به گزارش ایسنا، شهر کوچک اما استراتژیک سوسنگرد در ابتدای جنگ، نقش مهمی را در تحولات جنگ ایران و عراق ایفا میکرد، چراکه فتح این شهر توسط بعثیها کلید تصرف کامل اهواز بود و بدین لحاظ بعد از رویارویی سخت عراق و ایران برای تصرف و حفظ خرمشهر، این دومین و مهمترین رویارویی دو کشور برای تسلط بر یک شهر بود.
تحلیل رسانههای جهانی از اهمیت سوسنگرد
اهمیت این شهر و نبردهای در حال رخ دادن آن نیز بر رسانههای خارجی و بیگانه پنهان نبود بلکه آنان نیز به گزارش و پوشش روزانه بلکه لحظهای این نبرد میپرداختند؛ ازجمله صدای آمریکا که در ساعت ۶ صبح (۱۳۵۹/۸/۲۶) گفت:
یکی از سنگینترین و فشردهترین جنگهای دوماهه اخیر ایران و عراق در اطراف شهر مرزی سوسنگرد جریان دارد. نیروهای ایران با جنگ خانه به خانه، مانع از پیشروی عراقیها شدهاند. تحلیل گران نظامی تصمیم عراق را در گشودن جبههای تازه در خوزستان، کوششی میدانند که عراق برای دستیابی به یک پیروزی بزرگ، پیش از رسیدن فصل زمستان به آن دستزده است.
بخش عربی رادیو لندن در ساعت ۱۶:۳۰ از بغداد گزارش داد: اگر عراقیها شهر سوسنگرد را به تصرف خود دربیاورند، میتوانند از ناحیه شمال، ارتباط اهواز را با سایر نقاط ایران قطع کنند و ارتباط زمینی این شهر را از جاده آسفالته گرفته تا راهآهن و نیز شبکههای متعدد لولههای نفتی با تهران بهکلی قطع و چهره ناگوارتری به جنگ بدهند که دور نمای آن بسیار خطرناکتر ازآنچه خواهد بود که تاکنون پیشبینیشده است.
آسوشیتدپرس درباره اوضاع سوسنگرد و ارتباط آن با اهداف عراق در مورد اهواز گزارش میکند: جنگ سوسنگرد به دلایل تاکتیکی و استراتژیکی دارای اهمیت است. از لحاظ تاکتیکی، بعد از جنگ خرمشهر، این عمدهترین درگیری خونین است. ازنظر استراتژیکی، درصورتیکه عراق سوسنگرد را بگیرد، راه را برای حمله گازانبری به اهواز باز خواهد کرد.
روایت یک فرمانده پیشکسوت از سوسنگرد
سردار احمد غلامپور؛ فرمانده قرارگاه کربلا در دوران دفاع مقدس که در نخستین روزهای جنگ در جبهه سوسنگرد حضور داشته است در جلد اول کتاب تاریخ شفاهی خود با عنوان «جوانان اهواز زندهند» نقل میکند:
جبهه سوسنگرد خیلی فعال بود. فاصله ما با دشمن هم حداکثر چهل، پنجاه متر بود. ما اینطرف (شرق) رودخانه نیسان بودیم و دشمن آنطرف رودخانه مستقر بود که عرضش حداکثر ۵۰ متر بود.
دشمن در آنطرف رودخانه تحرک زیادی داشت و مترصد بود وضعیتی فراهم شود تا به سوسنگرد دست پیدا کند. از طرف دیگر، ما هم آرام نمینشستیم و نیروهای فعال و با انگیزهمان مدام به سمت دشمن میرفتند و شناسایی میکردند و اقداماتی انجام میدادند. یکی از این اقدامات کانال کنی بود.
در ماجرای شکست حصر سوسنگرد، محور لشکر ۹ (عراق)، محوری کلیدی به شمار میآمد. این لشکر باید با لشکر ۵ الحاق میکرد، اما موفق نشد و جالب این است که دیگر تا آخر جنگ، اسمی هم از این لشکر نیامد و منحل شد؛ یعنی عراقیها آنقدر عصبانی بودند که لشکر ۹ را از سازمان رزم عراق خارج کردند.
وقتی این لشکر نتوانست با لشکر ۵ الحاق کند، برای جبران حقارتی که دچارش شده بود، سعی کرد با هماهنگی لشکر ۵، یکبار دیگر به سوسنگرد حمله کند. هدف نهاییاش هم اهواز بود.
بنابراین لشکر ۵ از غرب اهواز، واحدهایش را به سمت جاده سوسنگرد-حمیدیه فرستاد و جاده را بست و به لشکر ۹ کمک کرد تا به سمت سوسنگرد پیشروی کند و آن را به محاصره دربیاورد. لشکر ۹ هم از سه محور بهشدت به سوسنگرد حمله کرد؛ یکی از جنوب سوسنگرد یعنی شمال هویزه، یکی از محور بستان-سوسنگرد و یکی هم از سمت شمال کرخه.
این لشکر با عبور از رودخانه کرخه فشار شدیدی به سوسنگرد وارد کرد. رودخانهای که خط مستقیمی را طی میکرد و از شمال سوسنگرد میگذشت و به سمت بستان میرفت و به هور میریخت، شاخه اصلی کرخه بود و منظورم از کرخه همین است. نام محلی این رودخانه نیسان بود و عراق با عبور از آن، فشار آورد؛ یعنی از سمت غرب به شرق. از آنطرف هم لشکر ۵، جاده را بسته بود و حدود ۳۰۰ نفر از نیروهای ما که داخل شهر بودند، واقعاً حماسه آفریدند.
سه روز تمام، بچهها در محاصره بودند و جنگ جانانهای کردند و حماسهای بهیادماندنی آفریدند. بچههای تبریز بهخصوص نیروهای (شهید) تجلایی در حفظ شهر نقش مهمی داشتند. نیروهای در حال محاصره، به آیتالله مدنی (امامجمعه و نماینده امام (ره) در تبریز) پیامی رساندند.
به ایشان پیام رساندند که ما در محاصرهایم و تنهاییم و کسی به فکر ما نیست. آیتالله مدنی هم از تبریز به تهران آمد و خدمت امام رفت و گله کرد، که بچههای تبریز و بقیه بچهها در محاصرهاند و کسی به فریاد آنها نمیرسد. حاج احمد هم به دستور امام، به اهواز زنگ زد و گفت فکری بکنید. در نهایت یک تیپ از لشکر ۹۲ زرهی ارتش، نیروهای چمران و نیروهای سپاه و بسیج توانستند محاصره را بشکنند و از سقوط سوسنگرد جلوگیری کنند.
آنجا دستکم ۱۰۰ شهید دادیم. اگر آن زمان سوسنگرد سقوط میکرد، عراقیها با کمک لشکر ۵ به سمت اهواز پیش روی میکردند و بهاحتمالزیاد اهواز هم سقوط میکرد.
در خرمشهر مقاومت جانانهای شد، اما در نهایت شهر سقوط کرد، ولی در سوسنگرد، هرچند بچهها فقط سه روز مقاومت کردند، اما از سقوط شهر جلوگیری شد.
منابع:
[۱]لطفالله زادگان، علیرضا، هویزه، آخرین گامهای اشغالگر: روزشمار جنگ ایران و عراق (کتاب یازدهم)، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ سوم ۱۳۸۷، صفحات ۲۴۶، ۲۴۷
[۲]مختاری، مجید، جوانان اهواز زنده اند-جلد اول: تاریخ شفاهی دفاع مقدس: روایت احمد غلامپور، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول ۱۳۹۸، صفحات ۱۷۷، ۱۷۸، ۱۷۹، ۱۸۰، ۱۸۱
انتهای پیام