رهبران سیاسی به طور معمول دارای نظریاتیاند که برای توضیح رهبری و مشروعیت بخشیدن به حکومت به کار میآید. به عقیده دال این قبیل نظریات اغلب «ایدئولوژی سیاسی» نامیده میشود. موسکا آن را «فرمول سیاسی» نامیده است. دلیل تلاش رهبران برای ایجاد ایدئولوژی بسیار ساده است، آنها میخواهند به رهبری خود مشروعیت بخشند. یعنی بتوانند نفوذ سیاسی خود را به صورت اقتدار در آورند زیرا حکومت کردن به کمک اقتدار به مراتب با صرفهتر از حکومت کردن به وسیله اجبار است.
ایدئولوژی رهبران، ایدئولوژی رسمی یا حاکم دانسته میشود که به طور معمول روحیه، روش، واقعیتها و دیگر مسائل مشروعکننده نظام را مشخص میکند. به گفته دال در سیستم سیاسی وقتی ایدئولوژی مقبولیت عام پیدا کرد، رهبران هم در محدوده آن واقع شده و زندانی آن میگردند؛ به طوری که ممکن است حتی کمترین تجاوز از ضوابط آن خطر برانداختن مشروعیت رهبری آنها را به همراه داشته باشد.
ایدئولوژیها توضیحدهنده و توجیهکننده توزیع خاص قدرت سیاسی است و هر جایی ایدئولوژی باشد، کشاکش و تضاد سیاسی را میتوان برحسب ارزشهای پذیرفته شده حل و رفع کرد. در عین حال نتیجه برخورد ایدئولوژیهای قوی بیثباتی سیاسی است.
هر ایدئولوژی تا حدی برخی یا همه ویژگیهای زیر را دارد:
۱. اغلب ایدئولوژیها در شرایط بحران پدیدار میشوند، از این رو ایدئولوژی به کسانی که فاقد امتیازهای اجتماعیاند کمک میکند تا نظام موجود را رد کنند و به صاحبان امتیازها کمک میکند تا این امتیازات خود را توجیه کنند. بنابراین بیدلیل نیست که طبقات حاکم به طور معمول دورههای ناآرامیهای بزرگ سیاسی و اقتصادی را با ترس مینگرند زیرا این ناآرامیها با پیدایش گروههای ایدئولوژیک آشتیناپذیر که در تلاش ایجاد شکلهای ویژه ثبات مورد نظر خود هستند، همراه است.
۲. ایدئولوژی الگوی نظامدار اندیشه سیاسی است. مهمترین سیمایایدئولوژی این است که مانند نظریه، انتزاعی از واقعیت است و فقط عناصر اساسی طرح واقعیت را توصیف توصیف میکند و توضیح و تغییر میدهد.
۳. اغلب ایدئولوژیها در خصلت انحصارگر، مطلقگرا و عام هستند. هر نظام ایدئولوژیک با ادعای هماهنگی منحصر به فرد با مسائل عصر و زمان معین مشخص میشود. در نتیجه اصول، منطق و دیالکتیک آن ایدئولوژی در خود کامل دانسته میشود و در معرض اصلاح و سازش قرار نمیگیرد. همه ایدئولوژیها نیز ویژگی عمدهای دارند و در مورد اهداف و مقاصدی که میخواهند به دست آورند، ادعای عام بودن دارند.
۴. ایدئولوژی استدلالی ترغیبی برای برانگیختن فعالیت و مشارکت خلاق طرفداران است. اهمیت این ویژگی ایدئولوژی در آن است که قدرت نهایی یک ایدئولوژی در دلایل تجربی یا منطقی آن نیست، بلکه در توانایی الهامبخشی آن و حمایت از عقیده و عمل است.
۵. ایدئولوژی متمایل است شخصی شود و مانند اعتقاد دینی به یک باور مقدس بدل شود.
۶. ایدئولوژی رشد مییابد اما در برابر تغییرات بنیادی مقاومت میکند.
ایدئولوژی به دلیل ماهیت و اهمیتش برای جامعه کارویژههای بسیار پرثمری در سازمان جامعه دارد. این کار ویژهها عبارتند از:
۱. ساختار شناختی است برای نگاه به جامعه به طور کلی. یک ایدئولوژی با این وظیفه، دارندگان خود را به توضیح، توجیه و سامانبخشی به شرایط موجود توانا میکند. از این رو ایدئولوژی در دست طبقه حاکم ابزاری بالقوه برای تحکیم و تثبیت قدرت حکومت است و در دست مخالفان طبقه حاکم ابزاری برای تغییر حکومت.
۲. ایدئولوژی یک فرمول عمومی فراهم میکند و راهنمای عمل و داوری فردی است. این راهنمایی باید با مشروعیت بخشیدن به اقدامات کسانی انجام گیرد که در مواضع قدرت هستند، زیرا اعمال قدرت فقط زمانی با هنجارها و ارزشهای ایدئولوژیک هماهنگ دیده میشود که قدرت زور را میتوان به اقتدار انتقال داد و قدرت مبتنی بر احساس نیاز را به اجبار بدون زور.
۳. ایدئولوژی به مثابه ابزار مدیریت تضاد و ایجاد یکپارچگی در جامعه به کار میرود، زیرا حدود ارزشهای پایه را تعیین میکند و حوزه هایی را مشخص مینماید که در آنها اعضای جامعه میتوانند مخالفت خود را ابراز کنند.
۴. برای اغلب افراد و گروهها، جانبداری از یک ایدئولوژی به مثابه ابزاری هویت است. این ابزار کمک میکند تا نیازهای شخصیتی خاص، از راه خودسنجی و همبستگی اجتماعی تامین و ارضا شود.
۵. سرانجام یکی از کارویژههای مهم و شاید مهمترین کارویژه ایدئولوژی این است که به مثابه یک نیروی توانمند پویا، در تعهدات فردی و جمعی برای اقدام له یا علیه طبقه حاکم به کار میآید.
اهمیت ماهیت، نقش و کار ویژههای ایدئولوژی در جامعههایی بارها دیده شده است که در آنها گروههای گوناگون دلایلی برای پذیرش ایدئولوژی ملی روشن و جدید برای کشور عرضه کردهاند و در راه تحقق آرمانهای ملی در چارچوب ایدئولوژی کوشیدهاند.
منبع: کتاب بنیادهای علم سیاست، عبدالرحمن عالم
انتهای پیام