به گزارش ایسنا، امروز زادروز نویسنده، پژوهشگر و استاد پیشین دانشگاه تهران و هاروارد است که محمدرضا شفیعی کدکنی درباره او گفته است: «استاد راد، مهدوی دامغانیا/ بسیار مهربانی و بسیار دانیا/ در پارسی و تازی، بر مرکب سخن/ امروزِ روز، فارِسِ هر دو زبانیا/ بر گنج باستانی فارسی دری، کنون/ گنجور رهشناسی و هم پاسبانیا/ گر دو بدیع مشرق و مغرب نماندهاند/ یا رب تو مانیا که هم این و هم آنیا/ با این سرشت خاکی و خوی فرشتگی/ تو در زمین نشسته و بر آسمانیا/ در راه مهرورزی و آیین دوستی/ چون جویبارِ جاری و نهرِ روانیا/ یک پاره از بهشتی و افتاده بر زمین/ وز فرط لطف و مهر، تو گویی روانیا/ سختی به کار دین و در اخلاق مردمی/ گویی که در نسیم سحر پرنیانیا»؛ احمد مهدوی دامغانی (متولد ۱۳ شهریور ۱۳۰۵، مشهد) اگر بود، شمع ۹۶ سالگیاش را فوت میکرد اما ۲۷ خردادماه ۱۴۰۱ پس از یک دوره بیماری از دنیا رفت.
احمد مهدوی دامغانی در مقالهای که ۵۸ سال پیش در مجله یغما منتشر کرده، به حدیث تفرقه پرداخته است. در متن این مقاله - که رسمالخط احمد مهدوی دامغانی در آن، ایجا هم حفظ شده است - میخوانیم:
حدیث «تفرقه» یا «هفتاد و سه ملت» از جمله احادیثیست که باسناد متعدد از حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و سلم روایت شده و فر یقین آن را حدیثی«صحیح» شمرده و بصور و عبارات بظاهر مختلف که مفهوم و مؤدای همه متحد است در کتب معتبر خود آوردهاند و از جمله بدینصورتها: «افترقت الیهود علی احدی و سبعین ورقه و تفرقت النصاری علی اثنتین و سبعین فرقة و تفرقت امتی علی ثلثة و سبعین فرقة.» (جامع الصغیر ج ۱ ص ۴۸ بنقل از«ابی داود»و«نسائی»و «ترمذی»و«ابن ماجه») و «لیأتین علی امتی کما اتی علی بنی اسرائیل حذو النعل با نعل حتی ان کان بینهم من....... لکان فی امتی من یصنع ذالک بنی اسرائیل تفرقت ثنتین و سبعین امتی علی ثلاث و» سبعین مله کلهم فی النار الاملة واحدة. قالوا من هی یا رسول اللّه؟ قال ما أنا و أصحابی علیه (مشکاة- المصابیح خطیب ج ۱ ص ۶۱ بنقل از ترمذی) و از طرق خاصه نیز قطع نظر از آنکه این حدیث مستقلا بنحو فوق روایت شده بصورت ضمیمه و ذیلی بر حدیث «غدیر خم» نیز ضبط شده است. (رجوع فرمایند به:«روضه کافی ص ۲۲۴» و «معانی الاخبار صدوق (قده) ص ۳۲۳» و «بیان الادیان ص ۲۳چاپ مرحوم اقبال»). مقالهای که از فاضل متتبع و محقق و نویسندهی شیرین قلم و چیرهدست افغانی«استاد عبد الحی حبیبی» دامت افاضاته دربارهی مآخذ کتاب «هفتاد و سه ملت» در شمارهی (۱۹۰) مجلهی یغما درج شد و شرح مقدمه مانندی که جناب دکتر مشکور دربارهی این حدیث در آغاز نسخهی مطبوعه آوردهاند، موجب شد که حقیر در پیرو آن راجع بهمین حدیث و ذکر عدد (۷۲) یا (۷۳) در آن مطلبی را که بشواهد متعددی مؤید است، بعرض خوانندگان فاضل«یغما» برساند.
بسیاری از متب و مقالات متکلمان و ملل و نحلنویسان مسلمان بهمین حدیث مصدر است و مؤلفان این کتب در منطبق ساختن فرق مختلف موجوده و مفقرضهی اسلامی بر آن سعی بلیغ کرده و برای تثبیت این عدد معین متحمل تکلفات شدهاند.
برخی از آنان اصل هفتاد و دو فرقهی هالکه را شش فرقه دانسته و از هر یک از این شش فرقه دوازده فرقه را مشتق و منبعت میسازند (شاید بملاحظهی اسباط بنی اسرائیل) که این شش فرقه باختلاف گاهی: حروریه/قدریه/جهمیه/مرجئه/جبربه/رافضه (عبدالقاهر بغدادی بنقل صاحب «سراج المنیر»ج ۱ ص ۲۵۶) و گاهی: مشبه/معطله/جبریه/قدریه/رافضه/ناصبه (غزالی در«روضة الطالبیین ۱۷۵) نامگذاری و معرفی شدهاند و گاه نیز بعناوین و اسماء دیگر.
گمان نزدیک بیقین میرود که ذکر ارقام (۷۱)و(۷۲)و(۷۳) در متن حدیث اساسا برای افادهی تعدد و تکثر فرق و بیان شدت اختلاف و تفرق امت است لا غیر و مطلقا اراهی مفهوم و معدود حقیقی و واقعی این نشده است. و این رسمی مستمر و متبع بوده و هست که برخی از اعداد و بالخصوص دو رقم (شش)و(هفت) و عقود آنها یعنی(شصت و ششصد و هفتصد و ششهزار و هفتهزار و....الخ) را برای ارادهی تکثر و مبالغه در تعدد بکار میبردهاند و هم اکنون نیز حتی موضوع و معدود بیکی از این اعداد تمسک و تلفظ میکند بدون آنکه واقعا به معدود حقیقی ناظر و متوجه باشند. و این استعمار در قرآن مجید و روایات و احادیث فراوان آمده است فی المثل در این دو آیهی کریمه:
«استغفر لهم او لا تستغفر لهم ان تستغفر لهم «سبعین» مرة فلن یغفر اللّه لهم.»
(توبه/۸۰) و
«خذوه فغلوه ثم الجحیم صلاه ثم فی سلسلة ذرعها «سبعون» ذراعا فاسلکوه»
(حاقه/۳۱-۳۲)
که عامهی مفسران تصریح فرمودهاند که مراد از «هفتاد»در این آیات مبارکات مبالغه است نه تعیین عدد مخصوص (که مثلا ۶۹ یا۷۱ نباشد و منحصرا ۷۰ باشد)
(از جمله رجوع فرمائید به تفسیر «کشاف» ج ۲ ص ۱۴۸ و«تبیان»شیخ طوسی قدس سره ج ۵ ص ۲۱۰).
همچنین در احادیث و روایات کرارا برای بیان مبالغه در عدد و تکثر موضوع باعداد شصت و هفتاد (و حتی درست و بعینه مانند حدیث ما نحن فیه باعداد هفتاد و دو و هفتاد و سه) تلفظ شده استT از جمله این احادیث:
(....قال هل تدرون ما بعد ما بین السماء و الأرض؟ قالوا لا ندری. قال ان بعد ما بعد ما بینهما اما واحدة و اما اثنان او ثلاثة التی فوقها کذالک.....) (مشکاة المصابیح خطیب-حدیث ۵۷۲۶ بنقل از «ترمذی»و«ابو داود»)
(....ادنی اهل الجنة منزلة الذی له ثمانون الف خادم و اثنتان و سبعون زوجة) (جامع الصغیر ج ۱ ص ۱۵ بنقل از مسند امام احمد و ترمذی و ابن حبان)
(من اغاث ملهوفا کتب اللّه له ثلاثا و سبعین مغفرة واحدة فیها صلاح امره کله و ثنتان و سبعون له درجات یوم القیامة.)(جامع الصغیر ج ۲ ص ۱۶۵ بنقل از بخاری و بیهقی)
الربا بضع و سبعون بابا اصغرها کال........)و الدرهم الواحد من الربا اعظم عند اللّه من«ستة و ثلاثین»زنیة) (حلیة الاولیاء ج ۵ ص ۲۴ و مشکاة المصابیح ج ۱ حدیث ۲۸۲۱) (در این حدیث عدد سی و شش که نصف ۷۲ است نیز قابل توجه و دقت است)۱
(عن ابی جعفر(ع) قال اسم اللّه الاعظم علی ثلثة و سبعین حرفا و عندنا نحن من الاسم اثنان و سبعون حرفا.) (بصائر الدرجات «صفار قمی متوفی در ۲۹۰ هـ.جزو ۴ باب ۱۲ که نه روایت دیگر نیز در همین موضوع که در آن روایات هم بهمین اعداد ۷۱ و ۷۲ و ۷۳ تلفظ شده است.)
این روایتها که نقل شد، مشتی از خروار و اندکی از بسیار است و میتوان گفت که احصاء و استقصاء (۱)-دوست بزرگوار فاضل جناب دکتر محمد علی اسلامی تذکر دادهاند که در زبان فرانسه نیز همین عدد(۳۶) به منظور مبالغه بکار میرود (رجوع فرمایند به لاروس ذیل لغت Chandelle «شمعدان). روایاتی که چنین اعدادی در آنها آمده است یک عمر وقت لازم دارد.
حتی بسیاری از محققان در مورد تعداد آسمانها و زمینها و ابواب دوزخ که در قرآن مجید «هفت» معین شده است متذکر شدهاند که در همین عدد نیز برای بیان کثرت آسمانها و زمینها و ابواب است، نه آنکه مقصود آن است که فی المثل عدد آنها(۶)یا(۸)نیست.
بنابراین با توجه بدانچه بعرض خوانندگان رسانید شکی بر اینکه استعمال اعداد (۷۱) و (۷۲) و (۷۳)در حدیث ما نحن فیه صرفا بمنظور بیان شدت تفرقه و تشتت مذاهب و فرق منشعبه از ادیان یهودیت و مسیحیت و اسلام است و مطلقا نظر بر شمارهی معین و خاصی نیست باقی نمیماند و بهمین جهت نیز برخی از متقدمان دقیق النظر در اینمورد قائل بر محصور بودن عدهی فرق اسلام به (۷۳) نشدهاند از جمله عارف بزرگوار شیخ عزیز نسفی (صاحب«مقصد اقصی» و «انسان الکامل» و «کشف الحقایق» و «زیدة الحقایق»و کتب و رسالات دیگر) در کشف الحقایق میگوید:
«......و اینجمله تکلفست که کردهاند و اعتماد را نمیشاید از جهت آنکه دانایی میگوید که من در ولایت پارس صد مذهب یافتم که آن باین هفتاد و سه مذهب هیچ تعلق ندارد و بهیچوجه باین نمینماید و این صد مذهب حالی موجود است و جمله از قرآن و احادیث میگویند.»(کشف- الحقایق نسخهی خطی دانشکدهی ادبیات ص ۱۵)
اما ادعای عجیب و نادرست «گولد زیهر»-که شاید از اینکه گمان برده معدود واقعی ۷۳ در نظر شارع بوده ناشی شده است - مبنی بر اینکه حدیث تفرقه صورت محرفی از حدیث بسیار مشهور:
«الایمان بضع و سبعون شعبة فاضلها قول«لااله الا اللّه»و ادناها اماطة الاذی عن الطریق و الحیاء شعبة من الایمان» است نیز از دعاوی مخصوص و تفرسات(!!)بسیار بعید و بدیهی البطلان برخی از مستشارقان است که متأسفانه اینبار از ناحیهی مردی بزرگ و مشهور چون«گولدزیهر» ابراز شده است و شگفتتر آنکه مردی فاضل چون آقای دکتر مشکور نیز این ادعای بدون دلیل و باطل را در مقدمهی کتاب (هفتاد و سه ملت) نقل فرموده و نه تنها آنرا بلاجواب گذاشتهاند، بلکه این عقیده را بعنوان فصل الخطاب و قول الصواب جلوه داده و بدان استناد جستهاند.
قطع نظر از آنکه میان این دو حدیث اساسا هیچ کلمهای سوای«سبعون» مشترک نمیباشد که لا اقل بتوان احتمال داد منشأ تحریف (یا دست کم خلط) این دو حدیث همان کلمهی مشترک باشد در طول قرون و اعصار این دو حدیث بموازات یکدیگر و هریک بصورت خاص و مستقل خود از طرف اشخاص واحد در کتب واحدی ضبط و روایت شده است و ادعای «گولد زیهر» مبتنی بر اینکه:
«......وضع اصلی حدیث فوق چنانکه در صحیح بخاری و مسلم سنن ابو داود و ترمذی و نسائی و ابن ماجه و مستند احمد بن حنبل و طیالسی آمده، چنین بوده است که: الایمان بضع و سبعون شبعة فافضلها قول لا اله الا اللّه....الخ» و هیچ ارتباطی به تقسیم فرق اسلامی نداشته است، منتهی در گذشته روزگار مقصود از کلمهی«شبعة» بد فهمیده شد و به صورتهائی که گذشت (...یعنی صورتهای حدیث تفرقه!!!) تحریف پذیرفته است.» (هفتاد و سه ملت.ص ۸)
مردود و مخالف با واقعست و حاکی از عدم استقصای او باخبار و احادیث اسلامی میباشد، زیرا این روایت بخلاف قول آقای«گولد زیهر» هم در «سنن ابو داود» و هم در «صحیح ترمذی» و هم در «ابنماجه» و هم در «سنن دارمی» و هم در «مسند امام احمد» باسناد روایت و ضبط شده است (رجوع شود به جامع الصغیر و مفتاح کنوز السنه ص۶۲) و از طرق خاصه نیز در «روضهی کافی» و «معانی الاخبار» کلینی و ابن بابویه قدس اللّه سر هما العزیز و دیگر کتب مستندا نقل شده است و بعلاوه حافظ ابی عبد اللّه حاکم نیشابوری نیز در«مستدرک علی الصحیحین»(ج ۱ ص ۶)این حدیث را از جمله مستدرکات بر صحیحین «بخاری» و«مسلم» قرار داده است و بهر حال عدم تعرض امامین «بخاری» و «مسلم» رحمهما اللّه تعالی بر این حدیث خدشهای وارد نمیسازد.
در عین حال همین بزرگان که نام خود و کتبشان برده شد، حدیث «الایمان یضع و سبعون شبعة....الخ...را نیز در همان کتبی که روایت «تفرقه» را روایت کردهاند نیز نقل فرمودهاند و همهی این اعاظم هر دو حدیث را حدیثی«صحیح» یا «حسن» شمردهاند و هیچیک در مقام«تضعیف» حدیث و یا«تجریح» اسناد آن برنیامدهاند چه رسد بر آنکه احتمال«تحریف»یا «وضع» را نسبت بآن تفوه کنند. و حتی برخی از«حفاظ» و «مصححین» متأخر چون «سیوطی» و «سخاوی» برای تثبیت و تصحیح صورت معین این حدیث با الفاظ محفوظ و مقبول آن رنجها برده تا صورت صحیح و منفق علیه آنرا تخریج کردهاند (رجوع فرمایند: اللثالی المصنوعة ج ۱ ص ۲۴۸ و کشف الخفا ج ۱ ص ۱۴۹ و ص ۳۰۹).
جای تعجب است که مردی متتبع و مطلع از قواعد چون«گولد زیهر» چگونه بخود اجازه داده است در موضوعی که مطلقا در صلاحیت او نیست اظهار نظری کند که کاملا مخالف با واقع است و چگونه این مرد هوشمند در عرصهی وسیع حدیث بخود اجازهی جولان داده است.
آیا میتوان پذیرفت که حفاظ و محدثین و ائمهی نامبرداری چون اشخاص سابق الذکر با تحقیقات عمیق توأم با قدس و طهارتی که بدان متحلی بودهاند و با همه صرافی و سختگیریهائی که در چنین موارد از خود نشان میدادهاند و تا حد افراط در این موضوعات بذل دقت و موشکافی میکردهاند (و از برکت همین زحمات و تحقیقات لثالی و جواهر کلمات مأثوره از حضرت ختمی مرتبت صلی اللّه علیه و آله و سلم در سلک عقود مسانید و صحاح و کتب جرح و تعدیل و تصحیح و تخریج ببهترین صورت مرتب و منظم شده است) هیچیک متوجه تحریف حدیث (الایمان بضع و سبعون شعبة) بصورت حدیث ما نحن فیه نشدهاند و بدین مطلب ولو بنحو احتمال ضعیف کوچکترین المامی نکردهاند و پس از طی قرون کسی که در هیچیک از شرایط تحقیق و تصحیح با هیچیک از آن بزرگان و حفاظ بر ابر نیست و حتی تحمل زحمت مطالعه و تفحص و یا دست کم تصفح همان کتبی را که خود بدان استناد میکند بخود روا نداشته است اعلام دارد که این حدیث مجعول و محرف است و تا حدی بر این کشف خود معجب گردد که بدینمطلب بدیهی توجه نکند که لازمهی حکم بوجود تحریف و بقاء محرف نسخ و انعدام صورت اصلی و اولی محرف منه میباشد. و حال آنکه در این مورد هر دو حدیث پابپای هم در طول ۱۴ قرن گذشت زمان را در خلال صفحات کتب طی کرده و بدست همه رسیده است و هر دو حدیث با الفاظ مخصوص بخود همچنان محفوظ و مضبوط مانده و باقی و برقرار خواهد ماند.
همچنانکه در آغاز بعرض رسید غرض از تحریر این سطور بیان این بود که باحتمال قریب بیقین ذکر اعداد (۷۱) و (۷۲) و(۷۳) در این حدیث برای کثرت و تشتت فرق است نه تعیین معدود معین و نحدید شمارهی فرق و اینکه کسانیکه خود را مقید بر انطباق فرق بر این اعداد میسازد تکلف میکنند نه بحث دربارهی قول بدیهی البطلان «گولد زیهر»اما بنابراین مثل مشهور (الکلام یجر الکلام) دامنهی سخن بدینجا کشیده شد.
*****
منبع: مجله یغما، سال هفدهم، مرداد سال ۱۳۴۳، شماره دوم.
انتهای پیام