/یادداشت/

طلاق خاموش یا پنهان

یکی از مهمترین آسیب‌های اجتماعی "طلاق" است که در ان رابطه زن و شوهری رو به زوال و عشق و صمیمیت جایش را به تلخی بیگانگی می‌دهد.

 هیچ آسیب اجتماعی نیست که متأثر از خانواده نباشد و چون خانواده مهمترین نهاد جامعه سالم است هر آفت و زوالی که به آن وارد شود، باید با حساسیت دنبال شود.

ازدواج قراردادی اجتماعی است که با عشق و حرمت نهادن دو طرف شروع می‌شود، اما در گذشتِ زمان مسائلی روی می‌دهد که این عشق و حرمت متقابل را زایل کرده و از اختلافات جزئی همچون نام‌گذاری فرزند یا شبیه آن آغاز و به‌تدریج لایه‌های بعدی فاصله‌گذاری بر آن افزوده می‌شود.

بی‌میلی‌ها، درگیری‌ها و قهرها گسترش می‌یابد و روابط از این پس بدون اینکه ترمیم گردد، یخچالی شده و کوه یخی که اندک اندک شکل می‌گیرد. عواطف یخی بی‌تردید روابط یخ روحی را به وجود می‌آورد (طلاق عاطفی) و مرگ عشق فرا می‌رسد و به زوال می‌گراید و یگانگی به دوگانگی و بیگانگی تبدیل و خانواده فرو می‌پاشد.

در پاره‌ای از مواقع ساختار خانواده وجود دارد، یعنی زوجین در کنار هم زندگی می‌کنند اما ارتباط جسمی و عاطفی و کلامی با یکدیگر ندارند  یعنی از درون، خانواده به‌هم‌ریخته و پریشان است.

 زوجین باهم بی هم‌اند، در عین‌ حال تقاضای طلاق حقوقی نمی‌دهند. به عبارتی تصورات و انتظارات زوجین به‌هم‌خورده و عاطفه به شدت سست شده است و به دلیل موانع فرهنگی، ارزشی، معنوی، موقعیتی و قانونی این ساختار یعنی خانواده به‌ظاهر سرجایش هست، لیکن از داخل موریانه کرده و طرفین می‌سوزند و می‌سازند.

 این وضع اگر ادامه یابد بحران در روابط زوجین از پس ابری تیره همچون پتکی سنگین بر سر آنها فرود می‌آید، یعنی به گسست روانی و بی‌علاقه‌گی شدید به یکدیگر یعنی طلاق روانی رسیده، حال چرا فرود آمدن پتک؟ به دلیل در پیش گرفتن زندگی جدید (ساختار جدید) با تعهدات و پیوندهای عاطفی جدید.

هیچ سازمانی در کشور متولی بهینه‌سازی روابط بین زن و شوهر نیست و این یعنی کمک به ادامه ناسازگاری‌ها و مشاهده بیشتر طلاق‌ها. مشاهده می‌کنیم طلاق سهل شده چون زندگی را بر مبنای سبک جدیدش و با بهره‌مندی از شبکه‌های اجتماعی شکل دادیم و نارضایتی را مبنایی کرده‌ایم و این دوگانگی را تا حل نکنیم خلاصی از این آسیب‌ها تعقیب سراب است.

پرسش اساسی این است؛ ریشه‌های پدیده طلاق به‌ویژه "طلاق عاطفی" چیست؟

در سال‌های اخیر تحقیقات مقطعی و منطقه‌ای زیادی در زمینه طلاق عاطفی در کشور صورت گرفته لیکن تحقیق گسترده‌ای که بتوان متغیرهای اثرگذار بر آن را لیست کرده، نداریم.

به نظر می‌رسد باید اعتباراتی از سوی مقامات مسئول در نظر گیرند و تحقیقی را در این زمینه به انجام رسانند لیکن متغیرهای کلی اثرگذار خیلی با یکدیگر متفاوت نیستند.

 در زیر برخی از درشت‌ترین ریشه‌های روانی، عاطفی، اجتماعی، اقتصادی و زمینه‌های سایبری آن را بر طبق تحقیقاتی که انجام‌گرفته به خصوص در شهرستانها برشماری می‌کنیم:

ازدواج غلط، انتظارات غیرقابل دسترس و غلط، دخالت‌های بی‌مورد دیگران در زندگی، بی‌توجهی به نیازهای یکدیگر، نبودِ گفتگو و ضعف مهارت ارتباطی و کلامی و غیرکلامی، روابط نادرست همسران، نداشتن پشتوانه مالی، اختلاف عقیده با همسر، عدم توجه به بهداشت فردی، اجتناب‌ها خواه هم‌صحبتی باشد خواه هم‌خوابگی، عدم احترام به همسر، افسردگی، اعتیاد به موادمخدر و سیگار، نازایی زنان، ناباروری مردان، ارتقاء شغل، ارتقاء تحصیلات، داشتن فرزند عقب‌افتاده، کاهش حضور همسر در منزل، عدم تعادل روحی یکی از زوجین، مشکلات جنسی و زناشویی، عدم فرزندآوری، خیانت زوجین، سن زوجین، نداشتن شناخت کافی از روحیات یکدیگر، ازدواج‌های مصلحتی و اجباری، آمادگی نداشتن برای ازدواج، عدم صداقت و اعتماد، مشاجره و دعوا، بیان نکردن شفاف خواسته‌ها، سبک زندگی سنتی، شبکه‌های اجتماعی و ماهواره و... فقدان مشاوره قبل و حین و بعد از ازدواج و...

یادداشت از:  جواد افتخاری- خبرنگار ایسنا

انتهای پیام

  • چهارشنبه/ ۲۶ بهمن ۱۴۰۱ / ۱۲:۵۶
  • دسته‌بندی: خراسان رضوی
  • کد خبر: 1401112620144
  • خبرنگار : 30147