به گزارش ایسنا، فرهیختگان نوشت؛ حوادث این مدلی نه بار اول است که در ایران رخ میدهد و نه احتمالا بار آخر. در پشتصحنه فیلم و سریالهای ایرانی و خارجی بارها شنیدهایم که بازیگران و عوامل فیلم، دچار مصدومیت شدهاند و یا اینکه خبر فوت شنیدهایم. این اتفاقات هشداری است به مسائلی مانند بیمه هنرمندان و عوامل سازنده، مواد استفادهشده در صحنههای حساس مانند جنگ، ایمنی موقع کار و مواردی از این دست که باید اهمیت بیشتری به آنها داده شود.
در گزارش امروز به اتفاقات تلخی که در تولید و ساخت فیلم و سریالهای ایرانی و خارجی رخ داده است پرداختیم. بخشی از این اتفاقات به دلیل بیتوجهی به ایمنی هنگام کار است و بخشی هم اتفاقاتی است که با تمام دقت انجام شده، اما متاسفانه پایانی ناخوشایند داشته است.
اشتباهی جبرانناپذیر
علی سجادیحسینی، کارگردان سینما، فیلمنامهنویس، دستیار کارگردان و بازیگر بود. او فعالیت حرفهای هنری خود را با بازیگری و کارگردانی تئاتر و نمایشنامهنویسی از سال ۱۳۴۶ در اهواز آغاز کرد. ورود او به سینما در سال ۱۳۶۷ به عنوان منشی صحنه فیلم «افق» و به عنوان بازیگر و دستیاری کارگردان در فیلم «گلنار» به کارگردانی کامبوزیا پرتوی آغاز شد. با فیلم افق به عنوان دستیار کارگردان در سال ۱۳۶۶ وارد سینمای حرفهای شد. اولین تجربه کارگردانی سینمایی وی با ساخت فیلمی به نام «سکوت» برای کودکان و نوجوانان صورت گرفت. در ۲۶ مهر ۱۳۷۳ هنگامی که مشغول ساخت فیلم «خط آتش» بود با شلیک گلولهای که قرار بود مشقی باشد از دنیا رفت. ماجرا از این قرار بود که سربازی هر روز تعدادی اسلحه با تیرهای مشقی برای بازیگران میآورد و پس از پایان کار، آن اسلحهها را تحویل میگرفت. در یکی از این روزها، سرباز، اشتباها اسلحه خود را با تیرهایی واقعی با اسلحه موردنظر فیلمبرداری، به دست بازیگر میدهد و همین امر سبب میشود تا حین تمرین، بازیگر، گلوله را به پیشانی حسینی شلیک کند و این کارگردان در دم، جان خود را از دست بدهد. فیلمهای «مدرسه پیرمردها»، «ترانزیت»، «سکوت» و «راز چشمه سرخ» از او به یادگار مانده است. فیلم «خط آتش» هم توسط برادرش فرید سجادیحسینی به اتمام رسید.
جنگی واقعی
۱۸دی ماه سال ۱۳۹۲، در حالی که مراحل پایانی فیلم «معراجیها» در حال انجام بود، حادثه تلخی در شهرک سینمایی دفاع مقدس رخ داد. این اتفاق منجر به کشته شدن پنج نفر و زخمی شدن دو نفر از عوامل فیلم شد. این اتفاق به دلیل استفاده از مواد منفجره به جای مواد مخصوصی که در صحنههای جنگی فیلمها استفاده میشود، افتاد.
سیدجواد هاشمی که از بازیگران این فیلم بوده است، درباره این اتفاق گفت: « TNTموردنظر برای انفجار در یکی از صحنههای این فیلم در کنار خودرو سمند جواد شریفی قرار داشت که ناگهان TNT منفجر شد که باعث انفجار خودرو سمند هم شد. جواد شریفی و چهار نفر دیگر از عوامل پشت صحنه کنار خودرو ایستاده بودند و در حال آماده کردن صحنه برای آغاز فیلمبرداری بودند که ماشین منفجر شد.»
طی این حادثه، جواد شریفی، مدیر جلوههای بصری فیلم سینمایی معراجیها به همراه رضا فرجی جانشین تولید فیلم، مهدی مرادی دستیار جلوههای ویژه و یکی از کارگردان جلوههای ویژه کشته شدند. جواد هاشمی در مورد از دست دادن جواد شریفی گفته بود: «جواد شریفی یکی از بهترین مدیران جلوههای ویژه بود که هیچگاه بیاحتیاطی نمیکرد. این اولین بار بود که بعد از ۳۰ سال فعالیت در حوزه سینما و تلویزیون و بهخصوص در حوزه دفاع مقدس با چنین صحنهای مواجه شدم.»
رکوردی که جانش را گرفت
حضور ارشا اقدسی در فصل سوم خندوانه و اجرای «لباهنگ» باعث شد که در بین مردم از محبوبیت زیادی برخوردار شود. تا قبل از آن، اقدسی در حوزه خودش فردی شناختهشده بود اما به مرور زمان با ورود به برنامههای تلویزیونی، توانست هنرش را نشان دهد و مخاطبان زیادی برای خودش به دست آورد. در رشد ارشا اقدسی، تصمیمهای پرریسک بسیاری دیده میشود. او که همانند کارش پر از هیجان بود، در اواسط دهه ۸۰، بالاخره موفق شد در رشته تربیت بدنی از دانشگاهی ایتالیایی پذیرش بگیرد، اما همان موقع با پیمان ابدی آشنا شد و در مسیر زندگیاش تغییر رخ داد. او تصمیم گرفت همراه ابدی بماند و یکی از ۱۵ عضو گروه «بدلکاران» شود. پس از چندین ماه عضویت، در روز ۱۳ بهمن، اقدسی گروه جدید خودش را با نام «بدلکاران۱۳» تشکیل داد. بعد از پخش مسابقه لباهنگ از خندوانه، اقدسی با روابط عمومی بالایی که داشت تبدیل به چهرهای شناختهشده در این زمینه بود. تا قبل از آن، بدلکاران هیچ کجایی نبودند و حالا حضور ارشا اقدسی با هنرنماییهایش منجر به خلق اتفاقاتی جدید در قالب تلویزیون شده بود. در برنامه عصر جدید، اقدسی با اجرای نقش آتشنشانان توانست صحنههای زیبایی را خلق کند. اقدسی در کارنامهاش کارهای متفاوتی دارد؛ برای مثال به وقت شام، آرایش غلیظ، رگ خواب، رخ دیوانه، نگار، زندگی با چشمان بسته، جرم، متروپل، راه آبی ابریشم، خوابزدهها، حوض نقاشی، سیزده، شبی که ماه کامل شد، به خاطر پونه، پله آخر، کیفر، بارکد و عصر یخبندان و سریالهایی چون شیدایی، شهرزاد، اشکها و لبخندها، سقوط آزاد، شوق پرواز، ساخت ایران، نشانی، بیمار استاندارد و آبپریا، که مهارتهای خود را در بدلکاری به تصویر کشاند. در سال ۱۴۰۰ ارشا اقدسی، بدلکار سینما و تلویزیون برای بدلکاری یک فیلم سینمایی در شهر بیروت لبنان حضور داشت. او که قصد داشت رکورد جدید در چپ کردن ماشین ثبت کند (رکوردهای قبلی هم به اسم ارشا اقدسی است) با در نظر گرفتن تمام نکات ایمنی، در روز چهارشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۰ هنگام بدلکاری در خودرو دچار سانحه رانندگی شد و خودرواش چپ کرد و دچار ضربه مغزی شد. از روز یکشنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۰ علائم حیاتی این بدلکار ایرانی با کاهش به یک درصد امکان هر نوع عمل جراحی را از پزشکان سلب کرد و او با دستگاه زنده بود. متاسفانه آسیب شدیدی که به سر و گردن ارشا اقدسی در حادثه رانندگی در لبنان حین انجام حرفهاش وارد شد به مرگ او ختم شد.
استاد بدلکاران
بدلکاران بهواسطه اینکه در پروژهها دیده نمیشوند و به جای بدل بازیگران حضور دارند، چندان برای مردم شناختهشده نیستند. اما پیمان ابدی، بدلکاری بود که به واسطه کارهایش میان مردم شناخته شده بود. پیمان ابدی با نام کامل پیمان جلالیابدی، بدلکار، طراح و کارگردان صحنههای اکشن در بدلکاری نامی سرشناس حساب میشد. حضور او در فیلم «هشدار برای کبری۱۱» به عنوان اولین ایرانی در این پروژه، باعث شهرت وی در جهان و به دست آوردن طرفداران بسیاری شد.
بعد از حواشیای که برای فوت او پیش آمد، علیرضا قرهخوانی، دستیار اولش جزئیات این حادثه را شرح داد: «من دستیار اول پیمان ابدی و دوست نزدیک او بودم. از دوران کودکی با هم دوست بودیم و ۲۱ سال نیز در آلمان با هم در زمینه بدلکاری فعالیت داشتیم. آقای ابدی صحنه پرت شدن اتوبوس را به دقت طراحی کرده بود، حتی تپهای که جلوی دره محل پرتاب بود نیز کاملا برداشته شده و صاف شده بود، قرار بود آقای ابدی هنگام افتادن اتوبوس به دره از آن بیرون بپرد و ۵ ثانیه بعد هنگام سقوط اتوبوس، اتوبوس در هوا آتش بگیرد. تمام طراحیها به درستی انجام شد و آقای ابدی خیلی راحت آماده کار شد، قرار بود اتوبوس از یک قسمت خاکی وارد دره شود و آقای ابدی قبل از پرتاب شدن اتوبوس از یک طرف آن خودش را به بیرون پرت کند اما درست در همین لحظه یک سنگ در زیر چرخ اتوبوس گیر کرد و اتوبوس درست به طرفی که آقای ابدی خودش را پرتاب کرد، منحرف شد و بعد از پرت شدن آقای ابدی روی او افتاد.»
نمونه کارهای پیمان ابدی را در سریالهای «هوش سیاه»، «مرگ تدریجی یک رویا»، «بدلکاران»، «هشدار برای کبرا۱۱»، «روز حسرت»، «آینههای نشکن» و چندین مجموعه تلویزیونی دیگر میتوان دید. همچنین فیلمهایی که وی به عنوان بدلکار در آنها حضور داشت، «مجنون لیلی»، «بختک»، «قرنطینه»، «ریسمان باز»، «مخمصه» و... است. از دیگر هنرهای این بدلکار، هنرآموزهایی است که امروزه در این صنعت مشغول هستند و نامی برای خود رقم زدهاند.
۹۰ نفر به خاطر یک فیلم مردند
تلفات جانی صحنههای فیلمبرداری خارجی، با اتفاقات عجیب و تلخ همراه بوده است. تاکنون سوانح پیشبینی نشده یا شرایط ناامن کاری سر صحنههای فیلمبرداری، بیش از ۳۵۰ قربانی برجای گذاشته. برخی از این تلفات گسترده بودند و حسابی جنجال به پا کردند. به عنوان نمونه، از ۲۲۰ بازیگر و عوامل پشت صحنه که در ساخت فیلم «فاتح» در سال ۱۹۵۶ همکاری داشتند، بیش از ۹۰ نفر به بیماری سرطان مبتلا شدند و بیش از نیمی از آنها در اثر این بیماری جان خود را از دست دادند. این فیلم در بخشی از نوادا فیلمبرداری شد که سه سال قبل از آن محل آزمایشهای گسترده هستهای بود. در نمونه دیگر، سال ۱۹۸۹ هنگام فیلمبرداری یک سریال تلویزیونی هندی به نام «شمشیر تیپو سلطان»، استودیو آتش گرفت و ۶۲ نفر از بازیگران و عوامل پشتصحنه جان خود را از دست دادند. سانجی خان، کارگردان و ستاره این فیلم، ۱۳ ماه در بیمارستان بستری بود و برای درمان جای سوختگیهایش ۷۲ بار مورد عمل جراحی قرار گرفت. در اتفاقی دیگر، الک بالدوین، بازیگر سرشناس آمریکایی، سر صحنه فیلمبرداری وسترن زنگار (Rust) در نیومکزیکو با شلیک اشتباهی تفنگی که در دست داشت، هالینا هاچینز، فیلمبردار پروژه را کشت و کارگردان را مجروح کرد. بالدوین پس از بازجویی آزاد شد و تحقیقات تکمیلی نشان داد یکی از عوامل پشت صحنه اسلحه پر به این بازیگر تحویل داده و نسبت به بیخطر بودن آن به وی اطمینان داده است. هنوز روشن نیست بالدوین در زمان شلیک در حال تمرین بود یا بازی برای برداشت اصلی و کسی نمیداند چرا تفنگ را به جای بازیگر مقابلش به سمت تیم پشت صحنه گرفته بود. اینکه یک بازیگر چنین صدمات مرگباری به عوامل پشت صحنه وارد کند، تا الان بیسابقه بوده است. بیشتر اتفاقات مرگبار در صحنههای فیلمبرداری برای بازیگران یا بدلکاران رخ داده. استفاده از باروت و چاشنی واقعی به جای گلولههای مشقی در سال ۱۹۹۳ به مرگ براندون لی منجر شد که در جریان فیلمبرداری فیلم «کلاغ» به ضرب گلوله همبازیش، مایکل ماسی، جان خود را از دست داد. اگرچه ماسی در این حادثه مجرم شناخته نشد اما برای مدتی از بازیگری کنارهگیری کرد و تا ۱۲ سال هر شب کابوس میدید. کمپانی تولیدکننده فیلم کلاغ هم در این پرونده محکوم نشد و باقیمانده فیلم را با استفاده از فناوری دیجیتال کامل کرد.
انتهای پیام