مردم این شهر که خود را از بازماندگان کاوه آهنگر میدانند درباره این داستان میگویند: زمانی که اهریمن روی شانههای ضحاک را بوسید و دو مار روی دوش این پادشاه ستمگر رشد کرد، او برای در امان ماندن از آزار مارها هر روز دو جوان را قربانی میکرد و مغزهای آنان خوراک ماران میشدند. زمانی که مارها گرسنه می ماندند سر خود را به گوشهای ضحاک فرو میبردند تا مغزش را بخورند که این کار ضحاک را آزار میداد و به مردم بیشتر ظلم میکرد. برای همین آهنگرهای چیره دست شهر دست به کار میشوند و برایش کلاهخودی آهنی میسازند که با قرار دادن آن روی سرش مانع از آزار مارها و در نتیجه ظلم کمتر به مردم میشوند.
جایی که مردم این شهر با آهنگرهای چیره دستش در آن زندگی میکنند، کرند غرب است، شهری باستانی که نامش هم در اسطورهها و هم در کتابهای تاریخی آمده و امروزه هم آهنگری در آن رواج بسیاری دارد.
در "رام یشت" اوستا آمده است،"اژی دهاک"(ضحاک) در دو محل برای ایزد آناهیتا قربانی کرد، یکی "بوری" که به احتمال زیاد بابل است و دیگری "کویرینتَه" که برخی از محققین معتقدند کویرینته همان شهر کرند امروزی است و در اسطوره ها و روایاتی که هزاران سال است بین مردمش وجود دارد عنوان میشود که این شهر مرکز حکومت ضحاک و محل زندگی کاوه آهنگر بوده است.
یکی از کسانی که درباره پیشینه آهنگری کرند علاقمند است و در این رابطه در حال پژوهش است، بابک یوسفشاهی است. کسی که اهل همان جاست و حالا تلاش دارد راه و رسم هنرمندان شهرش را به دیگران بشناساند.
او که مدتی است در این رابطه تحقیق میکند و با میراث فرهنگی کرمانشاه در زمینه ثبت ملی میراث ناملموس همکاری دارد، معتقد است که قدمت و پیشینه آهنگری شهر کرند را باید به چند دوره اسطورهای، پیش از اسلام، پس از اسلام و معاصر تقسیم کرد.
یوسفشاهی در گفت و گو با ایسنا، به داستانها و روایاتی که از دورههای اسطورهای در بین مردم این شهر رواج دارد اشاره میکند و میگوید: "مردم این دیار معتقدند که کرند مرکز حکومت ضحاک بوده و کاوه آهنگر هم در اینجا زندگی و کار میکرده است. هرچند که اثبات این فرضیه حتی با وجود اسنادی مانند رام یشت اوستا و نظریههای باستان شناسان و برخی پژوهشگران، سخت و شاید غیرممکن است، اما خُرده روایتهای اسطوره ای که در این مورد وجود دارد، از لحاظ مردم شناسی، فرهنگ عامه، میراث ناملموس و نمادهای پشت آن، غیر از ارزش علمی و پژوهشی، به جهت ثبت برای آیندگان نیز دارای اهمیت است.
داستان ساخت کلاهخود توسط آهنگرهای کرند برای ضحاک مار دوش هم در کنار چند روایت دیگر از این اسطوره، بخشهایی است که در فرهنگ عامه و سنتهای آهنگری کرند حفظ شده است".
از جمله آنها روایت مربوط به سندان است که تاثیرش را تا به امروز در زندگی و کار آهنگران کرند حفظ کرده و خود را در قالب ضرب آهنگ شروع به کار نشان میدهد. آهنگرهای این شهر عادت دارند قبل از این که کارشان را شروع کنند، با چکشهایشان ضرباتی روی سندان بکوبند.
یوسفشاهی در این مورد میگوید: "این عادت و رسمی بر آمده از اعتقادات اسطورهای این مردم است، چراکه آنها می گویند؛ تمهید دوم آهنگران برای در امان داشتن مردم از ظلم ضحاک پس از کلاهخود، آن بود که هر روز صبح همزمان با هم سه ضربه روی سندانهایشان بکوبند. انعکاس و تیزی این صدا مارهای روی دوش ضحاک را هراسان کرده و در پی آن چندساعتی را به داخل بدن ضحاک فرو میرفتند. امروزه این کار به نمادی برای شروع کار آهنگری در این شهر تبدیل شده است".
در ادامه سرگذشت آهنگری در شهر کرند به دوران تاریخی و پیش از اسلام میرسیم، جایی که نشانههایی از آن توسط "ادوارد کیل" باستان شناس کانادایی در این منطقه بدست آمده است.
این باستان شناس در دهه 1970 در قلعه یزدگرد واقع در روستای زرده بابایادگار شهرستان دالاهو، چند فصل کاوش داشته است و به دلیل حضور در این منطقه و رفت و آمدهایی که داشته، متوجه نکاتی در مورد پیشینه تاریخی آهنگری در این منطقه می شود. پیشینه ای که یوسفشاهی در مورد آن به ما میگوید: "در دشت کرند دو تپه به نام های "چیمن گورا" و "چیمن بوچک" – به معنای چراگاه بزرگ و کوچک - وجود دارد که هر دو تپه های باستانی هستند و ادوارد کیل زمان حضورش در این منطقه از آنها بازدید داشته و با نشانههایی که در آنجا دیده متوجه شده که این دو تپه کارگاه های فلزکاری باستانی و احتمالا مربوط به دوره هخامنشی بودهاند. با این وجود، او هیچگاه فرصت اینکه نظریه خود را به اثبات برساند پیدا نمیکند و این محوطهها، امروزه به حال خود رها شدهاند".
نشانه دیگری که این پژوهشگر آن را دال بر وجود کارگاههای باستانی فلزکاری در این منطقه می داند، "نواکوه" است، کوهی در مجاورت شهر کرند که محدودهای از آن، خاکی با رنگ و بافت متفاوت دارد و احتمالا روزگاری کارگاه فلزکاری بوده است. روی یکی از قله های این کوه نیز محدودهای قرار دارد با وزش باد شدید و دائمی، این بادها از طریق کانالی که آثارش همچنان وجود دارد به محدوده کارگاهی گفته شده می رسید تا در کورههای آن جا بدمد. حتی در نیم قرن اخیر هم آهنگرهای شهر برای ساخت سندان و دیگر وسایلی که به دمای ذوب زیاد و در نتیجه شدت دم نیاز داشت، به قله این کوه می رفتند و با ساخت کورههای موقت زیر زمینی، از باد طبیعی این محل، به شیوه های کهن اجدادشان استفاده میکردند".
و اما اینکه چرا شهر کرند به عنوان مرکزی برای آهنگری در دورههای باستان و تاریخی بوده، سوالی است که یوسفشاهی در پاسخ به آن می گوید: "چندی پیش با دکتر محمدعلی سلطانی نویسنده برجسته و مطرح کُردپژوه در این رابطه صحبت کردم. ایشان چند دلیل را باعث رشد آهنگری در کرند عنوان کردند که از جمله آنها می توان به واقع شدن این شهر بر سر راه کرمانشاه به تیسفون، مرزنشینی و نیاز به ساخت سلاح برای دفاع در برابر دشمنان و نزدیک بودن به پایتخت تابستانی ساسانیان نام برد. همچنین برای ساخت بناهایی مانند تاق بستان و بیستون به ابزار و یراقی آهنی نیاز بوده که صنعتگران کرند میتوانستند تامینش کنند. ایشان معتقد است که میتوان تصور کرد ابزارهای جنگی و یراق اسب و وسایل فلزی نقش شده بر سنگ نگاره های طاق بستان در نزدیکترین مرکز آهنگری آن دوران، یعنی کرند ساخته شده باشند.
شاهدی دیگری که میگوید شهر کرند روزگاری مرکزی برای آهنگری در ایران بوده، کتاب "منم تیمور جهانگشا" است که سرگذشت تیمور گورکانی مشهور به تیمور لنگ بنیانگذار امپراطوری تیموریان از زبان خودش است. این کتاب روایت میکند "در 90 کیلومتری شهر قرمیسین(کرمانشاه) شهری زیبا در کنار کوهپایه واقع شده به نام کرند که استادکاران ماهری دارد که خنجر و شمشیر میسازند و فتح عراق را مدیون این صنعتگران هستم.
حمدالله مستوفی در قرن هشتم نام "مرج القلعه" را برای کرند به کار میبرد و احمد بن ابی یعقوب در کتاب تاریخ یعقوبی نیز همین نام را به کار می برد و می گوید که خلفای عباسی در مراتع کرند اسبان خود را نگاه میداشتهاند و ابزار و یراقشان را تامین میکردند. در دوران متاخرتر نیز ادیب الممالک فراهانی از شاعران و نویسندگان دوره مشروطه می نویسد " کرند شش دستگاه چخماق سازی(اسلحه سازی) دارد که شب و روز در کارند" که خبر از رونق اسلحهسازی این شهر، در آن زمان میدهد".
یوسفشاهی در بخشی از صحبتهایش تفاوت اساسی آهنگری کرند با سایر شهرهای ایران را در این میداند که مفاهیم، نمادها و اسطورهها در آن حفظ شده است و شاید این موجب تداوم آهنگری در کرند بوده باشد. او در این خصوص میگوید: "برای نمونه اینکه هر شخصی که برای شاگردی نزد استادی می رفت، بر اساس اعتقادات، هیچگاه حق نداشت تا آخر عمرش شاگرد بماند و استاد به محض آنکه نشانه های مهارت را در او می دید، برای او گیرهای می ساخت و در گوشهای از کارگاه خود او را مستقر می کرد. شاگرد تا زمانی که بتواند محیط کار و ابزار مستقل تهیه کند و خود به تربیت شاگرد مشغول شود، همانجا کنار استادش، اما برای خودش کار می کرد. برای نشان تائید مهارت و به نوعی مدرک پایان دوره،گیره را انتخاب کردهاند، انتخابی معنادار و هوشمندانه، گیرهای که نماد رزق و روزی است و آرزو و دعای خیر استاد برای آینده شاگردش را در خود دارد. به همین ترتیب تمام آداب و حرکات و سنت آهنگران کرند بر مدار اسطوره، معنا، اعتقاد و نماد میگردد. از طرفی برای مردم شهر نیز آهنگری شغلی مقدس است و آهنگر که جلوهای از ذات خداوند است از احترام ویژه برخوردار است.
آهنگرها در این شهر وقتی وارد کارگاه خود میشوند، مانند آن است که به محل عبادت و مکانی مقدس وارد شدهاند، ابتدا آستانه آن را زیارت می کنند و با این زیارت انگار سفر اسطورهای و ازلی شان را آغاز می کنند. شروع کارشان چنین است. تقدس کارگاه آهنگری در ابزارهای آن نیز نمود آشکار دارد، کوره نماد آفتاب و مرکز هستی است و محل جوشش روح و صیقل روان و تحول مثبت. سندان نماد صبر و استقامت است. حوض آب و آبدیده کردن فولادشان در آن چنان مقدس است که رهگذران از آب داغ آن به عنوان تبرک بر میدارند.
از شگفتیهای دیگر آهنگری کرند این است که بسیاری از استادان آهنگری دو کار سخت و خشن یعنی آهنگری و لطافت موسیقی را توامان در دستانشان داشتهاند و در هر دو هنر متبحر بودهاند. هم پتک می زدند و هم تنبور، هم آهن سخت را نرم می کردند و هم دل و جان مشتاقان را. از این هنرمندان اخیر، مرحوم سید احمد یادگاری را می توان نام برد که هم شهره آهنگران است و هم نام آشنای تنبورشناسان و موسیقی دانان".
خوشبختانه در سالهای اخیر، جوانان با شناخت این فرهنگ غنی و کهن و پیشکسوتهایی همچون استاد طهماسب ولدبیگی و استاد یدالله همت پور که سالها در این هنر صنعت تجربه اندوخته و اینک بازنشسته شدهاند، به این پیشه روی آوردهاند، با این امید که به هنر و توان صنعتگرانی مانند استاد ماشاالله روزپور برسند، استادی که مهارتش در میان هنرمندان امروز کرند زبانزد است.
یوسفشاهی در پایان سخنانش از کوروش شاه ویسی، سیدسعید میرعبدالی و فیروز همت پور که هر کدام خود استادی چیره دست با علم روز هستند و برای پایان بردن پژوهشهایش او را یاری کردهاند و در پژوهشهای میدانی از دیدگاه ها و معلومات ارزمندشان استفاده کرده، قدردانی کرد.
و اما عزیز مصطفایی کارشناس میراث فرهنگی ناملموس استان نیز درباره پیشینه آهنگری در کرندغرب میگوید: مردم این شهر اعتقاد دارند که بازماندگان آخرین فرزند کاوه به نام کارن هستند که نام این شهر هم از آن گرفته شده است. مردم این شهر معتقدند که آنها برای این شغل برگزیده شده و آهنگری در ذات آنها قرار دارد.
به گفته این دکترای مردم شناسی طبق باورهای مردم این شهر، بسیاری از ابزارآلات باستانی مانند پیکان کمان آرش کمانگیر هم توسط مردم این شهر ساخته شده است.
او با بیان اینکه مردم کرند می گویند که ابزارآلات جنگی پادشاهان هخامنشیان، اشکانیان، افشاریان و ... نیز در کارگاههای مردم این شهر ساخته می شده، افزود: تا دوره پهلوی اول عمده فعالیت آهنگری مردم این شهر در ساخت سلاح و ابزار آلات جنگی بوده، اما پس از این دوره با جمع آوری سلاحها و به انحصار درآمدن ساخت سلاح توسط دولت، آهنگری مردم این شهر به سمت ساخت وسایل آشپزخانه مانند چاقو، ساج و ...سوق داده میشود و امروزه هم در این رسته فعالیت میکنند و البته که چاقوی کرند شهرتی جهانی دارد.
انتهای پیام