالحکومه حضور یافته و در حضور سیدمحمد مجتهد طباطبایی بار دیگر حمایت خود از وکیلالرعایا را اعلام میکنند «از منزل رئیس تلگرافخانه رفتم دیدن حاجی سعیدالسلطنه که نزدیک منزل ذوالریاستین است. اول غروب، آقای آقاسیدمحمد به ملاحظه آنکه حاجی سعیدالسلطنه از سادات طباطبایی است و آقاسیدمحمد هم طباطبایی است، به دیدن آمده بود. تمام وکلای اصناف هم اجماعاً آمده و بنای داد و فریاد، که ما حاجی وکیلالرعایا را وکیل کردهایم و به طهران فرستادهایم و تمام اصناف هم ماها را وکیل کردهاند. دیگر آقایان چه حقی دارند ما را به مسجد برای تعیین و انتخاب وکیل دعوت میکنند. این را از قول موکلین خودشان میگفتند. من گفتم این مطلب هیچ راجع به من نیست. آن نظامنامه! آن هم تلگرافخانه! آن هم مجلس بزرگ طهران! آن هم حاجی وکیلالرعایا که در طهران است؛ خودتان میدانید. برخاستند و آقاسیدمحمد را هم بلند کرده، جلو انداختند رفتند به تلگرافخانه. آقای آقاسیدمحمد در اول ورود به منزل حاجی سعیدالسلطنه کاغذ کوچک کثیفی خیلی بد خط داد که اعلان آقایان بود که به بعضی جاها چسبانده بودند این است: خدمت برادران دینی اعلان میشود و اظهار میدارد که هفته قبل رقیمهای چند از بندگان ملاذ الاسلام والمسلمین عمادالمله و الدین، آقای صدر العلماء طهرانی دام علاء به چند نفر از آقایان عظام دامت اظلالهم العالیه و چند کتابچه نظامنامه مجلس شورای ملی و رسالهای در فوائد آن ارسال فرمودهاند. مفادش آنکه، سه نفر اشخاص متدین صاحب رأی باکفایت... از بس بد خط است باقیش را نتوانستیم بخوانیم و بنویسم. مفادش آنکه فردا در مسجد جمع بشوید، وکیل، معین و منتخب کنید».
شیخ محمدباقر بهاری خطاب به ظهیرالدوله، در نامهای ضمن اشاره به طبقات اجتماعی ذکر شده در نظامنامه که اشاره قابلتوجهی به تقسیمات اجتماعی آن روزگار دارد، ضمن ابراز دلسوزی برای رفاه حال رعایا و بیان اینکه مقصود از این اصرار، جلوگیری از فساد و از بین رفتن حقوق مردم و طبقات و همچنین حمایت علما از وکلای انتخابی براساس نظامنامه است، بر نظر قبلی خود پافشاری کرده و نظر نهایی ظهیرالدوله را میخواهند «۴ ذیقعده ۱۳۲۴- کاغذی صبح آقای حاج باقر نوشته بود، جواب نوشته، فرستادم. این طور نوشته بود: بسم الله الرحمن الرحیم. عرض میشود اولاً موفق باشید و ثانیاً رقیمه شریفه دیده شد و مشعر به آن بود که غرض آقایان عظام وفقهم الله، معلوم نگردیده است. انشاءالله عیب هم نخواهد بود. چون غرض از وضع نظامنامه و ترتیبات این است که تمام رعایای اهل بلاد، همت گماشته، با طرح اغراض شخصیة طبقات ششگانه آنها: اول شاهزادگان و قاجاریه، دوم علما و طلاب، سوم اعیان و اشراف، چهارم تجار، پنجم ملاکین و فلاحین، ششم اصناف کسبه بازار، اشخاصی که خیرخواه ملت و دولت باشند، به نحو مخصوص که دزد و دغل داخل نشود، از تعیین قرعه به وجود مخصوص و مثل آن انتخاب نموده به مجلس شورای ملی بفرستند و این انتخاب و ارسال هم مواعده باشد از انتخابکنندگان، که صوابدید آنها را خودشان قبول کرده، معمول دارند و از این طبقات ششگانه در هر بلدی که باشند، باید همه همراه و همدست باشند در تحصیل این مقاصد عالیه، تا انشاءالله الرحمن رواج ملت و قوت دولت بر او ترتیب شود و همه بهرهمند شوند. اقدام طبقات پنجگانه بر انتخاب برای مقصد، موقوف بر آنست که حال طبقه ششم برای آنها آشکار شود که به قاعده نظامنامه انتخاب کردهاند و همه هم، سخنان او را سخن خود میدانند تا آنهای دیگر هم انتخاب کرده، بفرستند. و الا بر فرض تحقیق انتخاب هم، که صرف منتخب بعضی طبقات ششگانه، که منشأ التزام طبقات دیگر نمیشود. اگر این طور بنا بود، که از همه طبقات خواستن و قرعه گفتن و از بلاد بعیده خواستن، حاجت نبود. و اگر کسی اطمینان به حصول انتخاب وکیل بخواهد، چه دخلی به برهم زدن دارد و چه ربط به خیالات دیگر دارد. آیا باید نوشت که وکلا از همدان خواسته بودید فلان و فلان آمدند یا خیر؟ و هم بیتحقیق، حصول انتخاب مقرر میشود؟ گفت، حاصل شده است و اهل همدان همه بخواهند همدست شده، به طبق نظامنامههای اعلیحضرت شاهنشاهی خلدالله ملکه عمل نمایند یا خیر. اگر ابدا نمیخواهند کسی مطلع و مطمئن از انتخاب و توکیل آنها بشود، ابدا هیجان لزومی ندارد. آنها مشغول کسب خود باشند. طبقات دیگر در باب عدم انتخاب و انفاذ به همین عذر مقبول، متعذر شده و خود را آسوده از زحمات کثیره خواهند نمود و شرح واقعه در جواب رقیمه کریمه واصله از طهران معروض خواهند داشت. و اگر امر خاص آمد که خصوص فلان طبقه و فلان طبقه از میان خود انتخاب کنند و ابدا نظری به همراهی طبقات دیگر نداشته باشند، اینها هم در مقام تقویت ملت و دولت ابدهم الله تعالی حاضرند و چه بسا شیطانی هم برسد که نگذارد کار به اینجا برسد. آسودگی مال طبقات پنجگانه باد. هنیئا لارباب النعیم نعیمهم. حرره العاصی. محمدباقر».
ظهیرالدوله نیز باز بر نظر خود مبنی بر عدم موافقت با دخالت طبقات در انتخاب وکلای دیگر طبقات تأکید و مجدداً موافقت خود با برگزاری انتخابات براساس نظامنامه مربوطه را اعلام میدارد «به عرض میرساند. دیروز به زیارت مرقومه مبارک، سعادتمند شده، مطلبش را هم درست ملتفت شده، جواب عرض کرده بودم که موافق همان نظامنامه که از نظر عالی گذشته است هر صنف یا طبقهای گویا حق دخالت در تعیین وکیل طبقه دیگر نداشته باشند. مثلاً اگر حضرات آقایان عظام کثرالله امثالهم شخصی را از خودشان یا غیر خودشان وکیل کنند، شاهزادگان هیچ حق ندارند که وکیل آنها را تکذیب کرده یا بگویند چرا به اطلاع و تصویب ما معین و انتخاب نشده است. همین طور به عکس. حاصل عریضه جوابیه دیروز فقیر این بود که عرض شد. خوب است اگر مطلب، پیچیدگی دارد، درست مطلب و مقصود را واضح مرقوم فرمایید که در اطاعت اوامر عالی حاضر باشم. صفاعلی».
درگیریهای انتخابات مجلس شورای ملی در همدان
در این اثنا، وکلای اصناف در تلگرافخانه تجمع کرده و با ارسال نامهای به مجلس شورای ملی توسط شیخ محمدتقی وکیلالرعایا، مجدداً از وی حمایت کرده و خواستار عدم دخالت علما در انتخاب وکلای دیگر طبقات میشوند «دو ساعت از شب گذشته برادر حاجی وکیلالرعایا صورت تلگراف وکلای اصناف را آورد که این طور تلگراف کرده بودند: توسط جناب عمده الاعیان و الاشراف آقای حاجی وکیلالرعایا وکیل ثابتالوکالة همدان زیده مجده العالی به مجلس مقدس محترم شورای ملی. خوب است اولاً تکلیف آسایش ما جماعت اصناف را از هر جهت معین فرمایید، بعد کوشش و اهتمام در سایر امورات راجع به این بلد بفرمایید. حالا که از دارالخلافه از آقایان عظام، مطالبه وکیل شده است میخواهند تمام ترتیبات سابقه ما را از هر جهت متفرق و به میل خاطر خودشان برای ما جماعت وکیل تعیین نمایند و حال اینکه صراحتاً در نظامنامه قید فرمودهاند که هر یک از طبقات فقط حق دخالت در طبقه خود را دارند. در این صورت آقایان عظام چه حق دخالت به امورات راجع به ما دارند. مستدعی آنکه مقرر شود فقط دو وکیل برای خودشان تعیین فرمایند. یکی برای مجلس طهران و یکی برای مجلس همدان و بیش از این حق دخالت در امورات ما اصناف را نداشته و زیر دستی اجانب را بر ما روا ندارند. صریح عرض میکنیم که ما تمام جماعت اصناف، الان که دو ساعت از شب پنجشنبه چهارم ذیقعده گذشته است در تلگرافخانه حاضریم و مجدداً عرض میکنیم، دو ماه قبل که جناب حاجی شیخ تقی وکیلالرعایا را وکیل ثابتالوکاله قرار دادهایم، حرفی نداریم و ایشان وکیل ما هستند و استدعا داریم اسباب زحمت برای ما فراهم نیاورید. وکیل فلان، وکیل فلان، وکیل فلانه».
سوءتفاهم ظهیرالدوله و آقایان علما بالا گرفته و آقاعلی پسر آقاحسین عمو از علمای طراز اول همدان و آقای ذوالریاستین رئیس التجار، دیداری با ظهیرالدوله ترتیب داده و در این دیدار مشخص میشود که آقایان علما گمان میکنند که ظهیرالدوله موافق انتخاب و اعزام وکلا به تهران نیست. ظهیرالدوله و آقایان حاضر در جلسه، موافقت میکنند که مجلسی مشورتی با حضور تعدادی از آقایان علما، تعدادی از اعیان و شخص ظهیرالدوله تشکیل و در اینباره گفتگو شود «۶ ذیقعده ۱۳۲۴- صبح خطیبالملک آمد که آقای آقاعلی و ذوالریاستین آمدهاند منزل بیرونی، کار لازمی دارند. با هم رفتیم. خیلی صحبتهای محرمانه کردند. حاصلش این شد که آقایان خیال میکنند که رأی شما بر این است که وکلای طبقات همدان معین نشوند و به طهران نروند و الا چرا همراهی نمیکنید؟ خیلی خندیدم و گفتم: عجب است که آقایان ملتفت نشدهاند که دو ماه قبل از مجلس طهران و این اوضاعها، همراهی شده و آن کارهایی که حالا حالاها در مجلس طهران نخواهد شد، در اینجا شده است. گفتند: پس اذن بدهید در منزل آقای آقاحسین عمو مجلسی از آقایان و بعضی اعیان منعقد شده و شما هم بیایید و نظامنامه را بخوانند. گفتم: البته هر چه زودتر این کار بشود، استقبال مال من است. گفتند: پس یک کاغذی به آقای آقاحسین عمو بنویسید که همچو مجلسی منعقد کنند و شما هم خواهید آمد. نوشتم و دادم بردند».
سیدمحمد مجتهد طباطبایی در این باب و در مخالفت با موضع دیگر آقایان علما و حرکت فتنهآمیز تعدادی از خوانین، رویهای تند اختیار کرده و پس از مطلع شدن از اینکه به واسطه اقدامات خلاف، عدهای از اشرار میخواهند مردم را به زور و به دروغ، برای کسرت اجتماع، به مسجد ببرند، نامهای به ظهیرالدوله نوشته و خواستار اعمال خشونت از طرف حکومت میشود که با پاسخ منفی ظهیرالدوله روبرو شده و اتفاقاً ظهیرالدوله برای حضور خود در همان اجتماع، اعلام آمادگی میکند و این از این باب است که فتنه را درهم شکسته و سوءتفاهمات را برطرف کند «۶ ذیقعده ۱۳۲۴- بعد از ظهر کاغذ آقای آقاسیدمحمد طباطبایی نوشته بود، رسید. این است: اولاً محض استحضار خاطر مبارک عرض میکنم آقایان خیال مفسدة ولایتی دارند. چند نفر را توی بازار انداختهاند و مردم را به مسجد به طور اجبار میبرند. من جمله از اشخاص آشوب طلب پدر سوخته، حاج حسین نامی است که معروف است به «کمپانی». لیکن بدتر از بنده، آه ندارد که با ناله سودا نماید و عنوانی که در مجالس و معابر کرده، گفته است شاه مرحوم شده، مردم چرا نشستهاید. خوب است به مسجد بیایید. مگر شما از دین خارج شدهاید؟ شهر ما چراغ و ناودان حلبی لازم ندارد. والحاصل فدوی را عقیدت آن است که الساعه، شخص آقای سهمالسلطنه را بخواهید و امر فرمایید تا زود است و مجلس مسجد جامع منعقد نشده است، فوراً بفرستند حسین را گرفته به این عنوان که تو میخواهی مردم بیچاره را به چاپیدن و کشتن بدهی، گفتهای شاه مرده؛ به رسیدن دارالحکومه چوب مفصلی زده و حبسش نمایند. این فقره باعث میشود که احدی از آقایان به مسجد نرفته و اگر بروند هیچ کس با آنها همراهی نخواهد کرد و عنوان فوت شاه هم عنوان بزرگی است. عرض دیگر به عموم وکلای اصناف داده شده که برای چهار ساعت به غروب مانده به اطاق فوائد عمومی بیایند و هیچ ضرری ندارد، بل نافع است. حضرت آقا روحی فداه هم برای دلگرمی آنها در ساعت مزبوره به اطاق تشریف بیاورید، خیلی خوب است. و عرض دیگر آنکه اگر اجازه میفرمایید هر یک از وکلا با صنف خودشان، کفن کرده، به هیئت اجماعیه به تلگرافخانه رفته، از آقایان تشکی نمایند. اگر به اطاق تشریف بیاورید خیلی عرایض دارم که باید به طور محرمانه عرض کنم. محمدالحسینی الطباطبایی. جواب نوشتم که ابدا این اقداماتی که فرمودید صلاح نیست و مسجد جمع شدن آقایان و اجتماع مردم در مسجد هم هیچ ضرری ندارد، بلکه خیلی خوب است و اگر مقتضی شد و بخواهند، خودم هم خواهم رفت».
در این بین، دیداری بین شیخالاسلام همدانی و ظهیرالدوله صورت گرفته و کم کم صورت فتنه نمایان شده و نزدیکی نیت ظهیرالدوله و آقایان علما پدیدار میگردد «عصر رفتم منزل بیرونی، شیخالاسلام آمد. صحبت اجماع مسجد را کرد و اینکه چرا من با مردم در این باره همراه نیستم. تفصیل دیروز و کاغذی را که نوشته بودم گفتم. خیلی تعجب کرد و گفت که، پس به مردم بعضی از آقایان خلاف این را فهمانیدهاند. گفتم هر کس خلاف فهمانیده است، خلافکار است. در این بین که نزدیک غروب بود، آقای آقاعلی و ذوالریاستین هم آمدند و گفتند که آقایان استدعا دارند فردا به مسجد بیایید. قبول کردم. خیلی متشکر شدند. در این بین آقای آقاسیدمحمد و تمام وکلا هم آمدند. قال قال درگرفت و نزدیک بود به هم بزنند. آخرالامر بنا شد فردا من در مسجد حاضر شده، ببینم آقایان چه میفرمایند».
با مجموعه اقدامات صورت گرفته از جمله، دیدارهای ظهیرالدوله با شیخالاسلام و آقایان آقاعلی و ذوالریاستین، موافقت ظهیرالدوله برای اجتماع در مسجد، مکاتبه ظهیرالدوله و مجتهد طباطبایی با علما از جمله شیخ محمدباقر بهاری و از همه مهمتر، تأکید و موافقت ظهیرالدوله بر برگزاری انتخابات براساس نظامنامه و همچنین جلسات مشورتی برگزار شده بین خود آقایان اعیان و علما و وکلای اصناف در منزل آقا حسین عمو، در نهایت، دسیسه ملاکین خنثی شده و آقای آقاعلی ضمن مکاتبه با ظهیرالدوله و اعلام عدم نیاز حضور ظهیرالدوله در مسجد، خبر از برطرف شدن سوءتفاهمات داده و سیدمحمد مجتهد طباطبایی نیز با ارسال گزارشی خبر از قدردانی عمومی علما به ویژه شیخ محمدباقر بهاری از اقدامات ظهیرالدوله و شیخ محمدتقی وکیلالرعایا میدهد. البته براساس گزارش سهمالسلطنه، تنظیم و ارسال نامهای از سوی ظهیرالدوله خطاب به مردم و قرائت آن در اجتماع مسجد، در این نتیجه، بسیار مؤثر بوده است. ذکر این نکته لازم است که سیدمحمد مجتهد طباطبایی عدهای از آقایان را تهدید میکند که به واسطه همراهی با خائنین و عدم توجه به توصیه بزرگان، به پشتوانه آقا میرزا سیدمحمد مجتهد طباطبایی از علمای طراز اول کشور، که نسبت عموزادگی با وی دارد، آنها را به اردبیل تبعید خواهد کرد «۷ ذیقعده ۱۳۲۴ - دو ساعت به غروب مانده که همین طور برف میبارید، میل کردیم با آقایان رفتیم منزل میرزا محمودخان. یک ساعت به غروب مانده این کاغذ از آقای آقاسیدمحمد طباطبایی رسید: تصدق حضور و حقانیت آقایی و حقیقت خدا پرستت گردم، قلبی و رجائی سیدی و مولائی. انا العبد و انت المولی. چندین نفر از سادات را صبح آقایان فرستاده بودند و به لسانهای مختلفه خواستند فدوی را به مسجد ببرند، نرفتم. سهل است در جواب آنها عرض شد که به مولی(ع) قسم است تا فرش و نمک خانهام ایستادهام و امیدوارم به همراهی حجة الاسلام آقای آقا میرزا سیدمحمد مجتهد، به اردبیلتان میفرستم، زیرا که شما مطیع و منقاد به فرمایش سلطان و حجج اسلام نیستید. والحاصل دو سه نفر را به مسجد فرستادم. آنچه آقایان عنوان کردهاند این بود: حاجی شیخ باقر منبر رفته و عنوان کرده که مردم باید با یکدیگر برادر باشید و کینه یکدیگر را نداشته باشید. صورت یکدیگر را ببوسید و مثل اهل کوفه منافق نباشید. در ضمن روضهای خوانده بود. بعد از روضه دعای اعلیحضرت شاه و وجود مقدس مبارک حضرت آقا روحی فداه و بعد عنوان کرده اگر از آقایان تشکی و دلتنگی دارید من از جانب همه شما از آنها معذرت میخواهم، عفو فرمایید و هر کس در خصوص گندم شما اقدام کرده خدا به او طول عمر بدهد. دعای حاجی شیخ تقی وکیلالرعایا بر همه ماها و شما لازم است زیرا که زحمت کشیده و در طهران برای شماها گندم خریده. و اما من هم از زندگانی دنیا هیچ چیز ندارم و هر چه دارم مال من نیست و مال دیگری است. و بعد عنوان کرده، مردم فردا هم اگر به ملاحظه تشریففرمایی حضرت آقا میل دارید، فردا هم بیایید. آقاعلی عنوان کرده بود که لازم نیست فردا بیایید. خلاصه بحمدالله تعالی یدالله فوق ایدیهم خوب فهمیدند چه خبر است. محمد الحسینی الطباطبایی».
همچنین مینویسد: «بعد از غروب هم از سهمالسلطنه راپورتی به این مضمون رسید: در مسجد جامع، بعد از اینکه دستخط مبارک را قرائت کردند، کمال تشکر را از همراهی حکومت جلیله کردند. تجار و اغلب از کسبه، صحبتها در بین خود مذاکره کردند که در این دو روزه چرا همراهی حکومت را به ما نمیگفتند. مخصوصا تجار ترک که به آقای شیخ باقر پیغام کرده بودند که اگر خیال شما به غرض باشد، دیگر ما در هیچ موقع حاضر نمیشویم. چند نفر از طلاب و غیر، تجار را ساکت کردند که آقا شیخ باقر با کسی غرضی ندارد».
انتخاب نمایندگان شش طبقه اجتماعی و وکیلالرعایای همدان
در روزهای بعد، انتخابات هر طبقه از قرار: اول شاهزادگان قاجاریه، دوم علما و طلاب، سوم اعیان و اشراف، چهارم تجار، پنجم ملاکین و فلاحین و ششم اصناف کسبه بازار، برگزار و نمایندگان هر طبقه انتخاب میشوند. از قضا شیخ محمدتقی نیز انتخاب و در همان سمت وکیلالرعایایی در تهران به فعالیتهای خود ادامه میدهد «۱۲ ذیقعده ۱۳۲۴- سه ساعت به غروب مانده رفتم منزل ذوالریاستین که تقریباً چهارصد نفر تجار جمع و برای منتخب کردن وکیل از روی نظامنامه حاضر شده بودند. در حضور فقیر، قرعه کشیدند و شش نفر را به اکثریت آراء برای مجلس فوائد عمومی همدان معین کردند که پس از تعیین وکلای طبقات دیگر، دور هم بنشینند و سه نفر طهران را معین کنند. از آن شش نفر وکیل منتخب، دویم نفر، حاجی وکیلالرعایا بود که تمام سعی آقایان آن بود که او وکیل نباشد.
و همچنین مینویسد: «۱۹ ذیقعده ۱۳۲۴- از صبح رفتیم بیشه، یعنی بیدستان. برای چهار ساعت به غروب مانده، آمدیم منزل که اعیان را خبر کرده بودیم بیایند قرعه بکشند و وکیل معین کنند. آمدند و کشیدند. ذوالریاستین و مجدالممالک پسر شریف الملک و حاجی محمد شفیع معین شد. اول غروب مجلس تمام و پراکنده شدیم».
بیست و چهارم ذیقعده ۱۳۲۴ یعنی ۱۰ روز پس از امضای قانون اساسی کشور، خبر درگذشت مظفرالدین شاه و آغاز پادشاهی محمدعلی شاه به همه ولایات مخابره شد. پادشاهی محمدعلی شاه آغاز سلسله اتفاقات ناگواری از جمله مخالفت شدید با مجلس شورای ملی، قتل و تبعید بسیاری از علما و مشروطهخواهان و در نهایت به توپ بستن مجلس شورای ملی است که به دوران استبداد صغیر مشهور است. همدان نیز بدون تأثیر از این دوران نیست که در وقت خود به آن خواهیم پرداخت.
در ادامه انتخاب نمایندگان، ظهیرالدوله در ۲۶ ذیقعده مینویسد: « قبل از ظهر در نمازخانه ارامنه چنانچه رسم است برای ترویح روح شاه مرحوم، اقامه نمازی کرده بودند. برحسب دعوت رسمی خلیفه خورن، خلیفة ارامنه همدان و عراق رسما به نماز حاضر شدم. عصر شاهزادهها در دارالحکومه جمع شده، موافق نظامنامه، شکوهالملک را که شاهزاده محترمی است، به وکالت خود منتخب و مقرر داشتند و همچنین دباغها».
برخی از طبقات در انتخاب وکیل تعلل میکنند که موجب اعتراض دیگر طبقات میشود. از سوی دیگر تعدادی از علما بر پرداخت نشدن یا بلاتکلیف بودن حق و حقوق عوامل دخیل در ساخت ساختمان مجلس ایراد گرفته و حضور در ساختمان مجلس را منوط به تسویه حساب با طلبکاران عنوان میکنند. ظهیرالدوله باز هم تدبیر کرده و دو اعلان عمومی برای رفع این مشکلات منتشر میکند «۱۴ ذیحجه ۱۳۲۴- بعدازظهر حاجی محمد شفیع آمد درب اندرون. با هم رفتیم تا منزل بیرونی. بین راه خیلی صحبت داشتیم. گفت حضرات آقایان استدعا دارند اعلان عمومی برای جمع شدن و تعیین و انتخاب وکلا لازم است و هم میگفت آقایان ایراد میکنند که چون معلوم نیست این بنای مجلس مال کیست و چقدر مدیون کوره پز و غیره، نمیتوان آنجا آمد و نشست. در این فقره هم باید تدبیری بشود. یعنی معلوم بشود که کیها از بنای مجلس طلبکارند. به تصویب حاجی این دو ورقه اعلان، نوشته، چاپ و منتشر شد. اعلان اول: از طرف حکومت جلیله به عموم اصناف اعلان و اعلام میشود که وکیل شاهزادگان عظام و تجار و اعیان برطبق نظامنامه مجلس محترم شورای ملی معین شده و از اصناف هم، دباغ، وکیل خود را معین نمودند. ملاکین و سایر اصناف هم باید ظهر روز جمعه هفدهم در مسجد جامع حاضر شده، وکیل خودشان را با ملاحظه و رعایت صفاتی که برای شخص وکیل در نظامنامه معین شده است، شخص عاقل متدین که لامحاله صاحب سواد فارسی باشد و متهم به پاره ای معایب نباشد، بهزودی به وکالت انتخاب نمایند و هر فردی از افراد هر صنفی رای خود را نوشته، در پاکتی گذارده، مهر نماید و اسم خودش را در آن کاغذ بنویسد و معرفی کند و برای روز جمعه به مجلس بیاورند تا وکیل آنها معلوم شود. برای علما و طلاب مدارس هم جدا جدا تقریباً صد پاکت نوشته و فرستاده شد. اعلان دوم: اعلام به عموم کوره پز و سنگ کش و بنا و سایر کسانی که در عمارت فوائد عمومی کار کردهاند و خود را ذیحق میدانند اعلان میشود که بدون ملاحظه مجاز و مأذونند که روز پنجشنبه ۱۶ در مجلس فوائد عمومی حاضر شوند تا با حضور وکلا رسیدگی و حق آنها معلوم و پرداخته شود».
نهایتاً در روز جمعه ۱۷ ذیحجه سال ۱۳۲۴ طی مجلس مفصل و پر جمعیتی که در مسجد جامع برگزار میشود، نمایندگان همه طبقات برای فعالیت در مجلس همدان انتخاب و شرح آن در روزنامه عدل مظفری منتشر و به اطلاع عموم میرسد: «ظهر خیلی با جنجال و اجزاء رفتیم به مسجد جامع، جمعیت زیاد و فوقالعاده بود. تفصیل را خوبست عیناً از روی روزنامه عدل مظفری بنویسم. در آنجا نوشته بود: روز هفدهم برحسب دعوت جمیع علمای اعلام دامت افاضاتهم و آقایان و طلاب و تمام اصناف و غیره با حضور حضرت آقا مدظله العالی در مسجد جامع حاضر شدند و بر وفق نظامنامه هر کس رأی خود را نوشته، در پاکت ممهوری گذاشته، ارائه نمودند و جنابان حاجی محمد شفیع وکیل اعیان و تجار و آقای آقامحمدتقی وکیل تجار، پاکتها را باز کرده و به اعلی صوته که همه مردم بشنوند شروع به خواندن نمودند ولی از بس جمعیت و ازدحام بود به اشکال صدا به مردم میرسید. و منتخبشدگان ۱۰ نفر به اسامی ذیلند: وکیل آقایان و علما: جناب آقای حاجی میرزا حسن مجتهد، جناب آقای حاجی شیخ باقر مجتهد، جناب آقای آقا ابراهیم مجتهد دامت افاضاتهم. و وکلای اصناف: جناب آقای حاج شیخ باقر مجتهد، جناب آقای آقاسیدمحمد طباطبایی مجتهد، جناب آقای آقاسید محمد نجفی مجتهد، آقای کربلایی کاظم دواتگر، آقای مشهدی حسن عطار، آقا میرزا محمد علاقبند معروف به مستوفی، آقا سیداحمد نعلچیگر، آقا مشهدی بهرام. تا غروب آفتاب مجلس انتخاباتمان طول کشید ولی شکرا للمولا خیلی آرام و بیشر و شور. در چند جای دیگر ایران از قبیل تبریز و اصفهان و خراسان و کردستان همچو روزی شورش و غوغا شده است که بکلی اصل مطلب از میان رفته است. تهران هم در چند مجلس اول بقدری غیرمنظم و درهم بوده است که هیچکس نتوانسته است حرف بزند. کم کم همه مردم رفتند. آخر از همه اجزای حکومتی بودیم که رفتیم به خانه هایمان».
بروز اختلاف بین وکلای مجلس شورای ملی در همدان
آقایان علما به ویژه شیخ محمدباقر بار دیگر بر رعایت حدود شرعی یا به تعبیر عامیانه، غصبی بودن ساختمان مجلس، اشکال وارد کرده و تصمیم میگیرند ساختمان مجلس را از حکومت اجاره کنند «۲۰ ذیحجه ۱۳۲۴ - عصر رفتیم منزل میرزا محمودخان. غروب خبر رسید که آقا شیخ باقر در منزل خود عصر را مجلسی از وکلای منتخب منعقد کرده است و گفته است کجا باید جمع شد. دیگران گفته بودند در مجلس فوائد عمومی. آقا شیخ باقر گفته است من هرگز آنجا نمیایم. برای اینکه مجهولالمالک است و خیلی قاله قاله در این فقره در گرفته بود. آخر آراء بر این متفق شد که مجلس را از من اجاره کنند و اجاره نامه رد و بدل کنیم. یکی گفته بود سالی چقدر باید اجاره کرد؟ یکی گفته بود سیصد تومان. یکی گفته بود نه، دویست تومان خوبست. آقا شیخ باقر گفته بود نه، باید حکم صد و پنجاه تومان باشد و در اجاره نامه هم باید قید بشود که برفروبی بام با اجاره دهنده باشد. مجلس به همین جا ختم و بنا شده بود حاجی محمد شفیع فردا شب بیاید و اجاره کند».
و همچنین مینویسد «۲۱ ذیحجه ۱۳۲۴- صبح ساعتی در منزل احتشام لشکر جمع بودیم. عصر آقای آقاحسین عمو و آقای آقا ابراهیم و آقای آقاعلی به دیدن آمدند. بعد از غروب آقای آقاسیدمحمد طباطبایی و حاجی محمد شفیع و حاجی محمد نراقی آمدند، خلوت کردیم. در باب مذاکراتی که در خصوص اجاره کردن به میان آمده بود، صحبتها شد. هر چه تقبیح کردم و گفتم این چه کاری است؟ گفتند: ما میدانیم ولی آنها اینطور خواستهاند. آخرالامر وکالتنامهای نوشته به حاجی محمد شفیع دادم که وکیل است مجلس را ۱۰ ساله سالی یک تومان اجاره بدهد و قبول اجاره را هم تمام وکلا مهر کنند، بیاورند. گفتند: خیر در همان سالی صد و پنجاه تومان اجاره بدهید. بعد مبلغش را ببخشید. گفتم: خیر، اگر از من اجاره میخواهید همان سالی یک تومان است که ۱۰ ساله اش ۱۰ تومان میشود. پس از صحبت زیاد برخاسته رفتند».
شیخ باقر در جلسات مجلس، خودرأی و مستبدانه رفتار کرده و به همین واسطه با دیگر نمایندگان دچار مشکل میشود و بارها دچار درگیری شده و از مجلس، قهراً خارج میشود« ۲۷ ذیحجه ۱۳۲۴- برف هنوز میبارد ولی خیلی ملایم و هوا بی اندازه خوش است. عصر رفتم منزل میرزا محمودخان. خبر مجلس رسید که امروز عصر بود. آقا شیخ باقر دو مرتبه از مجلس قهر کرده، رفته است. رفتهاند از نصف راه برش گرداندهاند. آقای آقاسیدمحمد طباطبایی خیلی به او درشتگوئی کرده است. شاید اگر دفعه آخری، برنمیخاسته است کتک هم میخورده است. برای مجلس مهر تازهای کندهاند و آن مهرهائی که من گفتم کندهاند، باطل کردهاند و گفتهاند احتشام لشکر هم نباید مدیر باشد و او هم چندین روز است به کلی نمیرود و اسباب و زندگی که در آنجا داشته برده است و درب اطاق و دفتر بسته و این وکلا در اطاقهای کاهگلی که نجارها کار میکردند، مینشینند و قرار گذاردهاند هر روز مجلس، از منزل یکی چای و سماور بیاورند».
با رأی نمایندگان، مشکوهالملک به عنوان رئیس مجلس انتخاب میشود تا شاید نظم بهتری در جلسات برقرار شود. رفتارهای مستبدانه شیخ باقر در جلسات مجلس و عدم توجه به رأی و نظر دیگران، موجب بروز اختلاف جدی با دیگر نمایندگان، اجزا و حتی علما به خصوص محمدحسین مجتهد طباطبایی شده و کار به نیمه تعطیل شدن مجلس میکشد. از طرفی شیخ محمدتقی وکیلالرعایا از تهران تلگراف کرده و خواسته است که براساس نظر کلی مجلس، دو نفر وکیل دیگر از همدان به تهران معرفی شوند که با بروز اختلافات مذکور، معرفی آن دو نفر نیز به تعویق افتاده است. این اختلافات موجب میشود تا نمایندگان و بزرگان با مراجعه به ظهیرالدوله خواهان پادرمیانی و ارسال تلگراف به تهران شوند «۲۷ محرم ۱۳۲۵- آقای آقاعلی هم در همین خصوص کاغذ به سهمالسلطنه نوشته بود. گفتم عصر بیاید منزل سهمالسلطنه او را ببینم. عصر رفتم منزل سهمالسلطنه. آقای آقاعلی آمد از قول پدرش که آقای آقاحسین عمو باشد و عمویش که آقای آقاابراهیم باشد و سایر آقایان که خیلی صحبت کرد که ماها هرگز راضی نیستیم. شیخ باقر به مجلس بیاید و اینقدر فضولی کند و از این قبیل صحبتها. بعد آقای آقاسیدمحمد و حاجی محمد شفیع هم با خروار خروار از این حرفها آمدند. آخرالامر به این مضمون تلگرافی از من گرفته، برای مخابره فرستادند: «تهران - خدمت حضرت مستطاب حجة الاسلام والمسلمین محیی الملک و الدین آقای آقاسیدمیرزا محمد مجتهد مدظله - محرمانه عرض میکنم که اهالی همدان در کمال بیترتیبی که غالباً مخالف نظامنامه بوده است تقریباً پانزده بیست نفر را وکیل قرار دادهاند و حال آنکه گویا انجمن ایالتی بیش از شش نفر از طبقات ششگانه حق نداشتهاند و میان آنها یک نفر حاجی شیخ باقر است که با آنکه از طبقه علماست غالبا موکلینش از اصناف بقال و فلان است و این شخص در مجلس شخصاً رأی میدهد و به حرف سایر وکلا ابدا گوش نمیکند و میگوید حکم همین است که من میگویم. و به همین علت بیشتر آقایان و محترمین از مجلس تعرض کردهاند و در حقیقت مجلس فوائد همدان را محضر خاص خود دانسته، مشغول احکام مستبدانه خودش است و دور نیست در همین زودیها اسباب فتنهای بر پا کند. استدعا دارم هرچه زودتر علاج واقعه را قبل از وقوع بفرمائید که اسباب افتضاح برای مجلس تهران و همه ملت ایران خواهد شد و همین اختلافات باعث تأخیر فرستادن دو نفر وکیل دیگر به تهران شده است. خیلی زود منتظر جوابست. دور نیست که اگر از تهران جوابی فوری نرسد، اینطور که اینها را من پر دیدم، در همین مجلس افتضاحی بار بیاورند».
با وجود این تفصیلات و اختلافات و همتها و مساعدتها و مخالفتها، مجلس اول شورای ملی با مخالفتهای جدی محمدعلی شاه روبرو شده و پس از به توپ بستن مجلس در تهران و قتل و تبعید و حبس عدهای از سران مشروطه، عملاً دور اول مجلس به پایان نرسیده و همه تلاشها بیفایده میشود. در خاطرات ثلاث به ویژه ظهیرالدوله هیچ خبر دیگری از ادامه امور مجلس فوائد عامه و مجلس ولایتی همدان و نتیجه اختلافات نیست اما آنچه مسلم است، به آغاز دوره استبداد صغیر که در آینده به آن خواهیم پرداخت، مجلس همدان تا برکناری محمدعلی شاه و برگزاری انتخابات دوره دوم مجلس شورای اسلامی، تعطیل میماند.
منبع مطالب: کتاب اوضاع سیاسی اجتماعی همدان در خاطرات ثلاث
انتهای پیام