یک عملیات،یک خاطره/ چگونه ۱۲ عراقی را اسیر کردیم؟

زمین نشستم و از پشت تکه سنگی به جلو نگاه کردم. حدود ۱۲ نفر عراقی بودند. ماهم چهار نفر بیشتر نبودیم. ترفندی به فکرم رسید که از چندین نقطه به‌طرف آن‌ها تیراندازی کنیم تا به کمبود نفرات ما پی نبرند. با اجرای این ترفند، آن‌ها را به اسارت گرفتیم.

به گزارش ایسنا٬ با پیروزی عملیات طریق‌القدس و قطع ارتباط زمینی یگان‌های تحت امر سپاه سوم عراق در دو منطقه غرب رود کرخه و غرب رود کارون، زمینه مناسب برای عملیات در هریک از دو منطقه فراهم شد.

منطقه غرب کرخه به دلایلی همچون دور کردن دشمن از شهرهای اندیمشک، دزفول، شوش و تناسب استعداد یگان‌های خودی با وسعت منطقه برای اجرای عملیات، برگزیده شد. سپس یگان‌ها نقاط حساس زمین را شناسایی کردند. عقبه دشمن به دو جاده چنانه- فکه و پل نادری- عین خوش اتکا داشت.

بنابراین با توجه به این وضعیت، عملیات طراحی و با رمز یا زهرا (س) در تاریخ دوم فروردین سال ۱۳۶۱ آغاز شد و تا ۱۳۶۱/۱/۱۰  به طول انجامید.

در مرحله اول، تنگه عین خوش را تیپ ۱۴ امام حسین (ع) با فرماندهی حسین خرازی آزاد کرد و توپخانه دشمن در منطقه علی گره زد با عملیات نفوذی یک گردان از تیپ ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) به فرماندهی محسن وزوایی منهدم شد.

در مرحله دوم، تنگه رقابیه مسدود شد؛ یگان‌های خودی با استفاده از کانالی که در زمین‌های رملی در انتهای میشداغ احداث‌شده بود، تنگه رقابیه را دور زدند و دشمن ر ا از پشت محاصره کردند. دشمن که از همان مرحله اول موقعیت خود را در خطر دیده بود، برای خروج از محاصره فشار شدیدی می‌آورد تا معبر عین خوش را باز کند، لیکن رشادت نیروهای تیپ ۱۴ امام حسین (ع)، مانع از موفقیت دشمن شد.

در مرحله سوم، پیشروی به‌سوی مقر فرماندهی دشمن آغاز شد و تیپ ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) به فرماندهی احمد متوسلیان، سایت‌های ۴ و ۵ را به اشغال درآورد.

در مرحله چهارم با پاک‌سازی منطقه آزادشده و تعقیب دشمن، شرق رودخانه دویرج به تصرف درآمد و دشمن به غرب این رودخانه عقب رانده شد. بدین ترتیب همه اهداف تأمین گردید.

ترفندی برای اسارت نیروهای بعثی

 مصطفی عابدی از رزمندگان گردان شهید مدنی لشکر عاشورا روایت می‌کند: گروهان ما به فرماندهی حاجی اکبر سبزی مأموریت داشت که با دو دسته گروهان، تک نموده و توپخانه دشمن را تصرف و منهدم کند. قرار شد دسته ماهم با گروهان کاظم رضایی از جهت دیگر عمل کنیم.

برادر رضایی که سنش از ما بیشتر و در ارتش خدمت کرده بود، به ما گوشزد کرد؛ اگر شما اسیری را می‌گیرید، آن را نزنید، بلکه با دادن آب و غذا به آن‌ها محبت کنید تا دیگران هم تسلیم شوند؛ یعنی اگر دشمن تسلیم نشود، با توجه به وسعت منطقه و کمبود نیروهای خودی، قادر نخواهیم بود این منطقه را پاک‌سازی کنیم و زمان را از دست می‌دهیم؛ چون دشمن به این منطقه کاملاً آشنا و توجیه است.

چند تا از اسرا را که گرفتیم، به آن‌ها آب و غذا داده و محبت کردیم. وقتی این قضیه اتفاق افتاد، خیلی از نیروهای عراقی از شیارها و سنگرهای دست جمعی بیرون آمده و با عکس‌هایی از امام که از روزنامه‌ها و مجلات کنده بودند و پارچه‌های سفیدرنگی را که به نشانه تسلیم در دست داشتند، تسلیم شدند.

در ادامه پاک‌سازی، روی تپه‌ای رسیدیم. یک نفر عراقی را دیدم که فرار می‌کرد. زمین نشستم و از پشت تکه سنگی به جلو نگاه کردم. حدود ۱۲ نفر عراقی بودند. ماهم چهار نفر بیشتر نبودیم. ترفندی به فکرم رسید که از چندین نقطه به‌طرف آن‌ها تیراندازی کنیم تا به کمبود نفرات ما پی نبرند. با اجرای این ترفند، آن‌ها را به اسارت گرفتیم.

در این حین یک ماشین جیپ از ارتش به ما نزدیک شد. این صحنه را دید که یک نفر پاسدار با سه نفر بسیجی شانزده‌ساله، ۱۲ نفر از نیروهای عراقی را با هیکل‌های درشت به اسارت درآورده‌اند. یکی از برادران ارتشی ما را دید و گفت: لااقل دست‌های آن‌ها را با بند پوتین‌هایشان ببندید. ماهم این کار را کردیم و دست‌هایشان را بستیم.

منابع:

۱-رشید، محسن، اطلس جنگ ایران و عراق (فشرده نبردهای زمینی)، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ چهارم، ۱۳۹۹، صفحه ۴۸

۲-عابدی قشلاقی، مصطفی، شناسنامه لشکر ۳۱ عاشورا در دفاع مقدس، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول ۱۴۰۰، صفحه ۸۳، ۸۴

انتهای پیام

  • دوشنبه/ ۷ فروردین ۱۴۰۲ / ۱۱:۱۲
  • دسته‌بندی: فرهنگ حماسه
  • کد خبر: 1402010702511
  • خبرنگار : 71451