به گزارش ایسنا، روزنامه فایننشال تایمز به تاثیر بحرانهای اخیر جهان بر تغییر مناسبات در اتحادیه اروپا پرداخته است: "یکی از دغدغههای امروز اتحادیه اروپا نحوه مصرف بودجه احیای اقتصاد کشورها پس از همهگیری کروناست؛ بحث ۸۶۹ میلیارد دلار وام و کمک مالی مطرح است که ۲۷ کشور عضو این اتحادیه در سال ۲۰۲۰ به راهاندازی دوباره چرخ اقتصاد اختصاص دادند. از آن زمان اعضای این اتحادیه دهها طرح دیگر پیشنهاد کردهاند که بسیاری از آنها هم عملیاتی شدند. حدود ۸۰ کارمند در بروکسل بهصورت شبانهروزی مشغول هستند تا نحوه اجرای این طرحها را بررسی کرده و تطابق آنها را با معیارهای اتحادیه اروپا بررسی کنند؛ معیارهایی مانند گذار به انرژیهای سبز، نوآوری دیجیتال، تابآوری اقتصادی و اجتماعی و غیره.
اما جالب اینجاست که پروژههایی راحتتر از این بازرسیهای موشکافانه عبور میکنند که توسط کشورهایی مانند یونان، ایرلند و پرتغال پیشنهاد شدهاند. در دوران «بحران یورو» حدود ۱۰ سال پیش، این کشورها عادت کردند که در ازای اعمال اصلاحات، از بروکسل بودجه دریافت کنند. برای این کشورها، اینکه وامدهندگان دائماً برای بررسی جزئیات بیشتر بازرسی به عمل بیاورند، چیز عجیبی نیست. این کشورها یاد گرفتهاند که انتظار سرکشیهای سرزده را داشته باشند و به همین دلیل است که حتی پیشنویس پروژههایشان هم اغلب جزئیات لازم را در خود جایداده است. آتن، دوبلین و لیسبون میدانند که بروکسل چه میخواهد و این نظارتها را نشان از خصومت شخصی نمیبینند.
این حقیقت که کشورهای جنوب اروپا با پشت سر گذاشتن بحران یورو اعتمادبهنفس بیشتری در تعامل با بروکسل به دست آوردهاند، این نگرش خونسرد و واقعیتمحور آنها را تقویت میکند. اصلاحات اقتصادی این کشورها جواب داده، اقتصادشان روبهرشد است، گردشگری رواج یافته و سرمایهگذاران خارجی به صف شدهاند. بر اساس تازهترین پیشبینی اقتصادی کمیسیون اروپا، قبرس، یونان و پرتغال در سال ۲۰۲۳ در زمره کشورهایی با سریعترین رشد اقتصادی قرار خواهند داشت. علاوه بر این، کمبود سوخت در سال گذشته در جنوب اروپا کمتر احساس شد، چون این کشورها نسبت به دیگر مناطق این قاره، وابستگی کمتری به نفت و گاز روسیه دارند. در راستای افزایش عزتنفس اروپای جنوبی، پرتغال اخیراً تأسیس گروهی شامل کشورهای آتلانتیک را در اتحادیه اروپا رقم زد و نشستی در شهر پورتو برگزار کرد.
این نگاه مختصر به پشتصحنه اروپا نشان میدهد که موقعیت کشورها و روابط میان آنها با چه سرعتی میتواند دستخوش تغییر گردد. مناقشاتی که در یک بحران به وجود میآیند اغلب جایشان را به مناقشات بعدی میدهند که در بحران بعدی پدید خواهند آمد. این به ما یادآوری میکند باید بااحتیاط با کلیشههای رایج درباره اعضای اتحادیه اروپا برخورد کنیم؛ هر چه باشد، بازندگان دیروز میتوانند برندگان فردا باشند و در اروپا ایدهها زود به واقعیت بدل میشوند.
در ماجرای بودجه احیای اقتصاد پساکرونا، مقامات میگویند که طرحهای پیشنهادی کشورهای اروپای شمالی مختصر و بدون جزئیات کافی است. این کشورها وقتی با درخواست ارائه اطلاعات بیشتر و تضمین اجرای اصلاحات مواجه میشوند، آزردهخاطر شده و میپرسند «چرا بروکسل آنقدر دخالت میکند؟» اینها کشورهایی هستند که در بحران اروپا نقش کشورهای وامدهنده را داشتند و عادت کردهاند که فقط توضیح بخواهند، نه اینکه توضیح دهند. آنها آنقدر خواسته داشتند که بعضیها عنوان «دیکتاتوری وامدهندگان» را به آنان دادند. این کشورهایی بودند که به یونان یا پرتقال میگفتند چه قانونی را در چه زمانی و به چه نحوی تغییر دهند. حالا برایشان سنگین است که در آنسوی میز نشسته و پاسخگو باشند. در نتیجه، بعضی پروژهها در این کشورها شروع دشوارتری دارند.
رهایی کشورهای اروپای مرکزی و شرقی هم نمونه دیگری از سرعت تغییر اقبال کشورهای اتحادیه اروپاست که توازن قدرت در این اتحادیه را بر هم میزند.
مثال بارزش لهستان است. پیش از حمله روسیه به اوکراین در فوریه ۲۰۲۲، لهستان به دلیل تخطیهای دولتش از حاکمیت قانون، به حاشیه رانده شده بود. در بسیاری حوزهها از جمله سیاست خارجه کمتر نظر لهستان را میخواستند و از حداکثر ظرفیت این کشور استفاده نمیشد و وزرای دیگر کشورهای اتحادیه اروپا اغلب سفر به ورشو را به زمانی بهتر موکول میکردند. اما بعد از حمله روسیه به اوکراین، لهستان یکشبه به خط مقدم اروپا تبدیل شد. کمکهای بشردوستانه، محمولههای کمکی سلاح، هیئتهای خارجی، پناهجویان، تقریباً همه چیز و همهکس که به اوکراین میرفت یا از آنجا میآمد، باید از لهستان رد شود. لحن تندوتیز لهستان علیه جنگطلبی روسیه - که اروپای غربی اغلب آن را اغراقآمیز میدانست - اکنون به نظر درست میآید.
در نتیجه، امروز بیشتر به لهستان بها داده شده و حرفهایش خریداران بیشتری دارند. حتی بعضیها از همین حالا نگران سلطه بیش از حد لهستان در گفتمان بروکسل هستند. ورشو دارد از این فرصت پیشآمده استفاده میکند تا خود را از گوشه رینگ و حملات اتحادیه اروپا با محوریت نقض حاکمیت قانون نجات دهد. لهستان امتیازهایی هم داده، اما مقامات کمیسیون اروپا باور دارند که این اقدامات کافی نیستند. این تحولات جالب هستند، زیرا یکبار دیگر نشان میدهند که در اتحادیه اروپا در زیاد بر یک پاشنه نمیچرخد.
از بسیاری جهات، مناقشه روسیه و اوکراین به آزادی نهتنها لهستان، بلکه اروپای مرکزی و حوزه بالتیک هم منجر شده است. این رهایی و اعتلا تنها به افزایش شنوندگان ارزیابیهای امنیتی و دفاعی این کشورها در اروپا - که از نزدیکی آنها به میدان جنگ ناشی میشود - محدود نمیشود. نظرات آنها در حوزههای راهبُردی مانند گسترش اتحادیه اروپا هم در بروکسل بیشتر موردتوجه قرار گرفته است. در واقع این پیشنهاد همین کشورها بود که به اوکراین عنوان «نامزد عضویت در اتحادیه اروپا» داده شود. علاوه بر این، اقدام اخیر لهستان و دیگر کشورهای اروپای مرکزی برای جلوگیری از صادرات غلات ارزانقیمت اوکراین به اروپا نشان داد که آنها قصد ندارند اجازه دهند عضویت اوکراین در این اتحادیه به قیمت زیان خودشان تمام شود.
علاوه بر اینها، کشورهای اروپای مرکزی و حوزه بالتیک میلیونها پناهجوی اوکراینی را در خود جایداده و بحث سخت و دشوار مهاجرت و پناهندگی اروپا را دستخوش تغییر کردهاند. پیشازاین، بروکسل این مناطق را به چشم شرکایی میدید که هیچ کاری جز تقویت مرزهای خارجی اتحادیه اروپا از آنها بر نمیآید. امروز اما آنها هم با همان مشکلات لاینحل جوامع اروپای غربی دستوپنجه نرم میکنند. هرچه تجربیات مشترک کشورهای اتحادیه اروپا افزایش مییابد، نوعی فهم مشترک و تمایل به کمک به همدیگر میان آنها پدید میآید؛ به جز لهستان که آن هم کشوری منزوی است و نمیتواند یکتنه این اتحاد را خراب کند.
کشورهای نوردیک هم دارند رفتهرفته به مرکز اروپا نزدیک میشوند. حمله روسیه به اوکراین باعث شد دانمارک و سوئد به چیزی پی ببرند که فنلاند، همسایه دیواربهدیوار روسیه مدتها پیش فهمیده بود: اینکه اتحادیه اروپا امروز دیگر نهتنها یک بازار، بلکه نهادی است که امنیت و پناه سیاسی با خود به همراه دارد. جنگ اوکراین باعث شد تا دانمارک به طرح دفاعی اتحادیه اروپا بپیوندد. این جنگ همچنین مزایای پیوستن به نظام بانکی اتحادیه اروپا را به سوئد و دانمارک یادآوری کرد. حتی به نظر میرسد که مقاومت هر دو کشور در برابر لغو حق وتو در حوزه روابط خارجی و امنیتی اتحادیه اروپا هم در حال ازبینرفتن است.
گرچه این کشورهای نوردیک هنوز حامی بازارهای باز و لیبرال هستند، اما از سیاستهای «انزواگرایی اقتصادی» اتحادیه اروپا هم حمایت میکنند؛ سیاستی که بر اساس آن از شرکتهای اروپایی در برابر تهدید شرکتهای خارجی دولتی یا حملات سایبری محافظت میشود. همچنین کشورهای اسکاندیناوی با تلاش کمیسیون اروپا برای وضع سیاست صنعتی اروپا مخالفت نمیکنند؛ سیاستی که وابستگی اروپا به دیگر نقاط جهان را از برخی جهات کمی کاهش میدهد. علاوه بر این، کشورهای اسکاندیناوی علیرغم اینکه به خساست شناخته میشوند، حاضرند برای این سیاستها هزینه هم بپردازند.
پس اروپا دائماً در حال تحول است. با چالشهای تازه، دشمنیهای قدیمی حل شده و جایشان را به موارد جدیدتر میدهند. در طول بحران یورو، شکاف عمیقی بین شمال و جنوب اروپا وجود داشت. بعدها، در جریان بحران پناهجویان، اختلاف اصلی بین شرق و غرب بود. اکنون، با جنگ در اوکراین و تأثیری که هر یک از این کشورها به نوبه خود از این جنگ پذیرفته، دوستیها و دشمنیها دوباره تغییر خواهد کرد.
تقریباً هر چالشی که برای اروپا پیش میآید، ابتدا یک شکستگی و سپس یک زخم برجای میگذارد. با گذشت چند سال، بافت این زخم ضخیم و چندلایه شده است. دشمنیها به این راحتیها فراموش نشده و هرازگاهی دوباره شعلهور میشوند. بااینحال، این ثابت شده که این بافت قویتر از آن چیزی است که برخی فکر میکنند."
انتهای پیام