به گزارش ایسنا، موفقیت در سلسله عملیاتهای محدود در سوسنگرد، دارخوین و بعضی مناطق دیگر، سپاه را به این باور رسانید که میتواند در سطح وسیعتری علیه نیروهای دشمن وارد عمل گردد، لذا در اولین مرحله میبایست حقانیت و توانمندی دلاورمردان سپاه و نیروهای مردمی به سیستم فرماندهی و مسئولان نظامی کشور بهگونهای اثبات میگردید که بدبینترین افراد نیز قادر به نادیده گرفتن آن نباشند و نیروهای حزبالله بتوانند بهطور مؤثر در سطوح بالای تصمیمگیری حاضر شوند.
دسترسی به این امر میتوانست با انجام دادن یک عملیات وسیع و دارای هدف استراتژیک حاصل شود؛ بنابراین عملیات ثامنالائمه مقطع مهمی از تاریخ جنگ میباشد که مطلع ورود گسترده و قاطع نیروهای حزبالله در میدان نبرد است. ضمن اینکه فرمان حضرت امام بهعنوان فرمانده کل قوا برای شکست حصر آبادان نیز نظرها را به سمت این منطقه معطوف کرده بود:
روایت سرلشکر رحیم صفوی
عملیات شب ۵ مهرماه (۱۳۶۰)، ساعت ۱۲ شب با رمز یا حسین بن علی (ع) شروع شد. به خاطر اینکه عملیات در همه محورها و همزمان شروع گردید، دشمن غافلگیر شده بود و نمیدانست که تلاش اصلی از کجاست. فشار اصلی از محور دارخوین بر دشمن وارد شد و اولین خطوطی که از دشمن شکسته شد در محور دارخوین بود.
یک محور از نیروهای جبهه فیاضیه به میدان وسیعی از مین به عمق ۵۰۰ متر برخورد کردند ولی محور سمت راست، یعنی محوری که فرماندهاش شهید اکبر کامرانی بود؛ خط را شکست.
نزدیک ساعت ۸ صبح بود که محور دارخویین؛ پل قصبه را تصرف کرد و بعدازآنکه محور دارخوین پل را تصرف کرد؛ نیروهای جبهه فیاضیه و ایستگاه ۷ و ایستگاه ۱۲، از روی جاده هجوم بردند. وقت اذان صبح، جاده اهواز آبادان بازشد؛ یعنی آن بچههایی که در محور دارخوین عملیات کرده بودند، با موتور حرکت کرده بودند و بهطرف آبادان میآمدند.
نماز صبح را که نزدیک پلها میخواندیم، بچهها در حال گریه بودند و یک نمازی که در حقیقت شکر بود و خود ماهم باور نمیکردیم که آبادان در شب آزاد بشود؛ یعنی عملیات را که ما ساعت ۱۲ شب شروع کرده بودیم، صبح قبل از اینکه روشنایی خورشید بالا بیاید تقریباً تمامشده بود و یک استعداد بزرگی از دشمن به اسارت افتاده بود.
روایت فرمانده عراقی
یگان ما در منطقهای به فاصله ۴ کیلومتری رود کارون بهعنوان نیروی ذخیره منطقه شرق این رود استقرار یافت. در شب ۲۷ سپتامبر ۱۹۸۱ (۱۳۶۰/۷/۵) و قبل از ساعت ۱۲ در معرض آنچنان آتش پرحجمی قرار گرفتیم که نظیر آن را در هیچ منطقهای ندیده بودم و زمین را زیر پای ما به لرزه درمیآورد.
حمله ناگهانی نیروهای اسلام حدود ساعت ۱۲ شب آغازشده بود و ما یک ساعت بعد، از رود کارون به ضلع شرقی عبور داده شدیم. ما در این سمت منتظر دستور بودیم. نیروهای اسلام حمله خود به سمت موضع نیمدایرهای شرق کارون را از دو محور اصلی یعنی تیپ ۸ و تیپ ۶ آغاز کرده و تیپ ۴۴ را بهنوعی سرگرم کردند تا در جای خود ثابت بماند.
مهاجمین اسلام در محور اول به دو ستون تقسیم شدند. ستون اول، تیپ را مستقیماً مورد هجوم قرار داد و ستون دوم از طریق شکاف موجود بین تیپ ۸ و گردان شناسایی صلاحالدین که تابع لشکر ۳ بود؛ نفوذ کرد و طولی نکشید که خود را به پشت تیپ ۸ رسانید و این یگان را از عقبه مورد هجوم قرار داد. درنتیجه در همان دقایق نخست برخی از مواضع تیپ ۸ سقوط کرد و درگیری برای پاکسازی کامل آن ادامه یافت.
در محور دوم نیروهای اسلام موفق شدند با پشت سر گذاشتن موضع گردان ۱ مکانیزه به پاکسازی این موضع ادامه دهند. با روشن شدن هوا بخشی از نیروهای اسلام در کنار رودخانه کارون استقراریافته و در بامداد همان روز موضع گردان تابع تیپ ۴۴ را بهطور کامل پاکسازی کردند.
در آن موقع دستور عقبنشینی نیروها از شرق کارون صادر شد و همه به سمت تنها پل باقیمانده به راه افتادند ولی ازآنجاکه این پل در اثر گلولهباران آسیب زیادی دیده بود، عبور از آن بهکندی صورت میگرفت.
همه سعی کردند در اسرع وقت از این جهنم رهایی پیدا کنند. در آن حال گلولههای توپ بهشدت بر روی پل فرود میآمد. درنتیجه برخی از افراد مجبور شدند شناکنان خود را به ساحل برسانند ولی به علت تند بودن جریان آب عده کثیری از آنها غرق شدند و آب نعش آنان را تا سواحل کویت برد که بعدها جنازه آنان به عراق تحویل داده شد.
بدین ترتیب موضعی که برای تحکیم آن تلاشهای زیادی انجامگرفته بود و ۴ تیپ بهغیراز یک تیپ که بهعنوان نیروی ذخیره تعیینشده بود، مسئولیت حراست از آن را عهدهدار بودند، در فاصله ۲۴ ساعت سقوط کرد و بدین ترتیب شکست بزرگی بر ارتش عراق وارد آمد.
عبور از نهر شادگان
نفوذ در عمق منطقه دشمن و اجرای عملیات موفق، با توجه به لو رفتن مسیر و تقویت خطوط دفاعی توسط عراق، نیاز به روحیه سلحشوری مردانی داشت که مسئولیت عملیات در این جبهه را پذیرفته بودند:
روایت سردار علی زاهدی
آقا رحیم اسامی عدهای را داده بود که اینها حق ندارند در گردانها خطشکن باشند. یکی از آنها؛ حمید سلیمانی از بچههایی بود که تجربه کردستان را داشت. از آن بچههای مخلص که حضور در جبهه را مقدم بر درس میدانستند و خود را وقف جنگ کرده بودند. در لحظهای که معبر نهر شادگان لو رفته بود و عراقیها منور میزدند، نیروهای گردان یک مقداری پشت سیمخاردار و موانع معطلی داشتند. در این حالت حمید سلیمانی جلوتر از همه، بالای خاکریز دشمن، یک پرچم دستش گرفته بود و بهگونهای حماسی فریاد میزد: پیش بهسوی کربلا. صحنه عجیبی بود. بچهها هم معطل نکردند، سریع ریختند خاکریز و منطقه عراقیها تصرف شد.
تنها تانک رضا عسکری!
نیروهای محور شادگان پس از انهدام گردان زرهی صلاحالدین، با استفاده از تنها تانک خود که توسط رضا عسکری و چند نفر از نیروهای قدیمی هدایت میشد؛ با سرعت در عمق منطقه شروع بهپیش روی کردند و در ساعات اولیه خود را به جاده آسفالت اهواز-آبادان رساندند:
درگیری شدید بود و بچهها در دشت پخششده بودند. ما جلوتر از همه و نزدیک به نیروهای زرهی دشمن بودیم. مانده بودیم که چکار کنیم. جلوی ما پل مارد بود. در این شرایط که درگیری شدت داشت، ناگهان حسین خرازی را دیدیم که آن جلو روی خاکها نشسته و از روی نقشه، محل خودی و دشمن را کنترل میکند. ما را توجیه کرد و حرکت نهایی ما بهطرف عمق منطقه دشمن شروع شد. عسکری با تانک خود بلایی سر عراقیها درآورده بود که قابلبیان نیست... حالا به نزدیکی پل قصبه رسیده بودیم. وحشتناک بود. یک ستون بسیار زیاد تانک و نفربر عراقیها در حال فرار به سمت پل قصبه بودند. حدود سهربع، یک ساعت بعد، تکوتوک نیروهایی که از خط رضاییها حمله کرده بودند به ما رسیدند و الحاق کردیم.
تصرف پل قصبه و انهدام آن
تلاش همه رزمندگان در این جبهه، رسیدن به پل قصبه و بستن عقبه دشمن بود؛ لذا فرماندهان جبهه دارخوین مانند شهیدان؛ خرازی، ردانی پور، سلیمانی، عسکری، سلیمان پور که به خاطر اهمیت محور نهر شادگان؛ همه از این مسیر در عملیات شرکت کرده بودند، پس از جمعآوری نیروهای پراکنده، تلاش خود را برای تصرف پل قصبه متمرکز کردند و پس از چند دقیقه در زیر شدیدترین آتش ممکن، پل قصبه تصرف گردید.
تصرف پل قصبه باعث بروز اخلال جدی در تصمیمگیری فرماندهان عراقی شد زیرا ناچار بودند، تردد خود اعم از فرار یا پاتک را در تنها پل باقیمانده در منطقه حفار متمرکز کنند و از این لحظه به بعد بود که نیروهای ماهر و قدیمی دیدهبانی در جبهه دارخوین با نزدیک شدن به پل حفار و هدایت آتش مؤثر روی آن، دشمن را دچار گیجی و بحران بیشتری کردند.
نیروهای دشمن که از جهنم کارون گریخته بودند، با استقرار در جناح غربی پل قصبه و به دست آوردن آرامش نسبی، اقدام به شلیک مستقیم گلولههای تانک میکردند و با توجه به تحرکات آنها در پل حفار، فرماندهی ردهبالا به نیروهای حاضر در آنسوی قصبه فشار میآورد که مجدداً اقدام به تصرف سرپل نمایند.
قبل از عملیات، موضوع انهدام پل عراق که از نوع پی.ام.پی بود طرح شد و آمادگی برای انهدام آن وجود داشت. با انهدام دو سه قطعه از پل قصبه در جناح شرقی و به زیر آب رفتن قسمتهایی از آن، امید دشمن برای استفاده مجدد از این پل بهکلی از بین رفت و به دنبال آن نیروهای مهندسی که از صبح زود خاکریز حاشیه کارون را تقویت کرده و جلوآمده بودند، خاکریز کنار سرپل قصبه را هم ترمیم کردند و پدافند در حاشیه کارون پس از طوفانی یکساله، با آرامش شروع شد.
حرکت به سمت پل حفار
بروز مشکلات عبور در جبهه فیاضیه باعث گردید نیروهای آن محور نتوانند خود را به پل حفار برسانند و لذا بخشی از نیروهای جبهه دارخوین پس از تصرف اهداف خود که ساعت ۶:۳۰ صبح به اتمام رسیده بود؛ اقدام به پیشروی به سمت پل حفار کردند.
یکی از رزمندگان اسلام (جانباز مرتضی شهرآشوب) که در عملیاتهای بعدی به درجه جانبازی ۷۰ درصدی رسیده و از ناحیه نخاع دچار آسیبدیدگی شده است، میگوید:
حدود ساعت ۱۰ صبح بود که یک دهنه از پل قصبه را منهدم کردند. ماه بهطرف پل حفار حرکت کردیم. نیروهای عراقی در پل حفار با ذلت فرار میکردند و ما با آنها درگیر شدیم. منطقه از جنازههای عراقیها پر بود. ما تا ساعت ۵ بعدازظهر در پل حفار ماندیم تا اینکه نیروهای آبادان بعدازاینکه ساعتها با نیروهای عراقی درگیری داشتند به پل رسیدند و ما بهطرف پل قصبه برگشتیم.
با تاریک شدن هوا و ناتوانی دشمن در استفاده مؤثر از پاتکها، فرماندهی نیروهای عراق، ضمن سازماندهی یگانهای تازهنفس برای ادامه پاتکها در صبح، همچنان گلولهباران وسیع سرپل حفار را ادامه میداد.
باوجودآن رزمندگان اسلام تلاش میکردند با احداث سنگرهای موقتی و استقرار نیرو در مکانهای مناسب، هر نوع تلاش دشمن را بیاثر نموده و نسبت به پدافند نهایی در جناح شرقی کارون اقدام کنند.
روایت سرلشکر شهید حسن باقری
شهید باقری درباره وقایع صبح روز دوم و خنثیسازی تلاش دشمن و رسیدن به پدافند نهایی میگوید: بهکارگیری نیروهای احتیاط در روز اول و مشکل سازماندهی نیروهای جایگزین، گرمای طاقتفرسای منطقه، عدم کمک نیروهای ارتشی برای تقویت سرپل مهم پل حفار، خستگی شدید نیروهای سپاه به دلیل درگیری بیوقفه در طول ۲۴ ساعت و مقاومت یکپارچه جهت دفع پاتکهای مستمر دشمن، وضعیتی را پیش آورد که رزمندگان ناچار شدند از سرپل مهم حفار عقبنشینی کنند. متعاقب آن درصدد برآمدند تا معابر و راهکارهای نفوذی که احتمال آسیبپذیری در آنها بیشتر بود را مسدود و پلها را منهدم نمایند. پس از برآورد اطلاعاتی از وضعیت عملیات، طی تاکتیکی از نیروهای سه محور خواستیم تا به مواضع دشمن هجوم برده و پلهای وصولی را منهدم کنند که این عملیات با موفقیت انجام پذیرفت.
بهاینترتیب خط پدافندی قابلاعتمادی که در روز اول، رزمندگان اسلام به آن دستیافته بودند، در اوایل روز دوم بهطور کامل تثبیت گردید و پدافند در حاشیه شرقی کارون که به خاطر وجود رودخانهای غیرقابلعبور، بین خط دفاعی خودی و دشمن، از اطمینان بسیار بالایی برخوردار بود، آغاز شد.
منبع:
سید علی بنی لوحی، هادی پیرمرادی، نبردهای شرق کارون به روایت فرماندهان، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ ششم ۱۳۹۱، صفحات ۲۲۲، ۲۲۳، ۲۳۱، ۲۳۳، ۲۳۵، ۲۳۶، ۲۳۷، ۲۳۸، ۲۴۱، ۲۴۲
انتهای پیام