به گزارش ایسنا، این بازیگر یکی از مدعوان همایش فقر و نابرابری آموزشی بود؛ همایشی که بخشی از آن امروز، دوشنبه هفتم شهریور ماه در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.
او در این همایش با بیان اینکه عدالت و برابری بسیار خوب است، افزود: چند صد سال است که درباره این موضوع میشنویم. مسلما هم که خوب، خوب و بد، بد است، اما چگونه و چرا؟
کیانیان یادآوری کرد: هیچگاه دقت نمیکنیم که عدالت چگونه باید اجرا شود و چرا عدالت برپا نمیشود؟ درحالیکه این همه سال است که همه از خوبی عدالت حرف میزنند و حاضرند ساعتها درباره آن صحبت کنند، اما چرا هر روز بدتر میشویم، این نکتهای است که فراموش میکنیم.
او که سالها پیش پسرش را برای ادامه تحصیل به خارج از کشور فرستاده بود، به تشریح تجربه شخصی خودش پرداخت و نظام آموزشی داخل را با آنچه در خارج از کشور جریان دارد، مقایسه کرد.
کیانیان توضیح داد: پسرم را سال آخر دبیرستان به خارج از کشور فرستادم که درس بخواند، خیلیها نمیتوانستند برای فرزندانشان این کار را انجام دهند، اما من این کار را کردم و خوشحالم. دغدغه مالی هم وجود داشت اما فرستادم و مابقیاش هم جور شد.
وی ادامه داد: اولین چیزی که پسرم به من گفت این بود که «اینجا که نشستهام، هر بچهای هر مزخرفی که از معلمش میپرسد، معلم میگوید بهبه چه سئوال خوبی! اینجا هیچ بچهای از اینکه سوال کند، خجالت نمیکشد؛ حتی اگر سئوال مزخرف بپرسد.» و این چیزی است که ما در کشورمان کم داریم؛ اینکه سؤال کنیم.
کیانیان در ادامه خطاب به حاضران که مسئولان پیشین آموزش و پرورش بودهاند، به طرح این پرسش پرداخت: یک سئوال این است که شمای نوعی که در مقام وزارت بودی، چرا نشد با وجود تمام افکار زیبایی که داری، نتوانستی به اهداف خود برسی؟ قاعدتا میگویند در این نظام و با این مسئولان نمیشود، خب پرسش بعدی این است که چرا نمیشود؟ چون بلد نیستیم و اصلا اجازه نداریم سئوال کنیم.
او با بیان اینکه من تئاتری هستم و مبنای تئاتر گفت وگو و دیالوگ است و مونولوگ نیست، افزود: اما الان در تمام سطوح متاسفانه مونولوگ (تکگویی) جریان دارد. درحالیکه هر زمان در کشوری گفتوگو شکل بگیرد، رشد میکنیم و اگر نگیرد، خفت خواهد ماند و شرافت نخواهد ماند.
کیانیان با طرح این پرسش که چرا در کشور ما با علوم انسانی مخالف هستند، یادآوری کرد: امام خمینی میگفت حوزه با فلسفه مخالف است، چرا؟ چون کار فلسفه سؤال کردن است. البته فلسفه قدیم تا مارکس کارش جواب دادن بوده اما فلسفه معاصر از بعد مارکسیسم کارش این است که سئوال کند و قرار نیست جواب بدهد. سوال کردن کار سختی است. در حالی که ما سوال نمیکنیم و فقط با جواب زندهایم.
انتهای پیام