به گزارش ایسنا، فردا؛ ششم بهمن چهل و یکمین سالروز کودتای مسلحانه اتحادیه کمونیستهای ایران در شهرستان آمل است در سال ۱۳۶۰ است.
ریشهها
فرقه کمونیست ایران بعد از ساقط شدن نظام تزاری در انقلاب فوریه ۱۹۱۷ - بهمن ۱۲۹۵ - روسیه و روی کار آمدن بولشویکها و همه کاره شدن بورژواها در این کشور از یک سو و شکست نهضت مشروطه در دوره محمدعلی و احمد، پدر و پسر قجری در ایران شکل گرفت و مدتی بعد خود را حزب کمونیست ایران نامید.
فعالیت این فرقه تا قیام میرزا کوچک خان در شمال ایران و ادغام با مردان میرزا ادامه یافت. با شکست قیام میرزا و مسلط شدن رضا شاه بر ایران و سقوط قاجاریه، اعضای باقی مانده از فرقه کمونیست به صورت زیرزمینی و مخفیانه به حیاتشان ادامه دادند و به چند شعبه کوچک تقسیم شدند.
با ائتلاف کمونیستها و سوسیالیستها و خرده تشکلهای متمایل به چپ، خود را بازیابی کردند و هفت سال بعد از تاسیس دانشگاه تهران در تاریخ ۱۰ مهر ۱۳۲۰ در قامت و نامی جدید تحت نام «حزب توده ایران» به این دانشگاه رسوخ کردند و بخش قابل توجهی از بدنه روشنفکری ایران در خود هضم کردند.
اتحادیه کمونیستهای ایران که از ترکیب سازمان انقلابیون کمونیست و گروه پوریا شکل گرفت علاوه بر ایران در بین دانشجویان ایرانی مقیم آمریکا و اروپا به خصوص کنفدراسیون دانشجویان ایرانی مقیم غرب، رسوخ کرد. مارکسیست ـ لنینیستهای اتحادیه کمونیستهای ایران متاثر از اختلاف دو حزب بزرگ کمونیست در شوروی و چین به اندیشههای مائو که در حزب کمونیست چین رسوخ داشت، سوق پیدا کردند و از سمپاتهای تز سه جهانی مائو تسه تونگ، رهبر جمهوری خلق چین شدند.
اتحادیه کمونیستهای ایران که با انگیزه مبارزه با خفقان سیاسی رژیم پهلوی شکل گرفت با مبارزان انقلابی ایران همراه شد و رفتار معقولانه با انقلاب اسلامی در پیش گرفت. اتحادیه حتی با تسخیر لانه جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ همراهی کرد و برخی از اعضای خود را برای مبارزه با رژیم بعث عراق به جبهههای جنوب اعزام کرد.
با این حال هنوز مدتی از تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نگذشته بود که به دلیل افکار ضد دینی و شکاف سیاسی، خود را از قطار انقلابی اسلامی پیاده دید. از این تاریخ با جریان سید ابوالحسن بنیصدر و سازمان منافقین که پس از رای عدم کفایت سیاسی مجلس و تشدید تنش با حزب جمهوری اسلامی علیه نظام نوپای سیاسی جمهوری اسلامی شد همراهی کرد و دست به اسلحه برد و با اشغال ساختمانهای دولتی و عمومیترور مسلحانه وسیعی را در شهرهای مختلف ایران به اجرا گذاشت.
اعضای این گروهک تروریستی با توهمِ داشتن پایگاه اجتماعی و اقبال مردمی به خود، خود را نماینده تودههای مردم دانستند و نسخه قیام فوری را تجویز کردند تا انقلاب اسلامی را در کمترین زمان ممکن سرنگون کنند.
علاوه بر دلایل سیاسی، عامل دیگری که موجب فاصله گرفتن اتحادیه کمونیستهای ایران از انقلاب اسلامی شد ریشههای فکری این تشکل کمونیستی بود. دین، اسلام و به خصوص آموزههای دینی در مکتب فکری کمونیستها جایگاهی نداشت به همین دلیل هرگز تاثیر مکتب اسلام بر تودههای انقلابی را بر نمیتابیدند. مواضع کینهتوزانه کمونیستهای ایران نسبت به اسلام سبب شد در غائله کردستان، رزمندگان جبهههای جنگ را فریب دهند و در پوشش اعزام نیروهای کمونیست به جبهههای غرب و جنوب، به شیوههای مختلف جنگافزارها و مهمات قابل توجهی را از جبههها به سرقت ببرند تا در وقت مناسب، بر علیه نظام نوپای سیاسی ایران، کودتا کنند.
رهبران اتحادیه کمونیستهای ایران سقوط بنیصدر و شورشهای خیابانی ۳۰ و ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ سازمان مجاهدین خلق در تهران، دلیل منحرف شدن انقلاب از اهدافش تشخیص دادند و خود را ناجی آن دانستند و تصمیم گرفتند با اقدامی مسلحانه اجازه ندهند که اینگونه شود. آنان با این توهم که مردم مسلمان ایران در روز مبادا از اقدام نجاتبخش اتحادیه پشتیبانی میکنند.
سران کمونیست ایران همزمان با طرح مالک و مستأجر که از سوی پاسداران کمیته انقلاب اسلامی برای شناسایی خانههای تیمی گروهکهای معاند به اجرا درآمد، اقدامات تخریبی خود را آغاز کردند. براساس این طرح، مالکان خانههای مسکونی موظف شدند هویت مستأجران خود را به کمیتهها اعلام کنند.
با همراهی مردم و اقدامات امنیتی و اطلاعاتی پاسداران انقلاب اسلامی بخش قابل توجهی از خانههای تیمی شناسایی شد و گروهکهای شبه نظامی و تروریستیِ مخالف جمهوری اسلامی مجبور به ترک تهران و فرار به جنگلهای شمال کشور شدند. در این میان اتحادیه کمونیستهای ایران با سازماندهی گروههای چند ۱۰ نفره در جنگلهای آمل تصمیم گرفت در مرحله اول طرح حمله و اشغال شهر آمل را به اجرا گذارد و در مرحله بعد به کمک هواداران محدود خود، مردم شهر را با خود همراه کند و در مرحله نهایی سایر شهرهای شمالی را با خود همراه کند و به این ترتیب طرح کودتا علیه نظام جمهوری اسلامی را از نوار شمالی کشور آغاز کند.
کمونیستهای ایران با همین نقشه و با انتخاب شعار «سربدار» به تقلید از میرزا کوچک خان جنگلی، اولین اقدام مسلحانه خود را در تاریخ ۱۸ آبان ۱۳۶۰ در نزدیکی نوار جنگلی شهر آمل عملیاتی کردند که این اقدام تروریستی با هوشیاری و اقدام متقابل نیروهای مردمی بسیج، سپاه پاسداران، ارتش و ژاندارمری که در قالب قرارگاه ابوالفضل سازماندهی شده بودند، روبرو شد و با شکست روبرو شد.
اتحادیه کمونیستهای ایران به دنبال این افتضاح سیاسی و نظامی در اعماق جنگلهای آمل محو شد و ۷۸ روز را صرف تجدید قوای انسانی و نظامی و کشیدن نقشههای جدید کرد.
روز واقعه
اتحادیه کمونیستهای ایرانی در این مدت با سایر گروهکهای تروریستی به خصوص گروهک تروریستی منافقین ائتلاف کردند و با تقسیم کار، طرح یورش به شهر آمل را در هوای گرگ و میش روز سهشنبه ششم بهمن ۱۳۶۰ به اجرا گذاشتند.
تروریستها کارشان را از ورودیهای اصلی شهر آغاز کردند. شریانهای اصلی شهر از جمله پل ۱۲ چشمه، پلیسراه و سبزه میدان را تحت کنترل درآوردند و بقیه نیروهایشان با استفاده از اصل غافلگیری، قبل از آغاز ساعات کار ادارات و نهادهای شهر به داخل آمل یورش بردند و ساختمان مخابرات، فرمانداری، بخشداری، سپاه پاسداران، کمیته انقلاب، ژاندارمری و بنیاد شهید را تصرف کردند.
سران اتحادیه و سازمان منافقین اینطور نیروهای تحت امر خود را توجیح کرده بودند که «به محض تصرف شهر، مردم به شما خواهند پیوست.» اما هرگز این طور نشد.
یکی از اسرای اتحادیه کمونیستها که در این غائله دستگیر و محاکمه شد، در جلسه محاکمهاش در دادگاه چنین اعتراف کرد: «قبل از ظهر دو نفر را که سوار بر موتور سیکلت بودند دستگیر کردیم. اولی را وسط خیابان اعدام انقلابی کردیم اما تیر به دست دومی خورد و موفق به فرار شد. مدتی از تصرف شهر گذشت اما خبری از پیوستن مردم به مهاجمان نشد. بین نیروها ول وله افتاد که حالا چه کنیم، آیا عقبنشینی کنیم یا بمانیم؟ مرکزیت توصیه کرد درگیری را ادامه دهیم و ما هم ادامه دادیم.
... اوج درگیریها نیروها در اطراف مقر بسیج، مخابرات و فرمانداری آمل بود. مهاجمان با انداختن ۲ – ۳ گاری دستی، پشت آنها جبهه گرفتند و به امید پیوستن مردم با نیروهای نظامی غیرخودی درگیر شدند. به ما گفته بودند به محض تیراندازی، مردم به شما ملحق میشوند اما مردم نیامدند.»
واکنش مردم
با حمله بامدادی کمونیستها و منافقین به شهر، صدای شلیک و تیراندازی در محلههای شهر طنینانداز شد و مردم با وحشت از خواب بیدار شدند. آنان که ابتدا از هویت حملهکنندگان اطلاع نداشتند از طریق نیروهای بسیج و پاسدار متوجه قضیه شدند. نیروهای داوطلب مردمی با ساخت سنگر و مواضع دفاعی در خیابانهای شهر و دریافت سلاح و فشنگ از سپاه آمل رو در رو با بذل جان و مال خود به مبارزه با کمونیستها و منافقان تروریستی که خود را حامی و نجاتبخش تودهها میدانستند، پرداختند.
در عین حال برخی نهادها از جمله کمیته انقلاب اسلامی، شهربانی و ژاندارمری در برخی محلات شهر از درگیر شدن مردم با مهاجمان به دلیل پیشگیری از جراحت آنان جلوگیری میکردند اما اصرار داوطلبان برای ساخت سنگر و مواضع دفاعی، مبارزه مسلحانه و جنگ تن به تن، کشف محل استقرار مهاجمان و دستگیر کردن آنان و خارج کردن شهدا و مجروحان از معرکه نبرد، نیروهای رسمی را شرمنده خود کرد.
مردم با گونی و شن به حدی سنگر ساختند که آمل را به شهر هزار سنگر معروف کردند. سازماندهی مردم از ساعت ۷ صبح شروع شد.
اگرچه غافلگیر شدن ارتش و ژاندارمری و کم تجربه بودن سپاه و بسیج در دومین ماه زمستان ۱۳۶۰ نارساییها و مشکلاتی را به وجود آورد اما همدلی و همراهی مثالزنی مردم آمل با نیروهای نظامی شهر کمبودها را پوشش داد.
مردم برای مبارزه با ضد انقلاب به خیابانها، میادین و کوچههای اشغال شده توسط مهاجمان رفتند و با تقسیم شدن به واحدهای کوچکتر، به مبارزه مسلحانه با آنها شدند.
این نبرد شهری با ابتکارات و خلاقیتهای متعددی روبرو بود. از جمله اینکه نیروهای بسیجی در نبرد با مهاجمان با سنگربندی پشت وانتهای آبی، دنده عقب به محل استقرار تروریستها نزدیک شدند و به سمت دشمن شلیک کردند. این شیوه مبارزه هم موجب حفظ جان راننده نیسان و هم موجب دور ماندن بسیجی داوطلب از تیررس تروریستها شد.
ثبت خاطرات
بعد از غائله حمله تروریستی کمونیستهای ایران و گروهک منافقین به شهرستان آمل، مردم و نظامیان حاضر در غائله، خطراتشان را ثبت کردند.
یکی از نیروهای بسیجی در خاطراتش از این واقعه تلخ، نوشت: «مردم در این درگیری غیرقابل تصور بودند به طوری که در ساعات اولیه نبرد دلاورانه تمام سطح شهر را پوشش دادند و از خارج شهر با سرعت تمام، وانت وانت شن و ماسه به داخل شهر میآوردند.
در حین درگیری شدید در حدود ساعت ۱۱ بود که وانتهایی که کیسه شن حمل میکردند، از جاده رد شدند. ما ابتدا ایست دادیم که آنها توجه نکردند. یک بار به یک وانت به منظور ترساندن آنها شلیک کردیم که فرار کردند. یکی دو بار هم وانتها را گرفتیم و گونی آنها را خالی کردیم ولی تعداد وانتها آنقدر زیاد بود که محافظان جاده، کاری نمیتوانستند بکنند.
جنگ و گریز مردم و نیروهای نظامی موجب کشته شدن و دستگیری جمع زیادی از تروریستها شد به طوری که نبرد تا ساعت ۱۶ همان روز با پس گرفته شدن مواضع مهاجمان توسط مردم و نظامیانِ خودی به پایان رسید و مهاجمان با عقبنشینی از شهر به دو باغ در حاشیه آمل رفتند و در آنجا وضعیت جنگی گرفتند.»
یکی دیگر از نیروهای بسیجی در خاطرهای تعریف کرد: «بعد از عقبنشینی تروریستها، وارد یک باغ بزرگ شدیم. در همان موقع صدای اللهاکبر و صدای جمعیت زیادی از درون باغ آمد. بچهها فهمیدند که باغ در محاصره است و از هر طرف که بخواهیم برویم به آنها بر میخوریم. در آنجا بچهها تیراندازی هوایی کردند، چون امکان داشت همدیگر را بزنیم.
مهاجمانی کمونیستی که به امید پیوستن مردم در برخی محلات شهر مانند رضوانیه موقعیت خود را حفظ کرده بودند، ناامیدانه به جنگل عقبنشینی کردند.
من تا ظهر در همان محله ماندم و با شدت گرفتن درگیری در اطراف محله و تنگ شدن حلقه محاصره، جزو اولین گروهی بودم که به طرف جنگل برگشتم. در واقع پس از یورش بیامان مردم و کشته شدن ۳۴ نفر از گروه سربداران بهویژه کشته شدن کاک اسماعیل، مسؤول کمیته نظامی اتحادیه کمونیستی، مهاجمان به سمت جنگل عقبنشینی کردند.
با تجمیع آمارها تعداد شهدا و مجروح به این ترتیب شد: ۴۲ شهید و بیش از ۱۲۰ زخمی.
واکنش امام
غائله حمله اتحادیه کمونیستهای ایران به شهرستان آمل و عضویت تعداد قابل توجهی از جوانان کشورمان در این اتحادیه سالها بعد در وصیتنامه سیاسی – الهی امام خمینی مورد توجه بنیانگذار جمهوری اسلامی قرار گرفت
ایشان در وصیتنامه خود نوشتند: «نصیحت و وصیت من به گروهها و گروهکها و اشخاصی که در ضدیت با ملت و جمهوری اسلامی و اسلام فعالیت میکنند، اول به سران آنان در خارج و داخل، آن است که تجربۀ طولانی به هر راهی که اقدام کردید و به هر توطئهای که دست زدید و به هر کشور و مقامیکه توسل پیدا کردید به شماها که خود را عالم و عاقل میدانید باید آموخته باشند که مسیر یک ملت فداکار را نمیشود با دست زدن به ترور، انفجار، بمب و دروغپردازیهای بیسر و پا و غیر حساب شده منحرف کرد و هرگز هیچ حکومت و دولتی را نمیتوان با این شیوههای غیرانسانی و غیرمنطقی ساقط نمود، بویژه ملتی مثل ایران را که از بچههای خردسالش تا پیرزنها و پیرمردهای بزرگسالش، در راه هدف و جمهوری اسلامی و قرآن و مذهب جانفشانی و فداکاری میکنند. شماها که می دانید که ملت با شما نیست و ارتش با شماها دشمن است و اگر فرض بکنید با شما بودند و دوست شما بودند، حرکات ناشیانۀ شما و جنایاتی که با تحریک شما رخ داد آنان را از شما جدا کرد و جز دشمن تراشی کار دیگری نتوانستید بکنید.
من وصیت خیرخواهانه در این آخر عمر به شما میکنم که اولا با این ملت طاغوت زدهِ رنج کشیده که پس از ۲۵۰۰ سال ستمشاهی با فدا دادن بهترین فرزندان و جوانانشان، خود را از زیر بار ستم جنایتکارانی همچون رژیم پهلوی و جهانخواران شرق و غرب نجات داده، به جنگ و ستیز برنخیزید.
چطور وجدان یک انسان هر چه پلید باشد، راضی میشود برای احتمال رسیدن به یک مقام با میهن خود و ملت خود اینگونه رفتار کند و به کوچک و بزرگ آنها رحم نکند؟ من به شما نصیحت میکنم دست از این کارهای بیفایده و غیرعاقلانه بردارید و گول جهانخواران را نخورید و در هر جا هستید اگر به جنایتی دست نزدید به میهن خود و دامن اسلام برگردید و توبه کنید که خداوند ارحم الراحمین است.
و جمهوری اسلامی و ملت از شما ان شاءالله میگذرند. و اگر دست به جنایتی زدید که حکم خداوند تکلیف شما را معین کرده باز از نیمه راه برگشته و توبه کنید و اگر شهامت دارید تن به مجازات داده و با این عمل خود را از عذاب الیم خداوند نجات دهید والا در هر جا هستید عمر خود را بیش از این هدر ندهید و به کار دیگر مشغول شوید که صلاح در آن است.
و بعد به هواداران داخلی و خارجی آنان وصیت میکنم که با چه انگیزه جوانی خود را برای آنان که اکنون ثابت است که برای قدرتمندان جهانخوار خدمت میکنند و از نقشههای آنها پیروی میکنند و ندانسته به دام آنها افتادهاند به هدر میدهید؟ و با ملت خود در راه چه کسی جفا میکنید؟
شما بازی خوردگان دست آنها هستید و اگر در ایران هستید به عیان مشاهده میکنید که تودههای میلیونی به جمهوری اسلامی وفادار و برای آن فداکارند و به عیان میبینید که حکومت و رژیم فعلی با جان و دل در خدمت خلق و مستمندان هستند و آنان که به دروغ ادعای خلقی بودن و مجاهد و فدایی برای خلق میکنند، با خلق خدا به دشمنی برخاسته و شما پسران و دختران ساده دل را برای مقاصد خود و مقاصد یکی از دو قطب قدرت جهانخوار به بازی گرفته و خود یا در خارج در آغوش یکی از دو قطب جنایتکار به خوشگذرانی مشغول و یا در داخل به خانههای مجلل تیمی با زندگی اشرافی، نظیر منازل جنایتکارانی بدبخت به جنایت خود ادامه می دهند و شما جوانان را به کام مرگ می فرستند.
نصیحت مشفقانۀ من به شما نوجوانان و جوانان داخل و خارج آن است که از راه اشتباه برگردید و با محرومین جامعه که با جان و دل به جمهوری اسلامی خدمت میکنند، متحد شوید و برای ایران مستقل و آزاد فعالیت نمایید تا کشور و ملت از شر مخالفین نجات پیدا کند و همه با هم به زندگی شرافتمندانه ادامه دهید.
تا چه وقت و برای چه گوش به فرمان اشخاصی هستید که جز به نفع شخصی خود فکر نمیکنند و در آغوش و پناه ابرقدرتها با ملت خود در ستیز هستند و شما را فدای مقاصد شوم و قدرتطلبی خویش مینمایند؟ شما در این سالهای پیروزی انقلاب دیدید که ادعاهای آنان با رفتار و عملشان مخالف است و ادعاها فقط برای فریب جوانان صاف دل است و می دانید که شما قدرتی در مقابل سیل خروشان ملت ندارید و کارهایتان جز به ضرر خودتان و تباهی عمرتان نتیجهای ندارد. من تکلیف خود را که هدایت است ادا کردم.
امید است به این نصیحت که پس از مرگ من به شما میرسد و شائبه قدرتطلبی در آن نیست گوش فرا دهید و خود را از عذاب الیم الهی نجات دهید. خداوند منان شما را هدایت فرماید و صراط مستقیم را به شما بنماید. وصیت من به چپگرایان، مثل کمونیستها و چریکهای فدایی خلق و دیگر گروههای متمایل به چپ، آن است که شماها بدون بررسی صحیح از مکتبها و مکتب اسلام نزد کسانی که از مکتبها و خصوص اسلام اطلاع صحیح دارند، با چه انگیزه خودتان را راضی کردید به مکتبی که امروز در دنیا شکست خورده رو آورید و چه شده که دل خود را به چند «ایسم» که محتوای آنها پیش اهل تحقیق پوچ است خوش کرده اید؟ و شما را چه انگیزه ای وادار کرده که میخواهید کشور خود را به دامن شوروی یا چین بکشید و با ملت خود به اسم «توده دوستی» به جنگ برخاسته یا به توطئههایی برای نفع اجنبی به ضد کشور خود و تودههای ستمدیده دست زدید؟
چه آنان که به چپگرایی معروف ـ گرچه بعضی شواهد و قرائن دلالت دارد که اینان کمونیست امریکایی هستند ـ و چه آنان که از غرب ارتزاق میکنند و الهام میگیرند و چه آنها که با اسم «خودمختاری» و طرفداری از کرد و بلوچ دست به اسلحه برده و مردم محروم کردستان و دیگر جاها را از هستی ساقط نموده و مانع از خدمتهای فرهنگی و بهداشتی و اقتصادی و بازسازی دولت جمهوری در آن استانها می شوند، مثل حزب «دموکرات» و «کومله» وصیت میکنم که به ملت بپیوندند.
و تاکنون تجربه کرده اند که کاری جز بدبخت کردن اهالی آن مناطق نکردهاند و نمیتوانند بکنند، پس مصلحت خود و ملت خود و مناطق خود آن است که با دولت تشریک مساعی نموده و از یاغیگری و خدمت به بیگانگان و خیانت به میهن خود دست بردارند و به ساختن کشور بپردازند و مطمئن باشند که اسلام برای آنان هم از قطب جنایتکار غرب و هم از قطب دیکتاتور شرق بهتر است و آرزوهای انسانی خلق را بهتر انجام می دهد.
و وصیت من به گروههای مسلمان که از روی اشتباه به غرب و احیانا به شرق تمایل نشان میدهند و از منافقان که اکنون خیانتشان معلوم شد گاهی طرفداری میکردند و به مخالفانِ بدخواهان اسلام از روی خطا و اشتباه گاهی لعن میکردند و طعن میزدند، آن است که بر سر اشتباه خود پافشاری نکنند و با شهامت اسلامی به خطای خود اعتراف، و با دولت و مجلس و ملت مظلوم برای رضای خداوند هم صدا و هم مسیر شده و این مستضعفان تاریخ را از شر مستکبران نجات دهید و مرحوم مدرس آن روحانی متعهد پاک سیرت و پاک اندیشه را به خاطر بسپرید که در مجلس افسردۀ آن روز گفت: «اکنون که باید از بین برویم چرا با دست خود برویم.»
من هم امروز به یاد آن شهید راه خدا به شما برادران مؤمن عرض میکنم اگر ما با دست جنایتکار آمریکا و شوروی از صفحۀ روزگار محو شویم و با خون سرخ شرافتمندانه با خدای خویش ملاقات کنیم، بهتر از آن است که در زیر پرچم ارتش سرخ شرق و سیاه غرب زندگی اشرافی مرفه داشته باشیم و این سیره و طریقۀ انبیای عظام و ائمۀ مسلمین و بزرگان دین مبین بوده است و ما باید از آن تبعیت کنیم و باید به خود بباورانیم که اگر یک ملت بخواهند بدون وابستگیها زندگی کنند میتوانند؛ و قدرتمندان جهان بر یک ملت نمیتوانند خلاف ایدۀ آنان را تحمیل کنند. »
منابع:
صحیفه امام. جلد ۲۱. صص۴۳۶-۴۴۰
اسناد اتحادیه کمونیستهای ایران در واقعه آمل، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
انتهای پیام