به گزارش ایسنا، در این یادداشت آمده است:
«کسی که در مقام رهبری جنبش و بخشی از جامعه است باید بیش از آنکه در گذشته مانده باشد نگاه به آینده داشته باشد. آیندهنگر بودن موجب می شود تا چشم آدمی به فرصتهای یارگیری، ائتلافسازی و بده بستان (سازش) باز شود اما گذشته نگری موجب میشود آدمی در حساب کتاب گذشته بماند و نتواند این فرصتها را شکار کند. مضمون پیام آقای موسوی نشان داد که ایشان هنوز در قضایای ۸۸ مانده است. قضایای تلخی که هیچ برندهای نداشت اما هر چه بود گذشته و باید برای آینده ایران فکر و چارهجویی کرد نه اینکه به دنبال تصفیهحساب گذشته باشیم.
نکته دوم که از نکته اول ملهم میشود این است که منبع و خاستگاه موضعگیری رهبران سیاسی نباید کینه و حقد یا عصبانیت باشد. آدمی در چنین جایگاهی باید بتواند خودش را کنترل کند یا از دیگران کمک بگیرد تا بر احساسات منفی غلبه کند. برداشت من از محتوای نامه آن بود که از سرکینه و انتقامجویی نوشته شده است نه از روی خیرخواهی و یا نگاه ایجابی.
نکته سوم که در نکات قبل مستتر است این است که یک رهبر سیاسی باید دائما هزینه-فایده کند که یک موضعگیری چه هزینه و چه فایدهای دارد. قضایای سوریه تمام شد و ایران با همه هزینهها موفق شد جریان مخالف را ناکام بگذارد. موضعگیری علیه موفقیت ایران در سوریه و طعنه زدن به سردار همدانی (و دیگر رزمندگان و شهدای حرم) چه نفعی دارد؟ چقدر میتواند به جمع هواداران اصلاحات سیاسی در ایران کمک کند؟ چقدر شکاف در میان هواداران اصلاحات سیاسی را تعمیق میکند؟ به باور من عقل و تدبیر حکم میکرد یا در این قضیه مناقشهانگیز وارد نمیشد یا به شکل مناسبتری ورود میکرد.
نکته آخر آنکه هنر ارتباطات کلامی و نوشتاری آنست که اصل کلام نباید فدای حاشیه شود. اگر شخص موضوعات حاشیهای مطرح کند که اصل کلامش فدای آن حاشیهها شود اشتباه بزرگی کرده است. به نظر من آقای موسوی در این نوشتار اشتباه بزرگی کرد.»
انتهای پیام