به گزارش ایسنا، سید رسول عمادی متولد ۱۳۴۴ شهرضا اصفهان است. او سال ۵۹ که خرمشهر گرفتار جنگ شد در آنجا سکونت داشت. اوایل تابستان سال ۶۱ برای اولین بار به جبهه اعزام شد و در شهریور همان سال اسیر شد.
او درباره شکنجه شیعیان توسط بعثیها روایت میکند:«سال ۶۱ و با عملیات رمضان وارد جبهه شدم و بعد از عملیات برگشتم و برای عملیات محرم مجدداً اعزام شدیم. آخر شهریور ۶۱ بود که به دوکوهه اعزامشده و مقر اصلی ما آنجا بود.
مرحله اول و دوم عملیات محرم را گذراندیم و در مرحله سوم به خاطر اینکه تعدادی از فرماندهان گروهان و گردان شهید شدند، درون حلقه محاصره دشمن افتادیم. قرار بود جاده العماره - بصره را بگیریم که آنجا در محاصره تانکهای بعثی اسیر شدیم.
پس از تحمل بخشی از شکنجه و سختیها وقتیکه بازجویی من در استخبارات تمام شد ما را به اتاقی بردند که سهگوش بود و بسیار کوچک، در آنجا عدهای بودند که من فکر میکردم قبل از ما اسیرشدهاند؛ رفتم کنار یکی از آنها نشستم و گفتم:«تو کی هستی و چگونه اسیر شدی؟» جواب داد: «عراقی، عراقی هستم.»
گفتم: «شما اینجا برای چه هستید؟» گفت: «ما همه فراری از جنگ بودیم.»در بین آنها کردهای عراقی و شیعیان بودند کسانی بودند که از جنگ فرار کرده بودند آنجا آورده بودند شکنجه میکردند. شکنجههای سختی میدادند در طول روز سه یا چهار بار میآمدند در را باز میکردند. چنان میزدند که چندتایی از آنها زیر شکنجهها جان میدادند و آنهایی که زنده مانده بودند را خونآلود میآوردند و در اتاق میانداختند.
شماره اسارت من ۵۵۲۷ بود یعنی من ۵۵۲۷ امین نفر بودم که اسیر شدم. شماره یک نیز در اردوگاه ما بود که قبل از جنگ توسط گروه کومله اسیرشده و به بعثیها تحویل دادهشده بود. بعد از هشت سال اسارت آن شب اولین شبی بود که حدود ساعت یکشب بچهها در فضای اردوگاه آزاد بودند.صبح به سمت مرز خسروی حرکت کردیم.آنجا چادر زده بودند و ما وارد آن چادرها میشدیم تا زمانی که اسرای عراقی رسیدند، ما را تحویل میدادند و آنها را میگرفتند.
پس از خاطرهخوش خبرآزادی، بدترین خاطره و سختترین لحظه من پس از آزادی بود زمانی که به اصفهان رسیدیم. در آن لحظه فقط منتظر پدرم بودم اما پدرم چند سالی بود که به رحمت خدا رفته بود و در اسارت به من خبر نداده بودند. چنان برمن سخت گذشت که بعد از سالها رنج شروع به گریه کردم.پس از آزادی خانواده به ازدواج اصرار داشتند و ازدواج کردم و بعدازآن در مخابرات استخدام شدم و همچنان در آنجا مشغول هستم.
انتهای پیام