به گزارش ایسنا، قدس نوشت: «تنهایی» اگرچه در ادبیات و در باور عمومی خیلی از مردم، یک جور درد و مفهومی همپای غم و اندوه است، اما دقیقتر که نگاه کنیم میتواند یک فرصت و حتی یک نیاز باشد. نیازی که البته شاید کمتر به آن فکر کردهایم و یادمان رفته است که با «تنهایی» میتوان به کجا و چه چیزهایی رسید.
تا به حسابمان برسند!
«کناره بگیر و از تنهایی نترس» عنوان مطلبی است از یک منتقد ادبی، جستارنویس و برنده جایزه ادبی «نشنال مگزین» به نام «ویلیام دریزویتس» که سایت «ترجمان» آن را منتشر کرده است. البته قبول دارم این تیتر در نگاه اول ممکن است ترویج گوشهگیری و بریدن از اجتماع و زندگی با دیگران به حساب بیاید و شما را یاد صوفیگری بیندازد، اما حرف حساب نویسنده مطلب این است که اول به ما یادآوری کند سبک زندگی امروزی و مدرنیسم حاکم بر آن کاری کرده است که ما آدمها آنقدر میل و اشتیاق به دیده شدن توسط دیگران بهخصوص در فضای مجازی داشته باشیم که پاک، نیازهای دیگر و حتی واقعیت وجودی و خودِخودمان را هم را فراموش کنیم. «دریزویتس» بعد از اینکه مثالهایی در این باره میزند، بر این نکته تأکید میکند که در زندگی امروزی فرهنگ سلبریتی و فرهنگ اتصال و ارتباط، هر دو، شیوههایی برای «شناختهشدن» و یا دیده شدن بیشتر ما هستند و کار به جایی رسیده که خویشتن امروز ما آدمها انگار فقط همین را میخواهد. یعنی دیده شدن بیشتر و ارتباط دائم با دیگران و حضور مجازی شبانهروزی در میان دنبالکنندگان، دوستان و همکاران تقریباً سبب شده ما «تنهایی» در طول روز و احساس نیاز به آن را فراموش کنیم و بدتر اینکه حتی از آن وحشت داشته باشیم. وقتی میگوییم «تنهایی»، منظورمان زمان و فرصتی است که یک انسان پس از مواجهه روزانه یا هفتگی با مسائل و مصائب زندگی، ارتباط با دیگران، تلخیها و شادکامیها و... باید پیدا کند و با استفاده از این فرصت در تنهایی و بدون حضور دیگران به خودش، کارهایش، اهدافش و به قول معروف دنیا و عقبی فکر کند. مثلاً چیزی که در آموزههای دینی از آن به نام «محاسبه و مراقبه» یاد میکنند و طبق احادیث، آدم باید قبل از اینکه در این دنیا یا آن دنیا، دیگران به حسابش رسیدگی کنند، خودش بنشیند به دو دوتا چهارتا و اینکه چه کرده و چه نکرده است. طبیعی است این کار جز با قراردادن وقت و زمانی برای تنها ماندن و اندیشیدن امکانپذیر نیست.
آنچه از دست دادیم
«دریزویتس» در مطلبش مثال میزند که امروزه زندگی ما منحصراً در ارتباط با دیگران تعریف میشود و آنچه از زندگیمان زائل میشود خلوت است. فناوریهای ارتباطی تازه، حریم خصوصی ما و تمرکزمان را تاراج میکنند و توان تنها بودنمان را هم میرُبایند. ولی نباید بگویم میرُبایند چون خودمان این بلا را به سر خودمان میآوریم. خودمان این گنج را با حداکثر سرعت ممکن دور میریزیم! نوجوانی را میشناسم که یکی از بستگان مسنترش به من گفت طی یکی از همین ماههای گذشته ۳هزار پیام متنی فرستاده است، یعنی روزی ۱۰۰ پیام، یا در هر ۱۰ دقیقه از ساعتهای بیداری یک پیام، صبح و ظهر و شام، در تمام طول هفته و روزهای تعطیل، سر کلاس، سر ناهار، سر مشق مدرسه، و سر مسواکزدن. پس این پسر، بهطور متوسط، هیچگاه بیش از ۱۰دقیقه تنها نمانده... یعنی هرگز تنها نبوده است!
این البته فقط یک مثال از زندگی امروزی و بدون تنهایی ما انسانهاست و حالا به اینها انواع و اقسام سرگرمی، سینما، تلویزیون و... را هم اضافه کنید تا متوجه شوید ما به شکلی افراطی ارزش تنهایی و خلوت را از یاد بردهایم در حالی که به قول «دریزویتس» خلوت همیشه در سنت بشری ارزشی اجتماعی و یکی از ابعاد ضروری تجربه دینی بوده است. حتی در بسیاری از مواقع، رابطه یک اجتماع بشری با امر الهی و خداوند از طریق خلوتگزینیِ پیامبران و مرشدان و... ممکن میشد.
ماجرای ترسیدن از خلوت و پرهیز انسان امروز از تنهایی، در واقع جریانی است که از سالها پیش کلید خورده است. شاید از وقتی شهرهای بزرگ تشکیل شدند، زندگی اجتماعی گسترش یافت، رادیو و تلویزیون و رسانهها آمدند، اینترنت سروکلهاش پیدا شد و حالا هم که به اوج مدرنیسم رسیدهایم و «تنهایی» برایمان تقریباً لولو شده است و همه از آن گریزانیم. اهالی زندگی امروز خیلی چیزها را بدست آوردهاند تا تنهاییشان را از دست بدهند. با از دست رفتن خلوت و تنهایی، انسان امروز اول از همه تمایل به دروننگری و بازاندیشی و معاینه خویشتنِ خویش را باخته است. بعد هم در ادامهاش مثلاً میل به مطالعه واقعی و مداوم را به مدد تلویزیون و اینترنت از دست داده است. مطالعه امروزی یعنی فقط ورق زدن چند صفحه یا دیدن آنها در وب و بعد رد شدن... همین! در نگاه انسان مدرن، خلوت و تنهایی، قادر به تولید دانایی و توانایی نیستند و چیزی به ما نمیبخشند! شناخت خود و بعد شناخت حقیقت جهان اصلاً هدف یا مهم نیست. ما آدمها بیشتر دنبال این هستیم که دیده شویم. در بهترین حالت، دوست داریم به جای خودشناسی همراه با مطالعه، اکتشاف و خلوت، ببینیم دیگران ما را چطور میبینند!
انتهای پیام