این را محبوبه پورقدیری میگوید، هنرمندی که سالهاست در زمینه هنر نقدهدوزی فعالیت دارد و هنری که قدمتش به دوران هخامنشیان میرسد را به منتهای کمال رسانده و اینروزها در همین زمینه نیز بهصورت مشاغل خانگی با جهاد دانشگاهی واحد اصفهان همکاری میکند. او اگرچه معتقد است که برای تعریف واژه هنرمند باید وجههای مختلفی را در نظر گرفت که ازجمله آنها اخلاق و مهارت و علاقه و عشق آن فرد به هنرش است، ولی اخلاق هنری را بالاتر از همه آنها میداند و تأکید میکند که هنرمند باید ازلحاظ مردمداری و نگاه به مردم و هم ازنظر اخلاق هنری برتر از دیگران باشد.
بانو پورقدیری متولد اول فروردینماه ۱۳۴۳ در اصفهان و محله خیابان فردوسی است و به جرئت میتوان او را یکهتاز هنر نقدهدوزی در اصفهان نامید؛ بانوی هنرمندی که همچنان میسازد و میپردازد و وقتی علاقه ما را به صنایعدستی میبیند، خرسند میشود و میگوید: «خوشحالم افرادی نسبت به هنر و صنایعدستی علاقهمند هستند.»
آنچه میخوانید گفتوگوی اختصاصی خبرنگار ایسنا با محبوبه پور قدیری، هنرمند پیشکسوت نقدهدوزی است.
شروع فعالیتهای هنری شما چگونه بود؟
از همان دوران مدرسه و در حین فعالیتهای درسی، کار هنری انجام میدادم. تعطیلات تابستانِ دوره راهنمایی به کلاسهای نقاشی رنگ و روغن «استاد حسین زرگر» میرفتم. بعد در زمینه ادامه تحصیل در رشته هنر با ایشان مشورت کردم که معدل من را پرسیدند و وقتی متوجه شدند معدل درسیام خوب است، گفتند: «شما دَرست را ادامه بده و در کنار آن فعالیتهای هنری داشته باش.» من هم همین رویه را ادامه دادم و در هردو زمینه موفق بودم.
کجا درس میخوانید؟
دبستان را در مدرسه ملک، دوره راهنمایی را در مدرسه فرزانه و دوره متوسطه را در دبیرستان بهشتآیین گذراندم.
و بعد دانشگاه رفتید؟
بله در آزمون ورودی دانشگاهها شرکت کردم و در رشته شیمی دانشگاه اراک قبول شدم که به دلیل دوری مسافت نرفتم، اما همزمان در آزمون تربیتمعلم هم شرکت کردم و رشته علوم تجربی مرکز تربیتمعلم فاطمه زهرا(س) پذیرفته شدم و دو سال در این رشته تحصیل کردم. بعدازآن در رشته علوم تربیتی گرایش مدیریت و برنامهریزی آموزشی قبول شدم و برای تحصیل، چهار سال به دانشگاه خوراسگان رفتم.
علاقه به دوختهای سنتی چطور ایجاد شد؟
من نقاشی رنگ و روغن را بهطور کامل نزد استاد زرگر کار کردم اما به موزههای هنری علاقه زیادی داشتم و با مادرم به دیدن موزهها میرفتیم. یادم است که نمایشگاهی به نام دوختهای سنتی در موزه هنرهای تزئینی اصفهان برگزارشده بود که من هم آن را دیدم و همانجا با نقدهدوزی آشنا شدم. البته قبل از آنهم میدانستم که نقدهدوزی چیست اما از نزدیک ندیده بودم. آنجا آقایی به نام «مرحوم استاد عباسعلی فولادگر» بودند و نخ گلابتون برای صنایعدستی تولید میکردند. از ایشان درباره نقده و نقدهدوزی پرسیدم که گفتند «فقط یک نفر در اصفهان به نام «آقای حمید دانشور» نخ نقده یا نخ ملیله اصل تولید میکنند که اگر بخواهی نخ نقده را تهیه کنی فقط از ایشان میتوانی تهیه کنید.»
چه کسی نقدهدوزی را به شما آموزش داد؟
برای فرایند آموزش نقدهدوزی خیلی تلاش کردم تا کسی را پیدا کنم ولی کسی نبود که این هنر را آموزش دهد. شاید من از چندین دوزنده در خصوص آموزش صحبت کردم، ولی کسی آموزش نمیداد و اگر هم آموزش میدادند به این صورت بود که بعدازآن باید برای آنها کار میکردم و صرفاً آموزش نبود.
جستجوی شما نتیجهای داد؟
من خیلی تلاش کردم تا اینکه فردی به اسم «حاجخانم پاکروان» را پیدا کردم. ایشان گفتند حدود ۲۰ سال قبل نقدهدوزی را انجام میدادند و الآن دیگر کار نمیکنند و کارگاهش را جمع کرده، اما در جواب درخواست من گفت «باشه» و بعد گفتند که یک کارگاه سوزندوزی و نقده را آماده کنم.
چون پدرم در کار مبلسازی و نجاری بودند، میدانستند که این کارگاه را کجا سفارش دهیم. درنهایت کارگاه را تهیه کردم و نزد حاجخانم پاکروان رفتم. آموزش نقدهدوزی برای خود خانم پاکروان هم حالت آزمونوخطا داشت و بخشهایی از آن واقعاً یادشان رفته بود، ولی خیلی باانصاف بودند و هرچه که میدانستند را به من آموزش دادند. البته من حدود دو هفته نزد ایشان رفتم ولی هر طرحی را که هرروز یاد میدادند سریع فراگرفته و بلافاصله از ایشان میخواستم بعدی را آموزش دهند، چون خودم خیلی مشتاق یادگیری بودم و ایشان هم از آموزش لذت برده و بهخوبی این کار را انجام میدادند، بهطوریکه اگر من میخواستم برای یادگیری نزد استادکارهای دیگری بروم شاید به من میگفت فقط ۴۰ روز بیا سوزن نخ کردن را به تو یاد دهم! و بهراحتی به من یاد نمیدادند و به این موضوع نگاه نمیکردند که استعداد هر کس به چه صورت است و شاید باید دو سال نزد آنها میرفتم؛ هرچند که این روش سنتی هم مزایایی دارد اما برای من که توانایی بالایی در فراگیری داشتم و سریع پلههای آموزش را طی میکردم، این روش مطلوب نبود. به همین دلیل حاجخانم پاکروان خیلی خوب به من آموزش دادند.
آن زمان چند سال داشتید؟
من آن موقع ۱۸ ساله بودم و هنوز دانشگاه را شروع نکرده بودم؛ یعنی بین دیپلم و دانشگاهم وقفه یکساله افتاد و من در این مدت نزد خانم پاکروان آموزش دیدم و در کنار آن نقاشی را ادامه میدادم.
رشتههای متنوع هنری را کارکردید!
بله من رشتههای مختلف هنری را کار کردم مثل رنگ و روغن، ویترای و آبرنگ؛ اما یک توصیهای که پدرم داشتند این بود که «یک رشته را بگیر و برو جلو و شاخهشاخه نکن و در یک شاخه استاد شو» و من هم طبق توصیه پدرم بین تمام رشتهها نقدهدوزی را انتخاب کردم و متوجه شدم، تنها چند نفر که تعدادشان به انگشتان یک دست هم نمیرسید و سنی هم از آنها گذشته بود، از این هنر سر رشته دارند و هیچ جا هم اسمی از این هنر و آموزش آن نیست، البته آن موقع یک دید دیگری داشتم و حالا با دید دیگری به آن نگاه میکنم.
آموزشگاه تأسیس کردید؟
من دیدم که اگر بخواهم آموزشگاه نقدهدوزی را تأسیس کنم باید در سازمان فنی حرفهای امتحان بدهم، اما وقتی به فنی حرفهای رفتم آنها گفتند که ما اصلاً بهصورت تک رشته مجوز آموزشگاهی نداریم و شما باید همه دوختهای سنتی را امتحان بدهی؛ به همین دلیل بود که همه دوختهای سنتی را یاد گرفتم. البته علیرغم اینکه میگفتند همه دوختها اما باید بگویم که آن موقع حتی فردی که میخواست امتحان بگیرد درباره نقدهدوزی چیزی نمیدانست.
همه دوختهای سنتی یعنی کدام رشتهها را باید امتحان میدادید؟
ابریشمدوزی، ملیلهدوزی، سرمهدوزی، انواع دوختهای بلوچ، ممقان دوزی، پولک و منجوق که حدود ۱۵۰ دوخت سنتی است.
بعد از امتحان چه اتفاقی افتاد؟
من امتحان دادم، اما این قانون آمد که باید همزمان امتحان چرخ (گلدوزی با چرخ) هم بدهیم، یعنی کسی که میخواست در امتحان دوختهای سنتی شرکت کند باید امتحان چرخ را هم میداد و برعکس، کسی که میخواست امتحانِ چرخ بدهد باید حتماً همزمان دوختهای سنتی هم امتحان میداد. بهاینترتیب من برای گلدوزی با چرخ پیش یکی از همکارها در آموزشگاهش رفتم و البته جزو مربیهایش بودم و دوختهای سنتی را برای آنها آموزش میدادم. ایشان البته چرخ هم یاد میدادند، اما وقتی دیدند که من میخواهم چرخ را یاد بگیرم که بعد برای خود آموزشگاه بزنم یک مقدار رابطه تغییر کرد.
آن زمان خواهرم در یک مرکزی متعلق به هلالاحمر کار میکرد که آنجا هنرهای معمولی را یاد میدادند و به من گفت «برو آنجا ببین چرخ را کسی یاد میدهد؟» و متوجه شدم که فردی به نام «خانم ریحانی» آموزش میدادند، خیلی علاقه داشتم و سخت تلاش کردم، بهطوریکه چرخ گلدوزیام را هر بار بهسختی با خود به آن مرکز میبردم و بعد دوباره به خانه میآوردم. کار چرخ خیلی تمرین میخواهد تا مسلط بشویم چون سرعت عمل در امتحان چرخ خیلی مهم است. کمکم راه افتادم و دیگر چرخ را همراهم نمیبردم. خانم ریحانی همه فوتوفنها را به من یاد داد و اگر برای این آموزش میخواستم به یک آموزشگاه گلدوزی بروم دو سال زمان میبرد تا مرا برای امتحان به اداره فنی و حرفهای معرفی کنند، یا این شرط میگذاشتند که بعد حتماً باید برای خودشان کار کنیم. خلاصه اینکه کار خدا بود و خانم ریحانی همه نکات را به من میگفت و من در خانه پیاده میکردم و فردا به او نشان میدادم. گاهی شبها تا سه نیمهشب میدوختم و ساعت میگذاشتم که مثلاً یک طرح تکهدوزی را در یکزمان لازم تمام کنم و دخترم مریم میگفت «مامان ما به صدای چرخ شما عادت کردهایم و با آن به خواب میرویم. من در چهار ماه گلدوزی با چرخ را بهطور کامل یاد گرفتم و امتحان دوختهای سنتی و گلدوزی با چرخ در دو روز انجام شد و با موفقیت هردو امتحان به انجام رسید.
گلدوزی با چرخ چه مواردی را شامل میشد؟
تکهدوزی، گلدوزی، برودری دوزی
و قبول شدید. فنی حرفهای چه مدرکی به شما داد؟
مدرک دوختهای تزئینی که هم شامل چرخ میشد و همدست.
بنابراین شما نقدهدوزی را امتحان ندادید؟
اصلاً چیزی به نام نقدهدوزی در امتحان نبود که من فقط نقدهدوزی را امتحان بدهم یا مثلاً سرمهدوزی را، بعدها برای هرکدام از این رشتهها استاندارد نوشته شد که البته در این مورد هم خودم اقدام کردم.
در مورد استاندارد نویسی برای دوختهای سنتی؟
بله به فکر افتادم که برای نقدهدوزی استاندارد بنویسیم، برای همین به اداره فنی حرفهای در تهران رفتم و کارهایش را کردم و این کار بهقولمعروف روی غلتک افتاد که برای تکتک دوختها استاندارد بنویسند و قانون استاندارد نویسی هم به این شد که گروهی از همکاران برای هر دوخت استاندارد بنویسند و از تهران گفتند نقدهدوزی را باید گروهی بنویسیم و حتی اگر من آن را بهتنهایی مینوشتم باید بازهم اسم گروه درج میشد.
درنهایت آموزشگاه را تأسیس کردید؟
بله بعد از استاندارد نویسی، در جهت آموزشگاه زدن و آموزش افتادم اما این موضوع هم بهگونهای است که برای گرفتن امتیاز آموزشگاه باید کفشهای آهنی پوشید. مجوز را گرفتم و یک طبقه از خانه مسکونیمان را جهت آموزشگاه قراردادم، بعد از چند سال به دلایل مختلف آموزشگاه را تعطیل کردم و از طریق مشاغل خانگی فعالیتم را ادامه دادم و اتفاقاً بهترین کار همین بود.
آموزشگاهتان چه نامی داشت؟
«آموزشگاه صنایعدستی و دخت قدیر» که در سال ۸۰ تأسیس کردم و تا سال ۹۰ فعال بود و انواع دوختهای سنتی و گلدوزی با چرخ و حتی نقاشی روی پارچه و نقاشی رنگ و روغن را هم آموزش میدادم.
چرا آموزشگاه تعطیل شد؟
نمیخواستم تعطیل کنم اما به رماتیسم مبتلا شدم و مرخصی گرفتم و بعد از مرخصی وقتی برای تمدید مجوزم رفتم به من گفتند که مهلت برای تمدید مجوز شما گذشته و اجازه ندادند، خیلی به دنبال تمدید امتیازم رفتم ولی آن را تمدید نکردند. ضمن اینکه فنی حرفهای هم خیلی اذیتمان میکرد و مدام بازرس میفرستاد و حتی اجازه نداشتیم یک روز آموزشگاه را تعطیل کنیم و من از این مسائل هم خسته شده بودم.
بعد از آن کجا کار کردید؟
در اتاق بازرگانی برنامهای بود و آقایی به نام مهندس سراج درباره مشاغل خانگی حرف میزد و من هم خوشم آمد و وارد مشاغل خانگی شدم. الآن بهصورت مشاغل خانگی با جهاد دانشگاهی اصفهان سفارش میگیرم و کار میکنم. آنها بهراحتی به من مکان دادند، نه اجاره میدادم و نه هیچ مشکل دیگری دارم و فقط هزینه را کمی پایین آوردم و نقاشی روی پارچه و دوختهای سنتی را یاد میدادم.
کار کردن بهصورت مشاغل خانگی چه ویژگیهای دارد؟
کشورهای پیشرفته سرمایهگذاریهای عجیبی روی مشاغل خانگی انجام دادهاند، مثلاً سوئیس که در ساختن ساعت بسیار پیشرفته است بخشهایی از این ساخت بهصورت مشاغل خانگی توسط خانمها در خانه انجام میشود. کار کردن بهصورت مشاغل خانگی امتیازهای زیادی دارد؛ نه هزینه رفتوآمدی هست، نه ترافیک، نه پول اجاره و نه پول آب و برق و همهاش در همین فضای خانه انجام میشود و به لحاظ هزینه خیلی صرفهجویی میشود.
از همکاری جهاد دانشگاهی راضی هستید؟
جهاد دانشگاهی خیلی خوب با ما همکاری میکنند و بینظیر است. جهاد برای اجرای طرح ملی مشاغل خانگی تسهیلگر است. مجری این طرح، اداره کار و امور اجتماعی است، ولی جهاد به این اداره کمک میکند تا این کار انجام شود. ما هم بهعنوان پشتیبان هستیم که خودمان را معرفی کردیم تا در این رشتهها فعالیت کنیم، جهاد هم شاگردان را نامنویسی میکنند و یا اگر پشتیبانها مکان نداشته باشند، آن را فراهم میکنند. ازجمله راهنماییهایی که به من کردند این بود که میخواستم وبسایت بزنم و جهاد یک نفر را به من معرفی کردند که خیلی خوب با من همکاری کرد و وبسایتم را زدم، یا مثلاً میخواستم نشان تجاری نقدهدوزی خودم را ثبت کنم که من را معرفی و پشتیبانی کردند و حتی مدام سراغ میگرفتند که آیا با من همکاری شده یا خیر. ضمن اینکه جهاد کلاسها و وبینارهای خیلی خوبی برگزار میکند مثلاً کلاس نحوه بازاریابی یا فعالیت در اینستاگرام را گذاشتند و مطالبی را مطرح کردند که بسیار مفید بود.
چطور با جهاد دانشگاهی آشنا شدید؟
یک جلسهای در اداره کار برگزارشده بود و نمیدانم چه کسی من را هم معرفی کرده بود. آن موقع از گروه همکاران سوزندوزی فقط من بودم که در جلسه شرکت کردم و آقای دکتر میلاد کوچکیان تعریف برندسازی را بیان کردند. من هم بروشور خودم را به دکتر کوچکیان نشان دادم و خیلی تعریف کرد و من را به جهاد دانشگاهی معرفی کرد و از آن زمان به بعد جهاد هم من را در جلسات خود معرفی میکرد و ادامهدار شد. من هم وقتی دیدم جهاد دانشگاهی همراهی میکنند از این فرصت برای ثبت لوگو و برند خود و ایجاد وبسایت استفاده کردم. درواقع یکی از کسانی که در بازاریابی و فروش در شبکههای مجازی سهم بسزایی داشت. آقا دکتر کوچکیان بود من تأثیر داشت دکتر کوچکیان بود ایشان در کنار خانم پاکروان و آقای زرگر و مسئولین جهاد دانشگاهی در زندگی من بسیار مؤثر بودند.
لوگو و برند شما چیست؟
در دوختهای سنتی طرحی به نام «خاشخاش» وجود دارد که یک ستاره شش پَر است که البته برای کسانی که نمیدانند چون تا حدی شبیه به ستاره شش پَر یا ستاره داوود است از جهاتی بحثبرانگیز است، درحالیکه من این ستاره شش پر را در خیلی مکانهای اسلامی مثلاً در رواقهای حرم امام رضا (ع) دیدهام؛ اما من این ستاره را به ستاره هشت پر تبدیل کردم تا حرفوحدیث هم کمتر داشته باشد و داخل آن را خالی کردم و دوختی را ابداع کردم که نامش را مشبک دوزی با نخ نقده گذاشتم. در مورد کارهای خاصم حتماً گوشه آنها این ستاره را میدوزم و درواقع بهنوعی امضای من است؛ ضمن اینکه برند من هم «نقدهدوزی پور قدیری» است.
خانواده شما هم فعالیتهای هنری دارند؟
مادربزرگهایم و مادرم در زمینه امور هنری تبحر داشتند بهخصوص در زمینه گلدوزی، خیاطی و گیوهبافی. پدرم «حاج حسنپور قدیری» که در کار مبلسازی پیشکسوت و متبحر است. یکی از برادرانم آقا محمد خوشنویس است، خواهرم صدیقه خانم در کار خیاطی و گلدوزی است و بهطور کامل دوختهای سنتی را میداند و یکی از افتخارات من این است که خانوادهام پشتیبان و کمککننده و همراه من هستند. برادر دیگرم آقا هادی است که او هم در زمینه تربیت اسب برای سوارکاری از مربیان به نام هست.
درباره هنر نقدهدوزی نیز توضیح دهید که چگونه دوختی است و چطور انجام میشود؟
یک دوخت سنتی است که با نخهای طلا و نقره یا مطلا انجام میشود که همان نخ نقره است که روی آن آبطلا دادهاند، البته با درصدهای متفاوت که در گذشته حتی ۵۰ درصد هم بود ولی الآن ۱ یا نیم درصد است؛ اما بازهم دوخت خیلی گرانی است چون هم نخ آن گران است و هم دوخت آن سخت است. برای همین وقتی آدم با نخ طلاکار میکند روی پارچه بیارزش کار نمیکند بلکه از پارچه مخمل یا ترمه دستباف استفاده میکند که این پارچهها هم گران هستند. البته عموماً نقده روی تور معمول است و کار میشود و تور نقده خیلی قیمتی ندارد ولی اگر روی مخمل و ترمه کار شود، بهتر از نوع دستبافت باشد. کارهای نقدهدوزی شده، در قدیم بیشتر حالت تجملاتی داشته، مثلاً لباس درباریان با آن کار میشد که همه اینها باعث شد این دوخت کمکم به فراموشی سپرده شود، بهطوریکه آن سالی که من نقدهدوزی شروع کردم حتی همکارانِ دوختهای سنتی نمیدانستند نقدهدوزی چیست.
نقدهدوزی چه وجهتسمیهای دارد؟
خیلیها به آن نَقَدهدوزی میگویند که اشتباه است و باید حرف (ق) را با ساکن تلفظ کنند؛ اما در خصوص وجهتسمیه آن باید اشارهکنم که در قدیم پارچههای نقده مثل پول نقد دادوستد شده و در بازار بهراحتی خریداری میشد به همین دلیل به آن نقده گفته میشود.
برای کاربردی شدن آن چهکارهایی انجام دادید؟
ما برای نقدهدوزی برای اینکه کاربردی شود و در خانههای عمومی مردم هم حضورداشته باشد چند تا کار انجام دادیم؛ یکی اینکه تابلوهای کوچک و طرحهای موردنیازی که مردم دوست دارند یا سفارش میدهند را درست کردیم و به ادارهها هم پیشنهاد دادیم که از این آثار برای هدیه دادن استفاده کنند و یا اینکه آرمهای بینالمللی را نقدهدوزی کردم. حتی خیلی وقتها هم خودم طراحیها را انجام میدهم. در جانماز و سجاده و جلد قرآن، کیسههای پول قدیمی، کاور عینک، رو تختی و هرچه شما بخواهید، به سبک نقدهدوزی آماده میکنیم. یک کار دیگر هم این است که من سبک کتیبه دوزی با نخ نقده را ابداع کردم.
کتیبه دوزی با نخ نقده چه سبکی است؟
دوخت این سبک، کار خیلی مشکلی است مخصوصاً که اگر چرخش قلم را هم در نظر بگیریم، نخ نقده انعطاف ندارد و مهارت بالایی لازم است تا بتوان با رعایت چرخش قلم کتیبه دوزی را انجام داد.
صندوق پوش مقبره امام رضا(ع) را که قسمتی از آن، صلوات خاصه است تماماً با نخ نقده بهصورت برجسته و با رعایت چرخش قلم کتیبه دوزی شده است. این روپوش یک کار خاصی است و ۵ نفر دوزنده حدود ۵ سال روی آن کارکردیم. خط نسخ روی آن را استاد بهار زاده خطاطی کردند و دخترم با سبک چرخش قلم، نقدهدوزی کرد. آقای دکتر مهدی دلیلی گلوبوتهها و طرحهای اسلیمی دور کار را طراحی کردند. آقای دکتر دلیلی هم از کسانی بودند که خیلی به پیشرفت من کمک کردند و از عواملی بودند تا بتوانم برای دوختن صندوق پوش قبر مطهر امام رضا(ع) با آستان قدس ارتباط بگیرم.
دوختن این صندوق پوش چطور اتفاق افتاد؟
آثار من در جشنواره رضوی چند سال متوالی برگزیده شد. در یک سال از من خواسته شد که کارگاهی در محل جشنواره در زمینه نقدهدوزی برگزار کنید و آقای دکتر دلیلی خیلی کمک کردند. به ایشان گفتم که من میخواهم برای حرم امام رضا(ع) کار انجام دهم و گفتند که به مجموعه اداری و بخش مربوط به آستان قدس رضوی بروم، درحالیکه پیش از آن من به خیلیها گفته بودم ولی نشد و نتوانستم هیچ کانال ارتباطی با آستان قدس پیدا کنم. تا اینکه به توصیه آقای دکتر به دفتر آستان قدس رفتم و در مورد فعالیتهایم و آرزویم برای دوخت روپوش مضج شریف امام رضا علیهالسلام گفتم، آنها از من رزومه خواستند، رزومه به همراه درخواست من، به استان قدس در مشهد فرستاده شد، آستان قدس مشهد تأیید کرد و گفتند نمونه کار اصلی را ببرم. آقایی بود به نام حاجآقا عاملی که پارچههای مخمل و انواع دیگر را تهیه میکرد و گفتند پارچه آماده است و چون نقده درصد بالا لازم بود یکی از اقوام حاجآقا عاملی تقبل کرد و هزینه دوزندگان هم که شاید دو برابر قیمت بازار بود پدر و مادرم و خودمان تهیه کردیم. افرادی که برای نقدهدوزی این کار برای من کار کردند هیچکدام از نقده چیزی بلد نبودند چون من فقط به دنبال کسانی بودم که معتقد باشند و با وضو بنشیند سر کار و دوختشان خوب باشد، یعنی اگر میدانستم سرمهدوزی یا خیاطی میکنند و کارشان تمیز است و دقت دارند برای من کافی بود. اگر میخواستم از افرادی استفاده کنم که یک مقدار نقدهدوزی بلد بودند آنوقت به روش خودشان میدوختند و زیر بار حرف من نمیرفتند. ضمن اینکه آنهایی که الآن نقده کار میکنند روی مخمل نمیتوانند این کار را انجام دهند و بیشتر روی تور نقدهدوزی میکنند.
چطور کسانی که نقدهدوزی را نمیدانستند این کار را به انجام رساندند؟!
اول روی تکههای اضافیِ مخمل تمرین کردند و بعد روی کار اصلی کار کردند. دخترم مریم هم از قبل بلد بود کتیبه وسط را کار کرد. گلوبوته دور کتیبه را یک نفر و خطوط اسلیمی را هم یک نفر دیگر کار میکرد و مشبکدوزیها را خودم کار میکردند و همینطور هر ۵ نفر کار را تخصصی انجام میدادیم. درنهایت این روپوش را سال ۱۳۹۸ تحویل دادیم، ولی کار را ۵ سال قبل از آن شروع کردیم. حتی برای ریشههایش ۶ ماه جستجو میکردم تا اینکه آقای ابراهیمی یک بقچه داشت که به کار ما میخورد و ریشه آن را شکافت و گفت به این روپوش بزنم. درواقع خود امام رضا(ع) همهاش را جور کردند. همه طرحهایش هم مال خودم است و اول روی کاغذ بهاندازه یکبهیک پیاده کردم و به مشهد بردم و تأیید کردند و بعد آن را روی مخمل پیاده کردیم.
به این صندوق پوش احساس خاصی دارید، اثر دیگری نیز برای شما چنین است؟
بله این صندوق پوش درواقع با تمام تخصص و احساسات لطیف و معنوی دوختهشده هست، البته تابلوی دیگری هم بعد از دوخت روپوش، دوختم که کار خاص و منحصربهفردی در نقدهدوزی و گلابتون دوزی هست و نامش را باغ بهشت گذاشتم.
فرزند شما هم نقدهدوزی انجام میدهند؟
دو فرزند دارم؛ دخترم مریم نزدیک به ۳۰ سال دارد و نقاشی روی پارچه خیلی کارکرده و وقتی کار روی روپوش را شروع کرد تازه ازدواجکرده بود و بعد هم باردار شد و زایمان کرد و کار دوخت روپوش را همراه با نگهداری از دختر کوچکش ادامه داد. پسرم محمد ۲۵ سال دارد که در رشته مهندسی صنایع مقطع کارشناسی ارشد مشغول به تحصیل هست.
برای دریافت درجه هنری اقدام کردید؟
آنهم داستان دارد... آن روزی که من برای درجه هنری رفتم همان زمانی بود که تازه کار روپوش شروعشده بود و طرح اولیه آن را بردم و وانمود شد که درجهیک را به من میدهند؛ اما مشکلی که در مورد دریافت درجه هنری هنرمندان صنایعدستی وجود دارد این است که دو مرحله ارزشیابی انجام میشود؛ در مرحله اول آن اساتید اهلفن صنایعدستی حضور دارند و هنرمندانِ متقاضی هم حضور دارند و آثارشان را میبرند و از آنها سؤال میشود و هنرمندان هم از کارشان دفاع میکنند، اما مرحله دوم ارزشیابی توسط اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی انجام میشود و هنرمند حضور ندارد!
حتی برای دریافت هنرکارت هم به ما گفتند که این کارت به هنرمندان هنرهای دستی تعلق نمیگیرد و مخصوص هنرهای تجسمی است؛ حالا سؤال این است که اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی که متولی هنرهای تجسمی است چرا باید برای هنرهای سنتی مسئول قضاوت در خصوص درجه هنری باشد و ارزشیابی نهایی را انجام میدهد؟! درحالیکه من همین توانایی که الآن دارم آن موقع هم داشتم. من نقدهدوزی را مطرح کردم، ولی حقم را ندادند.
چه کسانی الآن با شما در نقدهدوزی کار میکنند؟
کسانی هستند که نقدهدوزی میکنند اما در سطح همان نقدهدوزی که ۳۰ سال پیش بود یعنی روی تور کار میکنند، ولی ابتکاراتی که ما روی چرم و مخمل انجام میدهیم و ایده و ابداع و سبک داریم و این سبک را ثبت کردهایم را کسی انجام نداده است.
از نقدهدوزی در چه تولیداتی استفاده میکنید؟
کاور آینه، جا عینکی، رومیزی، دستمال نقدهدوزی، سرویس روتختی عروس. انواع قابهای نقدهدوزی و کتیبه دوزی، حتی نماد اصفهان را نقدهدوزی کردم و به شهرداری اصفهان پیشنهاد دادم که برای مهمانهایشان استفاده کنند ولی دنبال نکردند، یا اینکه آرم سازمان صنایعدستی کشور را دوختم و به مرحوم آقای ادیب (معاون سابق صنایعدستی اصفهان) دادم که بدانند ما میتوانیم چنین سبکی را برای سازمانها کار کنیم، این تابلو هنوز در دفتر معاونت قرار دارد. مرحوم آقای ادیب در زمان معاونت خود به پیشرفت صنایعدستی کمک بسیاری کرد.
بیمه هستید؟
من بیمه قالیبافان هستم، جزو اولین نفراتی بودیم که بیمه شدیم.
از نگاه شما مشکلات صنایعدستی چیست؟
در جامعه فرهنگسازی نشده که مثلاً برای جهیزیه دختران بهجای کریستال و این اجناس چینی از صنایعدستی خودمان استفاده شود. این فرهنگ باید در منِ مادر و دخترم ایجاد شود که از صنایعدستی خودمان خرید کنیم و آنها جزو جهیزیهمان باشد. مشکل دیگر این است که یکسری از هنرها مخصوصاً در دوختهای سنتی که فراموششدهاند نیاز به ثبت دارند چراکه درخطر سرقت هستند و باید مالکیت معنوی آنها ثبت شود، همچنین ثبت جغرافیایی و ثبت بینالمللی هم لازم هست که من هم این کار را انجام دادم و برند نقدهدوزی پور قدیری را ثبت کردم. یادم است مرکز ثبت مالکیت معنوی به من میگفتند که ما چنین چیزی نداریم و به ما ثابت کن که نقدهدوزی وجود دارد؟! مورد دیگر این است که سازمانهای مختلف برای مراسمهای خود یا تقدیرهایی که انجام میدهند از صنایعدستی خودمان استفاده کنند. ضمن اینکه متأسفانه برخی تاجران قیمت این هنر را پایین میآورند که این موضوع در کاهش کیفیت آثار اثرگذار است.
نقدهدوزی در شهرهای دیگر ایران هم کار میشود؟
به سبک اصفهان خیر. مثلاً در جنوب هست، اما با نخ گلابتون بدل انجام میشود. «خوس دوزی» را هم اشتباهاً با نقده جابهجا میگیرند. نقدهدوزی الآن جزو هنرهای تک استاد است
شما همه فوتوفن را به هنرجویان خود آموزش میدهید؟
تا زمانی که آموزشگاه داشتم همه دوختهای سنتی را آموزش میدادم، اما وقتی به مسیر مشاغل خانگی آمدم به یک رشته پرداختم. صد و خوردهای دوخت سنتی داریم. الآن کارتهای مهارت، جدا و تخصصیشده است. الآن هر ۵ نفری که صندوقپوش قبر مطهر امام رضا(ع) را کار کردند نقدهدوزی را بهصورت تخصصی انجام میدهند.
در کدام شهرها نمایشگاه برگزار کردید؟
نمایشگاههای فراوان داشتم که بیش از همه در اصفهان، همدان و تهران بود. اولین نمایشگاهی که کار کردم در همدان بود که از طرف صنایعدستی شرکت کردم و بهعنوان غرفه برتر انتخاب شد و همین برتر شدن باعث شد که صنایعدستی روی ما حساب دیگری باز کند. در جشنواره بینالمللی رضوی هم شرکت کردم و آنجا بود که کتیبه دوزی با نخ نقده را ابداع کردم. در نمایشگاههای خارج از کشور شرکت نکردم اما سفارشهای خاصی از طریق فضای مجازی از خارج از کشور داشتم. ضمن اینکه این دو سال کرونا اگرچه برای همه مردم ناراحتیهای زیادی ایجاد کرد اما ازیکطرف خیلی به من کمک کرد چون فعالیت خودم را در اینستاگرام را گسترش دادم.
شما روی چه پارچههایی کار میکنید؟
روی انواع پارچه کار میکنم، ازجمله جیر، مخمل، چرم، تور و ...
مواد اولیه برای نقدهدوزی را از کجا تهیه میکنید؟
ما فقط در اصفهان استاد دانشور را داریم که مغازهاش با نام «ملیله سازی دانشور» در خیابان مسجد سید نرسیده به خیابان زاهدی قرار دارد.
هنرمند از نظر شما چه تعریفی دارد؟
وجههای مختلفی دارد؛ هم باید اخلاق را در نظر گرفت و هم هنرمندی و مهارت در آن کار هنری که انجام میشود و هم علاقه و عشق آن فرد به هنرش یعنی به آنچه درونش است و در هنرش متجلی شده و آن را پیاده میکند، ولی اخلاق هنری بالاتر از همه آنها است و هنرمند کسی است که هم ازلحاظ مردمداری و نگاه به مردم و هم ازنظر اخلاق هنری برتر باشد. مثالی میزنم، عکسبرداری و فیلمبرداری از نمایشگاههای من آزاد است و اگر کسی به این شکل کار من را بیاموزد من دست او را هم میبوسم، اما اگر همکار یا یک هنرمند کار من را بخرد و بعد در نمایشگاه بهعنوان اینکه خودش خالق اتر هست، برای نمایش و فروش بگذارد، این را کار درستی نمیدانم که این موضوع برای من اتفاق افتاده است مثلاً یک اثر خود را به فردی فروختم ولی او همان را به نام خودش به نمایش میگذارد! این اخلاق هنری نیست، چراکه هنرمند باید قبل از هنرش، اخلاق و وجدان هنری داشته باشد. یک موضوع دیگر این است که هنرمند باید در کارش دارای ابتکار و خلاقیت بوده و واقعاً استاد باشد و ساکن نباشد.
انتهای پیام