به گزارش ایسنا، مارکو هنرمندی آوانگارد و پیشرو بود که همواره به قصد نوآوری، از تجربهگرایی با مواد و رسانههای مختلف هراسی نداشت. به همین خاطر، هر روز زمینهای جدید برای بیان علایق و احساساتش پیدا میکرد و به واسطه ذهن جستوجوگرش راهحلهایی مدرن برای موضوعات تاریخی ارایه میداد.
او همچنین آغازگر تجربهای نو در بهکارگیری ماده کاهگل و رسیدن به نوعی کمینهگرایی در روایت مدرنیسم ایرانی بود.
کیانوش معتقدی، نویسنده و پژوهشگر هنر در گفتوگویی با ایسنا همزمان با سالروز تولد گریگوریان (پنجم دسامبر)، دربارهی جریان هنر مفهومی در ایران بیان کرد: «کانسپچوآل آرت» از اوایل دههی ۵۰، به شکل موازی در خارج از ایران مطرح شد و با عنوان «هنر مفهومی» در ایران ترجمه شد.
او دربارهی تاثیر گریگوریان بر این جریان گفت: مارکو گریگوریان یکی از نخستین هنرمندانی بود که توجهش به این سبک از هنر جلب شد و علتش این بود که او دورهای از زندگیاش را در آمریکا زندگی کرده بود. در آنجا گالری داشت و فعالیت میکرد و به سرعت متوجه اهمیت این نگاه جدید در هنر شد. او پس از بازگشت به ایران سعی کرد هنر مفهومی را به نوعی ایرانیزه کند و این ایده را به نقاشان نوگرا انتقال دهد.
او درباره شکلگیری گروه آزاد توسط مارکو گفت: یکی از دلایل مهم شکلگیری گروه آزاد نقاشان و مجسمهسازان توجه به هنر مفهومی و تاثیرات مارکو بود. او گروهی از هنرمندان هم عصر خودش را گرد هم آورد و از آنها خواست تا در فضای هنر مفهومی به خلق اثر بپردازند. مارکو و همنسلانش در دهه ۵۰ در این گروه فعالیت کردند، ایده هنرمفهومی را از چشم ایرانی توسعه دهند و آن را نه تنها در ایران بلکه در نمایشگاههای گروهی در خارج کشور از جمله نمایشگاه بازل سوییس و نمایشگاه واشآرت واشنگتن ارائه دهند و سبک هنر مفهومی در ایران اینگونه متولد شد.
معتقدی ادامه داد: با وجود اینکه مارکو اولین کسی بود که توجه ویژه ای به هنر مفهمومی داشت و آن را در ایران توسعه داد اما به نظر میرسد مطالعات او، برداشتی سطحی و غیرتئوریک از هنر مفهومی بود تا همراه با شناخت عمیق از آن. نباید فراموش کنیم که پنج سال پیش از تشکیل گروه آزاد بود که مقاله معروف «هنر پس از فلسفه» از جوزف کسوث منتشر شد که به مثابه مانیفتستی مهم در این زمینه به حساب میآمد اما نه مارکو و نه دیگر اعضای گروه آزاد به آن نپرداختند. برخی از آثار مارکو نیز نوعی گرتهبرداری از آثار مهم هنر مفهومی بود که پیشتر در آمریکا خلق و ارائه شده بود. از این جهت که شاید او هنر مفهومی را کامل درک نکرده بود، در انتقال آن نیز به هنرمندان ایرانی موفق عمل نکرد. به همین خاطر در شروع جریان هنر مفهومی توسط گروه آزاد اتفاق تازهای رخ نداد و برخی از این هنرمندان تقریبا مسیر معمول کار خودشان را ادامه دادند هرچند در مواردی هم توانستند اتفاقات تازهای رقم بزنند که بین این گروه، علاوه بر مارکو شاید مرتضی ممیز موفقترین کسی بود که توانست به نگاه تازهای دست پیدا کند.
او با بیان اینکه نمیتوان از تاثیر مارکو بر شکلگیری و معرفی جریان هنر مفهومی چشمپوشی کرد، گفت: همانطور که مارکو پیشتر، در اواخر دهه ۳۰ توانست بیینالهای تهران را تاسیس کند و تاثیر گستردهای بر تحولات بعدی جریان هنر مدرن داشت، میتوان ایده هنر مفهومی در ایران را به نام مارکو ثبت کرد.
معتقدی در ارتباط با جریان هنر مفهومی در این دوره از زمان گفت: وقتی به تاریخچه تحولات هنر مفهومی در ایران نگاه میکنیم با دو دوره تاریخی مواجه هستیم. دوره اول، متعلق به دوره مارکو و گروه آزاد بود و گروه دوم به بعد از انقلاب در اثنای برگزاری نمایشگاه های هنر مفهومی در موزه هنرهای معاصر تهران بود که برای اولین بار جریانی تازه در این عرصه در دهه ۷۰ شکل گرفت که کاملا دو رویکرد و جنبه متفاوت از این جریان بود. جریانی که بعد از انقلاب، جلوه و برداشت تازهای از هنر مفهومی را پیش روی مخاطبان ایرانی قرار داد و تا امروز هم ادامه پیدا کرده است.
انتهای پیام