مروری بر تله‌های پیش رو در امرِ پژوهش /۱

انبوده داده‌ها؛ باتلاقی برای پژوهشگر

صحبت درباره اینکه پژوهش همچون امور دیگر در مسیر خود با تله‌هایی مواجه است، چندان جدید نیست. تله‌هایی که پژوهش را از کارآمدی خود دورتر و دورتر می‌سازد. من هم در مسیر پژوهش قرار گرفته‌ام. زمان چندان زیادی از آن نمی‌گذرد، اما همواره با خود فکر و با همکارانم صحبت می‌کنم و یا به فراخور طرح‌های جدیدی که به‌عنوان مشاور برای سازمان‌ها و نهادها انجام می‌دهیم، این قلقلک به سراغ‌مان می‌آید که نکند مسیر اشتباه باشد؟!

این‌بار به واسطه نوشتن سعی کردم تا این دغدغه را عیان‌تر دنبال کنم و مشکلاتی که به تعبیر من تله‌هایی بر سر راه امر پژوهش است را لااقل در کنار هم بیاورم. البته می‌دانم که تجربه بیشتر، مرا با تله‌های بیشتری نیز آشنا خواهد ساخت که در موقعیت‌های متفاوت بروز پیدا می‌کند.

بنابراین، ادامه متن را به تله‌هایی اختصاص داده‌ام که هر پژوهشگری را در مسیر انجام هر مدل پژوهشی گرفتار خواهد کرد و این دور از ذهن نیست، چرا که پژوهش در هر حیطه و زمینه‌ای، سروکله‌زدن مدام با مسائلی است که دائماً در حال تغییر است و این ما را به اشتباه خواهد انداخت.

تکرار؛ اولین و پرتکرارترین تله پیش‌رو

پژوهش این خصلت را دارد که گَرد تکرار بر آن بنشیند. تکرار، شروع ازبین‌رفتن ماهیت پژوهش است. ماهیتی که ایجاب می‌کند همواره با مسائل و موضوعات جدید باید شیوه‌ برخورد منطبق و به‌روزی داشته باشیم. مسائل آنچنان پیچیده و یا به تعبیر «جان لنگ» غامض و شرور است که احتمال فریب‌خوردن در مسیر پژوهش بالا می‌رود. مسائل و مشکلاتی که یک جامه بر تن دارند، اما تفاوت ماهوی آنان زمین تا آسمان است. از آنجایی که پژوهش مشخصاً دستگاه ذهنی پژوهشگر را نشانه می‌رود، لازم می‌شود که هر از گاهی پژوهشگر پوسته دیدگاه‌ها و طرز نگاهش را بشکند و دوباره به هسته برسد. بهتر است بگویم اهتمامی پیوسته در برپاکردن نظمی نو در دستگاه فکری- ذهنی خود که همیشه این مصرع را به یاد من می‌آورد: «فلک را سخت بشکافیم و طرحی نو دراندازیم»، همه‌چیز را کنار بگذارد و دوباره شروع به نگریستن کند. با همان جدیت و همت اشاره شده در مصرع.

زمان آبستن فرسایش است

در مسیر پژوهش افسونی به نام زمان وجود دارد. معمولاً کمال‌گرایی و وسواس در پژوهشگران به چشم می‌خورد و این دو ویژگی در کنار خوبی‌های خود، ما را پذیرای این افسون می‌کند. بنابراین ویژگی مهم دیگری که یک پژوهشگر باید داشته باشد، برنامه‌ریزی دقیق و مدیریت زمان در پژوهش است. کمبود آن پژوهش را ابتر می‌کند و زیادی آن هم فرسایش را به همراه دارد. فرسایش ذهنی که می‌تواند به فرسایش جسمی هم ختم شود، در نهایت نتایج پژوهش را تحت‌الشعاع خود قرار خواهد داد.

کارفرمای تمامیت‌خواه

در پژوهش‌هایی که به‌صورت فراخوان از سوی سازمان‌ها اعلام می‌شود و نه صرفاً پژوهش‌هایی که با مقاصدی همچون تهیه مقاله و کارهای آکادمیک انجام می‌شود، عاملی به نام کارفرما نقش مهمی را در امر پژوهش بازی می‌کند، تا جایی که می‌تواند حتی دو تله‌ی پیشین را مرگ‌بارتر کند و یا بلعکس، به عمیق‌شدن تله‌ها دامن نزند و مسیر را هموارتر سازد. کارفرمایانی که بدون توجه به عواملی همچون فوریت طرح، بودجه و بستر انجام طرح، زیاده‌خواه و تمامیت‌خواه هستند، تمام متن پژوهش را تحت‌الشعاع قرار خواهند داد. بنابر تجربه، شکل‌گیری گفت‌وگو میان پژوهشگران به‌عنوان تیم مشاور و کارفرما اثری تسهیل‌کننده به دنبال خواهد داشت.

دایره روز به‌روز کوچک‌تر می‌شود

اگر مدام پشت میزهایمان نشسته باشیم و پژوهش را محدود به میز و سیستم بدانیم، تا ابد همانجا خواهیم ماند. درواقع در برشی از زمان و مکان به دام خواهیم افتاد. اکتشاف و خلاقیت رفته‌رفته کم‌رنگ می‌شود، اما باید از مرز آموخته‌های پیشین عبور کرد.

سوگیری، آغاز و پایانی مشخص برای پژوهش

سوگیری خودآگاهانه تناقض محض با امر پژوهش است. اما فکر می‌کنم سوگیری‌هایی که از خلال ناخودآگاه ما سر بیرون می‌آورند و خودشان را در متن پژوهش می‌نشانند، داستانی دیگر دارد. شخصاً فکر می‌کنم که رفت و آمد در امر پژوهش این تله را تا حد زیادی خنثی کند. بدین صورت که پژوهشگر مدام نظرات را بشنود، گفت‌وگو کند و مسیر و نتایج پژوهش را با دیگران به اشتراک بگذارد. به‌نظر می‌رسد این تله در پژوهش‌های تیمی کمتر بروز کند، چرا که تفاوت در دیدگاه‌ها منجر به شکل‌گیری گفت‌وگو می‌شود و گفت‌وگو نظرات، تصورات و اعتقادات را از لایه ناخودآگاه به لایه خودآگاه خواهد آورد.

انبوده داده‌ها به مثابه باتلاقی برای پژوهشگر

شاید در ابتدای راه همواره نگران و پریشان حال باشیم که داده نیست و یا داده کم است، اما نقطه مقابلی هم وجود دارد که با تلی از داده‌ها مواجه می‌شویم که دیگر نمی‌دانیم با آن‌ها چه‌کار کنیم؟! در چنین موقعیتی است که تله کمال‌گرایی هم به سراغمان آمده و بر آشفتگی‌مان بیشتر می‌افزاید. پیش خود می‌گوییم در آن بیابان برهوت داده، یکی‌یکی داده‌ها را از زیر سنگ هم که شده پیداکردیم، اما حالا از آن استفاده‌ای نکنیم؟ بنابراین در کنار مدیریت زمان، یک پژوهشگر باید بر داده‌ها، چه در مرحله جمع‌آوری و چه در مرحله تحلیل مدیریت داشته باشد. در غیر این صورت پژوهش متوقف می‌شود یا دقیق‌تر بگویم، سرهم‌بندی می‌شود. حتماً با این صحنه مواجه شده‌ایم که در اواسط مسیر، تلی از کاغذهای پرسشنامه، وویس‌های ضبط‌شده از مصاحبه با افراد، نقشه‌ها، اعداد و ارقام در قالب فایل‌های اکسل در قفسه‌هایمان جمع شده است، این همان باتلاقی است که گیرافتادن در آن، ما را از ادامه مسیر باز می‌دارد.

با این همه تله‌ها بیش از آن چیزی است که فکرش را می‌کنیم. ثابت و تکراری نیستند و دائماً در حال تغییر هستند. اما اگر از وجود چنین تله‌هایی آگاه باشیم و گه‌گداری به خودمان تلنگری بزنیم به پژوهشی اصیل‌تر دست خواهیم یافت.

یادداشت از عباس کیانی، کارشناسی ارشد طراحی شهری و کارشناس پژوهش جهاددانشگاهی واحد اصفهان

انتهای پیام 

  • یکشنبه/ ۲۰ آذر ۱۴۰۱ / ۱۳:۴۳
  • دسته‌بندی: اصفهان
  • کد خبر: 1401092013372
  • خبرنگار :