دانشمند کوچک کلاهبردار بزرگ شد!

پسر جوانی که با راه‌اندازی یک باند دست به سرقت مدارک هویتی و بانکی از خودروهای پارک‌شده در خیابان‌ها می‌زد، راز این سرقت‌ها را فاش کرد.

به گزارش ایسنا، روزنامه «همشهری» نوشت: از چندی قبل گزارش دستبردهای سریالی به‌ خودروهای پارک شده در خیابان‌ها در اختیار مأموران پلیس آگاهی پایتخت قرار گرفت. بررسی‌ها نشان می‌داد که اعضای یک گروه با پوشاندن صورت‌های خود در نیمه‌های شب، به سراغ خودروهای مختلف رفته و پس از شکستن شیشه یا باز کردن در آنها، دست به سرقت لوازم داخل ماشین، خصوصا مدارک مالباخته‌ها می‌زدند.

در ادامه معلوم شد که اعضای این باند، علاوه بر سرقت نقشه دیگری هم در سر داشتند؛ کلاهبرداری. اغلب مالباخته‌ها می‌گفتند که داخل ماشین هایشان، مدارک و کارت‌های عابربانک‌شان وجود داشته که پس از سرقت مورد سوءاستفاده قرار گرفته و حساب هایشان به طرز عجیبی خالی شده بود. 

در این شرایط تحقیقات کارآگاهان پلیس آگاهی تهران به شکل ویژه برای بازداشت اعضای این گروه حرفه‌ای ادامه یافت تا اینکه مأموران به سرنخ‌هایی دست یافتند و موفق به دستگیری ۵ عضو این باند شدند.
سرهنگ علی ولیپور گودرزی، رئیس پلیس آگاهی تهران با اعلام این خبر به همشهری گفت: تاکنون ۵ عضو این گروه دستگیر شده‌اند و تحقیقات برای شناسایی متهمان احتمالی دیگر که با این باند فعالیت داشته‌اند ادامه دارد.

وی افزود: با انجام تحقیقات اولیه از متهمان مشخص شد که اعضای این گروه با شناسایی خودروهای گران‌قیمت دست به سرقت لوازم و مدارک داخل خودروها می‌زدند و بعد با مدارک مسروقه اقدام به جعل و افتتاح حساب‌های بانکی کرده و مبالغی از این طریق به‌دست می‌آوردند. سرهنگ گودرزی افزود:متهمان به بیش از ۱۰مورد سرقت و کلاهبرداری با این شگرد اقرار کرده‌اند که تحقیقات برای شناسایی سایر جرائم احتمالی از سوی این باند ادامه دارد.

نابغه ریاضی

سن و سالی ندارد و می‌گوید به تازگی وارد ۲۳سالگی شده است. روی صندلی پلیس آگاهی دستبند به‌دست نشسته و مدارک سرقتی روی میزی که مقابلش قرار گرفته چیده شده است. او سرکرده باند سارقان است و مدارک سرقتی را از آنها می‌گرفت تا با جعل و ترفندهای مختلف حساب مالباختگان را خالی کند.

مجرم کم سن‌وسال مدعی شده که نابغه است و از کودکی همه او را دانشمند کوچک صدا می‌زدند اما اتفاقاتی که برای او افتاد موجب شد تا پایش به دنیای مجرمان باز شود.

از ترفندهایی که برای انجام سرقت استفاده می‌کردی بگو؟

شگردهای مختلفی داشتم، ‌به‌عنوان مثال وقتی مدارک مسروقه به دستم می‌رسید، ‌مانند کارت ملی و کارت عابربانک مالباخته، می‌رفتم دنبال یک نفر که شبیه به عکس کارت ملی باشد. او را گریم می‌کردم و جای صاحب کارت جا می‌زدم و به بانک می‌رفتیم. طرف خودش را جای صاحب مدارک معرفی می‌کرد و حسابش را خالی می‌کردیم.

خودت هم  در سرقت‌ها بودی؟

اگر منظورتان سرقت ماشین است، ‌نه. اعضای گروه که استخدام شده بودند هرکدام تخصص خاصی داشتند. نقش ۲،۳ نفر سرقت لوازم داخل ماشین بود. آنها پس از سرقت، مدارک را به‌دست من می‌رساندند تا من نقشه‌هایم را اجرا کنم. البته یک چیزی الان یادم افتاد، ‌من با ترفند دیگری هم می‌توانستم مدرک به‌دست بیاورم!

چه ترفندی؟

صبح اول وقت به دفاتر پستی می‌رفتم.  مردم مدارکی را که پیدا کرده بودند روی در اداره پست می‌گذاشتند. به همین راحتی به مدارک دست می‌یافتم.

گفتی شگردهای مختلف برای خالی کردن حساب‌ها داشتی، از شگردهای دیگرت بگو؟

وقتی مدارک فردی به دستم می‌رسید، یک سیم‌کارت به نام او می‌خریدم. بعد با در اختیار داشتن کارت عابربانک او و استفاده از یک اپلیکیشن و البته جان زدن خودم به جای وی با مدارکی که از مالباخته داشتم، حسابش را خالی می‌کردم.

چطوری؟

اگر همه نقشه‌ام را بگویم، بدآموزی دارد و ممکن است عده‌ای این حرف‌ها را بخوانند و به فکر سرقت بیفتند. اینها را گفتم که مردم بدانند وقتی مدارک هویتی و بانکی‌شان گم می‌شود، بعضی‌ها هستند که می‌توانند با این مدارک حساب بانکی آنها را خالی کنند.

با پول‌های سرقتی چه می‌کردی؟

ارز دیجیتال می‌خریدم، سکه، دلار و طلا می‌خریدم، هرچه که فکرش را بکنید و لازم داشتم می‌خریدم!

سابقه داری؟

نه. این نخستین باری است که در زندگی مرتکب خلاف شده‌ام.

چه شد که این ایده به ذهنت خطور کرد؟

راستش برادرم یک جاعل حرفه‌ای و کلاهبردار است. او بارها دستگیر و زندانی شده است. من و برادرم هردو نابغه هستیم. هردوی ما نابغه ریاضی بودیم. از کودکی همه فامیل و دوستان به من می‌گفتند دانشمند کوچک. چون از کودکی در ذهنم ضرب و تقسیم می‌کردم. حتی می‌توانستم معادلات سخت ریاضی را به راحتی حل کنم. اگر من و برادرم از هوشمان درست استفاده می‌کردیم الان یک دانشمند، مخترع یا کاشف بودیم اما از بد روزگار افتادیم در کار خلاف.

چرا درس نخواندی؟

به دیپلم نرسیدم، مشکلات مالی و خانوادگی زیادی داشتیم. نشد که درس بخوانیم. اول برادرم افتاد توی خلاف. من دورا دور از او یادگرفتم. مثلا شنیدم که برای چند نفر نسخه پزشکی جعل کرده و طرف دارو خریده و در بازار آزاد فروخته است. اینطوری بود که من هم افتادم توی این راه و حالا خیلی پشیمانم.

انتهای پیام

  • یکشنبه/ ۲۷ فروردین ۱۴۰۲ / ۱۸:۰۸
  • دسته‌بندی: رسانه دیگر
  • کد خبر: 1402012714197
  • خبرنگار : 71611

برچسب‌ها