این مترجم درباره کتابهایی جدید که در دست چاپ و یا ترجمه دارد، به ایسنا گفت: کتابی در دست چاپ و یا آماده چاپ ندارم اما کتابی در حال ترجمه دارم که تا زمان انتشار، اسشم را نمیگویمT زیرا ممکن است دیگرانی بیایند و از روی دست من سریعتر این کتاب را ترجمه کنند.
او سپس گفت: در این حد میتوانم به شما بگوییم که نویسنده این کتاب یک نویسنده زن اسپانیایی است که در اسپانیا معروف و شناخته شدهاست، کتابش موفق بوده اما از این نویسنده کتابی در ایران ترجمه نشده است.
میرعباسی درباره اینکه به نظر میرسد مترجمان کمتر fi سراغ نویسندههای معرفی نشده به جامعه ادبی میروند و بیشتر از نویسندههای مطرح یا لیستهای پرفروش ترجمه میکنند، گفت: یکی از علتهای این موضوع اقبال کم به آثار جدید است پس معولا ناشران و مترجمان به فهرستهای پرفروش رجوع میکنند و به همین دلیل امکان دارد چند مترجم سراغ یک کتاب بروند. در سالهای اخیر این موضوع بیشتر شده است. البته همیشه هم فهرستهای پرفروش جواب نمیدهد زیرا سلیقه ایرانیها متفاوت با سلیقه مخاطبان دیگر کشورهاست و گاه خیلی از این کتابها استقبال نمیشود.
این مترجم با بیان اینکه گاه برای انتخاب کتابی برای ترجمه، چندین کتاب میخواند، افزود: انتخاب کتاب از میان آثار نویسندگان کمتر شناخته شده، مستلزم گذاشتن وقت است. گاه بیش از ۱۰ کتاب را میخوانم تا بتوانم کتابی ترجمه کنم.
مترجم «بانوی دریاچه»، «مولیر» و «مدرسه فرشتهها» با بیان اینکه به مترجمان حق میدهد کمتر سراغ نویسندههای ناشناس بروند، اظهار کرد: قیمت کتابها بالاست بنا براین خوانندهها برای خریدن کتابهایشان احتیاط میکنند، یک کتاب عادی بالای ۱۰۰ هزارتومان قیمت دارد. از طرف دیگر ناشران کتابهای بالای ۳۰۰ صفحه را یا چاپ نمیکنند و یا با ترس و لرز چاپ میکنند زیرااگر فروش نرود، کلی سرمایه از بین میرود. یک سری از کارها واقعا از روی ناچاری است. کتابها زیادند، تعداد مترجمان زیاد است، عناوین جدید و کارهای معروف شناخته شده زیاد است اما ممکن است استقبال نشود. خود من امتحان کردهام، از نویسندههای مهم و شناخته شده کتاب ترجمه کردم اما استقبال نشد. خب، در این حالت مترجم سرخورده میشود.
او با اشاره به کتابهای کلاسیکی که ترجمه کرده، بیان کرد: این کتابها با اینکه پیشتر ترجمه شده بودند، دائما خواننده دارند و استقبال خوبی از آنها میشود؛ «۱۹۸۴» و «مزرعه حیوانات» جورج اورول، «طاعون»، «سقوط»، «بیگانه» نوشته آلبر کامو، «صدسال تنهایی» و «عشق در روزگار وبا» نوشته گابریل گارسیا مارکز، «جاناتان مرغ دریایی» نوشته ریچارد باخ و..... الان در سن بازنشستگی هستم و کارمند جایی هم نبودم. اگر این کتابها را ترجمه نمیکردم واقعا نمیدانم درآمدم چطور میبود؟
میرعباسی همچنین از قصد خود برای ترجمه کتابهای تعدادی از نویسندههای خانم اسپانیایی معاصر که شناخته شده هم هستند، خبر داد و گفت ادبیات اسپانیا در ایران کمتر شناخته شده است.
او درباره اینکه چرا ادبیات اسپانیا نسبت به ادبیات امریکای لاتین کمتر شناخته شده است، کشورهای امریکای لاتین ریشه اسپانیایی دارند حتی زبانشان اسپانیایی است، خاطرنشان کرد: باید درنظر داشته باشید که تعداد کشورهای آمریکای لاتین ۲۲ کشور است که هرکدام فرهنگ متفاوتی دارند. درست است که ریشه فرهنگ امریکای لاتین در زبان و ادبیات اسپانیا است اما از اوایل قرن ۲۰ شرایط تغییر کرده است، کشورهای امریکای لاتین از اسپانیا و جریان ادبی آنجا فاصله گرفتند و مستقل شدند. باورهای بومی آنجا با با جریانها ادبی ترکیب شده و رئالیسم جادویی را در ادبیات مطرح کردند. مهمتر از همه تعداد کشورهای امریکای لاتین که تنوع فرهنگی دارند از طرف دیگر اسپانیا با دیگر کشورهای اروپایی تفاوتی نداشته و مانند دیگر کشورهای اروپایی است.
کاوه میرعباسی درباره اینکه شرایط اسپانیا و جریانهای سیاسی که پشت سر گذاشته تأثیری بر متفاوت بودن ادبیات این کشور با دیگر کشورهای اروپایی نداشته است، گفت: اخیرا رمانی در اسپانیا منتشر شد که جایزه هم برد. در اسپانیا پرفروش بود در ایران هم ترجمه شد. این کتاب درباره سرزمین باسک، مسائل سیاسی و فعالیت جداییطلبان در آن منطقه بود. زمانی که خودم این کتاب را خواندم، الزاما هم به قصد ترجمه نبود، از کتاب خوشم آمد اما در ایران دیده نشد. این کتاب به خاطر فعالیتهای جداییطلبان و مسائل سیاسی برای اسپانیاییها جذاب است اما خارج از این سرزمین، برای مخاطبان جذاب نیست.
انتهای پیام