به گزارش ایسنا، رامتین ایمانی نوبر، روانشناس، در یادداشتی در روزنامه ایران نوشت: «فریدریش نیچه در کتاب «غروب بتها» نوشت: «آری گفتن به زندگی، حتی به غریبترین و دشوارترین دشوارهای آن؛ خواست زندگی که با سرخوشی والاترین گونههای خود را در پای پایانناپذیری [شمارِ] خود قربانی میکند؛ این آن چیزی است که من دیونوسی نامیدهام....»
در اساطیر یونان، آپولون و دیونوس هر دو پسر زئوس هستند. آپولون خدای خورشید، تفکر، نظم، منطق و تدبیر است و دیونوس خدای شور، جنون و احساسات. هر دو ریشه در هنر دارند. همان طور که جولیان یانگ - فیلسوف معاصر - در کتاب «فلسفه تراژدی» نوشت، چیزی شبیه به نقاشیهای کلاسیک که اجزایش به طور مجزا مشخص هستند، در تفاوت با نقاشیهای اکسپرسیونیسم که رنگها جنونوار درهم درمیلولند. برای اینکه امر آپولونی به زوال روحی نینجامد، میبایست با امر دیونوسی که شور زندگی است آمیخته شود. در واقع کسی که میخواهد شور زندگی را به خوبی درک کند لازم است که هیجانها و اضطرابها را نیز به خوبی بشناسد، با آنها مواجه شود و حتی لمسشان کند. همچنین امر دیونوسی میتواند در تراژدیها نیز رخنه کند و احتمالاً یگانه دلیلی که انسان میتواند با آن تراژدیها سازش کند، مددخواستن از همین امر شورانگیز باشد. در واقع در سیر و سفر روانی انسان، چالش از آنجایی برای وی میتواند آغاز شود که در مواجهه با معضلات و مسائل زندگی بخواهد با همه امور از منظر امر آپولونی برخورد کند. در این صورت در علم روانشناسی (برآمده از روانکاوی) گفته میشود که او از مکانیزم دفاعی عقلانیسازی استفاده کرده است و اگر استفاده از این مکانیزم از حد متعارفش عبور کند، حتی میتواند برای فرد آسیب زا نیز باشد.
بنا به تعریفی، عقلانیسازی، مکانیزم دفاعی است که موجب میشود شخص در موقعیتهای بحرانی تنها رفتار منطقی و عقلانی از خود نشان دهد. یک رفتار مقابلهای برای یک تعارض ناخودآگاه و نادیده گرفتن هیجانی که از آن ناشی میشود. به تعبیر فروید این مکانیزم، تنها تحلیل آگاهانه از رویدادی میکند که سبب اضطرابِ فرد نمیشود. به طور مثال زمانی که پزشکی به بیمارش میگوید که او وضعیت سلامتیاش بغرنج است، وی به جای اینکه غمگین، نگران و یا حتی افسرده شود تصمیم میگیرد که به دنبال راههای درمان و مراحلش، یا حتی قیمت داروها باشد و اصلاً نشانهای از غم و آشفتگی از خود بروز ندهد!
یا در مثالی دیگر وقتی شخصی در رابطه عاطفی رد شده به جای اینکه تصمیم بگیرد با اندوه این رد شدگی مواجه شود، با دوستانش به بیرون میرود، در باشگاههای ورزشی یا کلاسهای هنری ثبت نام میکند و خلاصه اینکه برنامههایی را تنظیم میکند که بخواهد خودش را با آنها سرگرم کند، فقط برای اینکه با هیجان مسألهای که برایش میتواند آزاردهنده باشد مواجه نشود!
در هر دو مثال فرد برای فرار از هیجان مرتبط با رویداد ناگوار، به منطق پناه میبرد تا کنش آپولونی فارغ از واکنش دیونوسی صورت بگیرد. نکته مهمی که در این میان میبایست در نظر گرفت تفاوت این مکانیزم با مکانیزم دفاعی دلیل تراشی است: در دلیل تراشی فرد میخواهد برای کاهش اضطرابش، عواقب عملی را که صورت گرفته توجیه کند، اما در عقلانیسازی او با تصدیق موقعیت، میخواهد فقط هیجان و احساساتش را نادیده بگیرد. شاید نادیده گرفتن هیجان و احساسات ناراحتکننده در کوتاه مدت سودمند باشد، اما در درازمدت میتواند منجر به آسیبهایی گردد که به زوال تدریجی روح و روان ختم شود. در نتیجه میتوان گفت که امر دیونوسی، همان نیرویی که حتی میتواند در هزارتوی تراژدیها هم مایه شور و حیات شود، توسط امر مطلقاً آپولونی کنار گذاشته شده است. بنابراین برای رهایی از عقلانیسازی و پویایی در زندگی، میشایست و میبایست به آن دیونوسی که میتواند به آپولون درون وقار، غنا و البته جان دهد، بیشتر توجه کرد. یعنی به پذیرش همان قسمت از آهنگی که باب میل آدمی نیست، همانی که جولیان یانگ در وصفش نوشت: «فانی بودن، پیر شدن و اینکه جوانی جای خود را به کهولت میدهد، بخش ضروری آهنگ جاری زندگی است.» و این - همانطور که نیچه گفت - یعنی: «آری گفتن به زندگی.»»
انتهای پیام