مهدی آخرتی، ترانهسرا و منتقد ادبی در بخش سوم مقاله خود با عنوان «نقد ترانه» که آن را در اختیار ایسنا قرار داده به موضوع مضامین و محتوای ترانهها و مارکت ترانه امروز پرداخته است که آن را در ادامه میخوانید.
محتوای سخیف و تکراری
مشکلی همهگیر در ترانهٔ امروز دیده میشود و آن تکراری شدن محتوای ترانهها است. مضمون عشق زمینی آن هم در شاخهٔ مدح و فراقی، مضمون غالب ترانههای امروزی است. ترانهسراهای امروز نه تنها این زحمت را به خود نمیدهند که از سایر مضامین استفاده کنند، بلکه تلاش نمیکنند که محتوای عشق را از زوایای دیگری نگاه کنند و صرفاً سراغ مدح و توصیف شمایل معشوق یا گله از جدایی معشوق نروند.
محتوای عاشقانهٔ امروز نیاز به مضامین و زاویهْ دید نو دارد. همچنین در کنار محتوای عشق به سایر مضامین و موضوعات نیاز داریم. مثلاً ترانههای اجتماعی که امروز بسیار کمرونق شدهاند و شاید ما انقدر که لازم است از درون خود به بیرون سفر نکردهایم. تکرار مضمون عشق آن هم با بسامد بالا اتفاقاً کار ترانهسرایان را سخت کرده است، چراکه مجبورند حرف تازهای در مورد عشق بزنند که بسیار دشوار مینماید. آن عده هم که اهمیتی به گوش و چشم مخاطب نمیدهند کار خود را میکنند و دوباره همان مضامین را تکرار میکنند.
شکل زندگی مدرن امروز سبب شده که روابط پوچ و بیهدف خود را به جای عشق به جوانها قالب کنند و از طرفی به ادبیات و ترانه راه پیدا کنند و باعث فرهنگسازیهای غلط شوند. در همین راستا گاهی ترانهها به تبع برخی روابط غلط امروزی از توصیف ظاهر معشوق فراتر نمیروند و فقط حول مو و پا و دست معشوق میچرخند. برخی ترانهها نیز پا از گلیم توصیفات سطحی درازتر کرده و به محتوای سخیف و دم دستی و پیش پا افتاده میپردازند و با زبانی ضعیف و مبتذل فاجعهای از این دست رقم میزنند:
من بارونو دوست دارم اما خیابونو دوست دارم اما حتی قانونو دوست دارم اما بدونه تو نه نه نه/ گل زردا رو دوست دارم اما صبح فردا رو دوست دارم اما حتی دردا رو دوست دارم اما بدونه تو نه نه/ من زنمو دوست دارم اما بابا شدنمو دوست دارم اما مردنمو دوست دارم اما تو نباشی نه نه نه/ مادر شدنتو دوست دارم لاغر شدنتو دوست دارم حتی خر شدنتو دارم آی نه نه نه نه نه/ . . چشمات عایشه آتیش آتیش آتیشه لبهات عایشه آتیش آتیش آتیشه/ چشمات عایشه آتیش آتیش آتیشه لبهات عایشه آتیش آتیش آتیشه
متأسفانه این دست ترانهها مجوز گرفته و به شکل آلبوم و کنسرت و گاهی کتاب روانهٔ بازار میشوند. این بین نقش رسانهها در پخش این آثار سخیف و اعطای مجوز توسط ارگانهای مربوطه را نباید نادیده گرفت!
مارکت ترانه
آخرین نکتهای که به آن به شکل کوتاه اشاره میکنم، بحث مارکت ترانه و بازاری شدن هنر است. جایی از تئودور آدرنو خواندم که وقتی هنر صرفاً برای بازار تولید میشود کارش ساخته است! متأسفانه نبود فضای حرفهای و درآمدزای سالم در هنر امروز، ترانهسراها و شاعران جوان را به سمت مارکت ترانه شورانده.
متأسفانه بازار ترانهٔ امروز دست یک عدهٔ خاص است که باندهایی را تشکیل دادهاند و ترانههایی که سلیقهٔ ضعیفشان را ارضا نکند به این بازار راه نمیدهند. این است که ما هر روز شاهد پخش ترانههایی در رسانهها هستیم که از لحاظ سطح ادبی نه تنها رقابتی با آثار هنری خوب ندارند بلکه از زبان کوچه و بازار هم سطح ادبی پایینتری دارند. به تبع آن بسیاری از شاعران ترانهسرایی که قصد چاپ کتاب و تولید ترانهٔ خوب داشتهاند به سرودن ترانههای سخیفی از این دست اکتفا میکنند به امید اینکه روزی به مارکت ترانه راه پیدا کنند تا شاید درآمدی برای امرار معاش داشته باشند.
انتهای پیام