/سالروز بزرگداشت خواجوی کرمانی/

خواجو؛ شاعر نخل‌بند یا پدر غزل شیعی؟

استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی گفت: باید به تاثیر خواجوی کرمانی در ادبیات شیعی و در شکل‌گیری گونه‌ای از این ادبیات با نام غزل شیعی که چشمگیر و کم‌نظیر بوده است، توجه کرد؛ چراکه این تاثیر به قدری بوده که او را پدر غزل شیعی می‌نامیم.

فرزاد قائمی در گفت‌وگو با ایسنا به مناسبت سالروز بزرگداشت خواجوی کرمانی اظهار کرد: کمال‌الدین ابوالعطاء محمود بن علی کرمانی متخلص به خواجو متولد ۶۷۹ هجری، یکی از شاعران بزرگ سده هشتم است؛ سده‌ای که به اعتقاد خیلی از پژوهشگران دوران اوج شعر فارسی است. اگرچه این شاعر، شاعر کم‌بختی بوده چراکه هم‌روزگار کسانی چون حافظ شیرازی شده بود، اما او در شعر فارسی در جایگاهی قرار می‌گیرد که اگر در سایه کسی چون حافظ نمی‌ماند، قطعا بیش از این از نامش می‌شنیدیم.

وی با اشاره به اینکه این خواجو به نخل‌بند الشعرا معروف شده است، افزود: در این باره اقوال مختلفی نقل شده اما آنچه که درست است و همچنین طبق سخنان مرحوم زرین‌کوب در کتاب دیدار با کعبه جان، نخل‌بند الشعرا نامیدن خواجو پیشینه‌ای از طنز و مزاح بین شاعران نیز داشته است. در خصوص این واژه باید گفت که نخل‌بندی را به شغلی اطلاق می‌کردند که در آن، کسی با کمک موم نوعی درخت با استفاده از گل و میوه‌های مصنوعی درست می‌کرده است. این نوع درخت‌ها خصوصا در خانه‌های اشرافی و زمستانی قرار داشت اما این نخل‌بندی که نوعی هنر تزیینی و دستی بوده طبیعتا در تعابیر شعرا و در قیاس با درخت طبیعی، نوعی جعل قلمداد می‌شده است.

استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی بیان کرد: خواجو در همه گونه‌های شعر از جمله مثنوی، غزل، قصیده و... طبع‌آزمایی کرده اما از حیث رقابت بین شاعرانی مانند حافظ و سعدی، نخل‌بند است. این عنوان اگرچه با طنز در شان شاعری خواجو در میان شاعران به کار می‌رفته اما به تدریج تبدیل به صفت ماندگار برای این شاعر شده است و امروز از خواجوی کرمانی به نخل‌بند شعرا یا شاعر نخل‌بند یاد می‌شود.

قائمی تصریح کرد: حافظ و خواجو از نظر زمانی نزدیک به یکدیگر بودند و طبیعتا حافظ در روزگاری بالیده که خواجو در حداکثر شهرت بوده. خصوصا اینکه هر دو در یک جغرافیا می‌زیستند. اگر چه خواجو کرمانی‌الاصل بوده اما دوران اوج شاعری خود را در شیراز سپری کرده است و جزو شاعرانی بوده که در دربار شاه اسحاق رفت و آمد داشته و مدح او را می‌گفته است و حافظ نیز حضور و ورودش به دربار شیراز با همین ممدوح آغاز می‌شود.

وی ادامه داد: طبیعتا حافظ در درباری رشد کرده که در آن خواجو نمونه اعلاء بلاغت و هنروری به شمار می‌رفته است. از حیث محتوایی ما در شعر خواجو نوعی رویکرد انتقادی نسبت به تصوف که در قرن هشتم تا حد زیادی حکومتی و سیاسی شده بود می‌بینیم. همچنین شکل گیری نوعی مکتب جدید در آن دوران که از آن به عنوان آئین رندی یاد می‌شود، جزو شواهد روشنی است نشان می‌دهد این تفکر در شعر حافظ هم به اوج رسیده بوده است.

استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی با اشاره به اینکه مهمترین آرایه شعری در شعر حافظ ایهام و پس از آن تناسب، موازنه و جناس‌های معنوی است، خاطرنشان کرد: این اصول بلاغی در شعر خواجو نیز از همین اهمیت برخوردار است. ضمن اینکه هم حافظ و هم خواجو هر دو شاعران به شدت ایهام‌گرا هستند، اگرچه ایهام در شعر حافظ نسبت به خواجو رشد هنری چشمگیری داشته است.

قائمی عنوان کرد: بنابراین قطعا نمی‌توان هنر شاعری حافظ را با خواجو در یک سطح بررسی کرد، اما قطعا تاثیرپذیری حافظ در همه این موارد از خواجو بسیار زیاد بوده، به نوعی که این ویژگی در شعر حافظ محدود به خواجو نیست. حافظ، حافظه شعر فارسی است و از همه شاعران نزدیک و دور خود تاثیر پذیرفته است و در عین تاثیرپذیری هر مضمونی را که اخذ می‌کند با هنر خود به اوج می‌رساند.

وی بیان کرد: خواجو در غزل خود که موفق‌ترین گونه شعری اوست بیش از همه تحت تاثیر سعدی است که البته این به معنی تقلید و رونویسی از او نیست، بلکه تکامل نوعی از غزل در شعر خواجو است که مقدمه ظهور شاعری چون حافظ بود. خواجو در غزل علاوه بر سعدی از دیگر غزل‌سرایان قرن هفتم نیز مانند سیف فرغانی، حسن دهلوی، فخرالدین عراقی و.... نیز پیروی کرده است.

استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی ادامه داد: خواجو در کنار غزل نیز، در مثنوی و داستان‌سرایی شاعری بسیار توانمندی است و مثنوی‌های بسیاری به او انتساب یافته و تحقیقا به او تعلق دارد. مثنوی همای و همایون، گل و نوروز،  روضه النوار- در تکمله و پاسخی از مخزن السرار نظامی- کمال نامه و گوهرنامه پنج مثنوی مسلم است که به عبارتی خمسه او هستند. اگرچه مثنوی‌های دیگری هم به او نسبت داده می‌شود، تا جایی که مجموع مثنوی‌های او را نه پنج‌گانه بلکه هشت‌گانه می‌شمارند و به او هشت بهشت نسبت می‌دهند.

قائمی با اشاره به کاهش مدح در سبک عراقی در زمان خواجو اظهار کرد: در سبک خراسانی مدح مهم‌ترین جریان شعری به شمار می‌رفته، تا حدی که مهمترین ژانر ادبی این دوره قصیده و دغدغه اغلب شاعران مداحی بوده است اما در سبک عراقی قصیده جای خود را به غزل داده و شعر مدحی رونق خود را از دست می‌دهد، اما هیچ‌گاه از بین نمی‌رود. دلیل کاهش  مدح در این دوره  کاهش استقبال پادشاهان از شعر مدحی و حمایت کمتر از شاعران است در حدی که شاعران این دوره فراوان از بی‌همتی ممدوحان گلایه کردند.

وی افزود: در نتیجه مدح در شعر فارسی تا دوران قاجار تداوم داشته است ولی از کمیت و درجه اعتبار آن در هر دوره کاسته شده و اثر این کاهش کمی در کیفیت شعر نیز قابل بررسی است.  در قیاس با قصیده سبک خراسانی و غزل سبک عراقی مدح را به عنوان متغیر بررسی می‌کنیم و خواهیم دید که در قصیده، مدح بدنه اصلی شعر است اما در غزل حتی غزل مدحی، مدح منحصر به یک بیت یا دو بیت یعنی بخش تخلص غزل محدود می‌شود.

قائمی با بیان اینکه خواجو شاعر سنی مذهبی بوده که تمایلات شیعی پررنگی داشته، خاطرنشان کرد: او در غزل خود که زبان عاطفی، گرم و شیوه تغزلی دلچسبی دارد به عنصر روایت توجه بسیار دارد. این در حالی است که در غزل قرن هشتم غزل‌روایی شکل نگرفته است. او در این غزلیات از مظالم رفته بر اهل بیت و مناقب ایشان، خصوصا امام هشتم(ع) فراوان سخن می‌گفت.

استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی اضافه کرد: خواجو در ضمن بیان این مضامین به خلق تصاویری انتزاعی از رستاخیز طبیعت دست می‌زند. بعد از خواجو شاعرانی مانند امامی هروی، نزاری قهستانی  و.... تحت تاثیر مسیری که خواجوی کرمانی در غزل فارسی ایجاد کرده بود، این نوع از شعر را به کمال می‌رسانند. بنابراین باید به تاثیر او را در ادبیات شیعی و در شکل‌گیری گونه‌ای از این ادبیات با نام غزل شیعی که چشمگیر و کم‌نظیر بوده است، توجه کرد.

انتهای پیام

  • شنبه/ ۱۷ دی ۱۴۰۱ / ۱۱:۰۲
  • دسته‌بندی: خراسان رضوی
  • کد خبر: 1401101710590
  • خبرنگار : 50556