به گزارش ایسنا، محسن مهدیان در یادداشتی نوشت: اما این شاخصها را کجا باید به نظاره نشست؟ این همان چیزی است که در معرفی آن کم گذاشتهایم اما غیراز کمکاری، چند دسته نیز در معرفی تهران دچار خطا شدهاند.
دسته اول آنها که از تهران تنها در کالبد آن متوقف شدهاند. اینها امروز در دود و دم تهران دچار کمسخنی شدهاند و حرفی برای گفتن ندارند؛ مدرنیتهزدههایی که انگشت به لب، حیران غرب ماندهاند و تهران آرمانیشان فراتر از آنسوی آبها نیست.
دسته دوم آنها که از تهران، تنها در تاریخ آن متوقف شدهاند و در گذشته ماندهاند. تهرانشناسی اینان نیز جز یک نوستالژی بدون محتوا ثمرهای دیگر نخواهد داشت. تاریخی که نتواند چراغ راه آینده باشد و به خدمت امروز بیاید، تنها قصهای تخدیری است.
دسته سوم کسانی هستند که چشمشان جز سیاهی نمیبیند. معالاسف این دسته غالباند و روایت تهران را اینان دست گرفتهاند. تهران، کمآسیب و اشکال ندارد اما در لابهلای ترافیک و آلودگی و سروصدا گوهر نابی است که دیدن آن چشم مسلح میخواهد.
اما این گوهر ناب چیست؟ وقتی سخن از تهرانشناسی میگوییم از چه حرف میزنیم؟
تهران را باید با هویت حقیقی آن شناخت. در این هویت حقیقی و راستین هم معماری هست و هم ادبیات وهم کسبوکار و هم غذا و هم گویش و هم اخلاق و هم سبک زندگی و هم آیین و... اما نکته بااهمیت. روح حاکم بر این فرهنگ است. روح حاکم بر این بدن بیجان را مردم میدمند؛ آنها که از گذشته تاکنون با نقشآفرینی تاریخیشان این هویت را عمق بخشیدهاند و پایدار ساختهاند.
قلههای این هویت را آنها ساختند که جانشان را پای دین و خاک و مردم اهدا کردند اما این قله، بدنه و دامنهای دارد به وسعت یک شهر؛ چهرههای گمنامی که شهر زنده است به نام آنها؛ افرادی که در خلوت و جلوتشان هویت راستین این شهر را سر دست
گرفتهاند.
زیباییهای هویتی این شهر را باید با مردمش مرور کرد؛ خوبانی که لابهلای فرهنگ سلبریتیزده امروز در گمنامیاند اما بار معنایی کالبد این شهر را بهدوش میکشند. آنچه رسانه امروز نیز کم گذاشته است معرفی همین خوبان گمنام شهر است.
انتهای پیام