دکتر عبدالنبی قیم از کوششگران این عرصه است که کار وی در نوشتار زیر مورد معرفی و نقد و بررسی خوزستانپژوه دیگری،یعنی دکتر عباس امام، قرار گرفته است. با توجه به اهمیت این حوزه پژوهشی، ایسنا علاقهمندان را به مطالعه یادداشت اختصاصی دکتر امام برای این خبرگزاری دعوت میکند.
۱. مقدمه
همچنانکه در مقاله دیگری تشریح کردهام، نخستین کوشندگان نگارش و تدوین تاریخ و فرهنگ هموطنان عرب خوزستانی به ترتیب اینها بودهاند: ایرانشناسان غربی، ایرانیان غیرخوزستانی، خوزستانیهای غیرعرب، عربهای غیرایرانی و در نهایت کوشندگان فرهنگی عرب خوزستان (امام،۱۳۹۶: ۱۵۷-۱۷۰). از نمونههای گروه اول، میتوان از هنری لایارد، ویلیام کنت لافتوس، جان گوردون لوریمر، هنری راولینسون، ویلیام تسیجر، سرپرسی لورن، بارون دوبد و هنری فیلد نام برد. از ایرانیان غیرخوزستانی، باید از حاج عبدالغفار نجمالملک/نجمالدوله، احمد کسروی، احمد اقتداری، جهانگیر قایممقامی و عباس میریان نام برد. از گروه سوم، میتوان به عبدالمسیح الانطاکی (روزنامه نگار سوری ـ مصری) اشاره کرد. از گروه چهارم، یعنی خوزستانیهای غیرعرب، سیدمحمدعلی امامشوشتری، سید محمدعلی اماماهوازی و سیفالله رشیدیان شایسته ذکر هستند. ورود کوششگران فرهنگی عرب خوزستان به عرصه تدوین و انتشار آثار مکتوب در این زمینه، ظاهرا از دهه ۱۳۵۰ خورشیدی به بعد به وقوع پیوسته است. از آن زمان به بعد است که با نام و آثار این هموطنان عرب خوزستانی در تشریح، روایت و تحلیل مسایل فرهنگی و تاریخی هویتی این قوم گرامی روبهرو میشویم: حاج کاظم پورکاظم، حاج کاظم سیاحی، موسی سیادت، حمید طرفی، علی طرفی، دکتر علی الطایی، محمد جواهرکلام، جلال الهاییسحر، یوسف عزیزی بنیطرف، قاسم منصورآلکثیر و دیگران.
۲. کارنامه دکتر عبدالنبی قیم
نام دکتر عبدالنبی قیم (زاده ۱۳۳۵ آبادان) از دهه ۱۳۸۰ به بعد مطرح شد؛ با بازتابهای گسترده موفقیت انتشار کاری نو از ایشان در عرصه فرهنگنگاری عربی ـ فارسی با عنوان «فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی» (نشر معاصر، ۱۳۸۱) که از آن زمان تاکنون ۱۴ بار تجدید چاپ شده است. پس از آن، در سال ۱۳۸۶ «فرهنگ معاصر میانه عربی ـ فارسی» از قیم روانه بازار نشر کتاب شد. «فرهنگ معاصر عربی دو جلدی» (ویراست دوم) (تهران: نشر معاصر، ۱۳۹۲) دیگر اثر جناب عبدالنبی قیم در حوزه فرهنگنگاری است. اثر پربازتاب بعدی قیم، کتاب «پانصد سال تاریخ خوزستان» (چاپ نخست، تهران: نشر اختران، ۱۳۸۸) بود که در واقع بازخوانی انتقادی برخی مطالب کتاب «تاریخ پانصد ساله خوزستان» احمد کسروی (چاپ نخست، سال ۱۳۱۲ خورشیدی) است. همچنین، در سال ۱۳۹۲ کتاب دیگری از قیم به چاپ رسید که آن نیز در نوع خود از بازتابهای بسیاری برخوردار شد؛ کتاب «فراز و فرود شیخ خزعل» (چاپ نخست، تهران: نشر آمه) و چاپهایی دیگر از نشر اختران در تهران. نیز، یکی دیگر از آثار قیم با عنوان «پادشاهی میسان و اهواز یا احواز» در سال ۱۳۹۸ از سوی انتشارات اختران در تهران منتشر شد که معلوم نیست به چه علتی بعد از نشر از بازار کتاب جمعآوری شد.
عناوین برخی مقالات دکتر قیم نیز به قرار زیر است:
۱.نگاهی جامعهشناختی به زندگی و فرهنگ مردم عرب خوزستان. «فصلنامه مطالعات ملی، سال۱۳۸۰ فصلنامه شماره ۲۵.
۲. نقد و برسی فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی (آذرتاش آذرنوش). ویژهنامه فرهنگستان (فرهنگنویسی). ۱۳۹۸،ش. ۱۴،صص. ۲۰۴-۲۳۳.
۳. تاریخچه بنای شهر آبادان. آیینه پژوهش. سال ۲۴، فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۲، ش. ۱، صص. ۲-۱۵.
۴. تحول و تطور فرهنگنویسی عربی ـ فارسی. کتاب ماه ادبیات و فلسفه، آبان و آذر و دی ۱۳۸۵، ش ۱۰۹،۱۱۰، ۱۱۱.
۵. نقد و معرفی کتاب: قومیت و قومگرایی در ایران؛ از افسانه تا واقعیت. مطالعات ملی، ۱۳۸۰، زمستان،ش. ۸.
۶. نگاهی جامعهشناختی به زندگی و فرهنگ مردم عرب خوزستان. مطالعات ملی، ۱۳۸۰، پاییز، ش. ۷.
۷. نقد کتاب «نگاهی به تاریخ خوزستان»، تالیف نیرهزمان رشیدیان، روزنامه اهواز.
۸. نقد و معرفی کتاب «تاریخ خوزستان» الیف جان گوردون لوریمر (ترجمه محمد جواهرکلام). روزنامه اهواز.
۹. نقد و معرفی کتاب «مشعشعیان؛ پژوهشی ارزشمند و درخور تقدیر»، تالیف محمدعلی رنجبر. نشریه آیینه پژوهش.
۱۰. نقد و معرفی کتاب «قرایت متون معاصر»، تالیف مصطفی جباری و احسان اسماعیلی طاهری.
۱۱. تقیزاده در محکمه آدمیت. نشریه اندیشه پویا.
۱۲. جواد طباطبایی و تحریف تاریخ. نشریه بخارا.
۱۳. پاسخ به مصطفی بادکوبهای. سایت شخصی دکتر قیم با عنوان «مدونه عبدالنبی القیم".
بخشی دیگر از آثار قلمی قیم در حوزه ترجمه قرار میگیرند از جمله:
• ترجمه مقاله سنت و مدرنیسم، دکتر محمد عابد الجابری، روزنامه همبستگی
• ترجمه مقاله تروریسم افراد و تروریسم دولتها، دکتر حسن خنفی، روزنامه نوروز
• ترجمه مقاله جهان عرب و ایران، دکتر حسن خنفی، روزنامه همبستگی
• ترجمه مقاله تمدنها، برخورد یا گفتگو، دکتر حسن خنفی، روزنامه نوروز
• ترجمه مقاله نقش دولت در توسعه جامعه مدنی، دکتر احمد الموصلی، روزنامه اخبار اقتصاد
• ترجمه مقاله جامعه مدنی، سرآغاز توسعه و جهش، معن بشور، روزنامه گوناگون
• ترجمه مقاله دولت و جامعه مدنی، مکمل یامخالف یکدیگر، دکتر حسن خنفی، روزنامه آزادگان
نگاهی گذرا به کارنامه کلی دکتر عبدالنبی قیم نشان میدهد که کارهای وی عموما برای اقشار فرهنگی نوشته میشود و سبک کار ایشان نوعا رنگ و بوی آثار دانشگاهی دارد. اگر دقیق باشیم، میبینیم که حوزه قلمزنی قیم حول چهار محور است؛ زبان، ترجمه، تاریخ (ملی) و فرهنگ قومی (هویت قومی). پرپیداست که این چهار حوزه تقریبا در همه جوامع بشری دنیا حساسیت برانگیز بوده و هستند. از آنجا که من نیز شخصا در حوزههای کاری دکتر قیم کار میکنم و در عین حال با آثار و شخص ایشان تا حدودی آشنایی دارم بیمناسبت نمیبینم تا درباره پارهای جنبههای اندیشهورزی ایشان نکاتی را به اختصار طرح کنم.
۲. ۱ فرهنگنگاری
در حوزه «فرهنگنگاری» (lexicography)، هر سه اثر دکتر قیم به دلیل رویکرد نوین و متفاوت ایشان مورد توجه افراد و محافل تخصصی قرار گرفتهاند، به خصوص که میدانیم دیگر فرهنگهای عربی ـ فارسی پیشین نوعا ترجمه منابع ذیربط عربی سنتی بودهاند، در صورتی که سه اثر فرهنگنگارانه قیم تالیفی هستند و با رویکردی کاربردیتر برای مخاطب ایرانی یا فارسی زبان تدوین شدهاند. ازمشوقان و مدافعان رویکرد نوین قیم در این گونه فرهنگنگاری شایسته است از استاد زبانشناس و فرهنگنگار پیشرو روانشاد دکتر محمدرضا باطنی نام برد. به همین دلیل بود که در هفدهمین دوره جشنواره نقد کتاب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دکتر قیم برای چاپ مقاله «نقد و بررسی فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی (آذرتاش آذرنوش) ویژهنامه فرهنگستان (فرهنگنویسی)، ۱۳۹۸، ش. ۱۴، صص. ۲۰۴- ۲۳۳» جزو برگزیدگان قرار گرفت.
۲. ۲پیرامون «پانصد سال تاریخ خوزستان»
همچنانکه در سطح جهان احمد کسروی بیتردید نخستین فردی بوده است که مفصلترین کتاب مستقل درباره تاریخ عمومی خوزستان را با عنوان «تاریخ پانصد ساله خوزستان» (در سال ۱۳۱۲ خورشیدی) به رشته تحریر درآورده است، همچنان نیز بیتردید میتوان گفت عبدالنبی قیم نخستین فردی است که مفصلترین و مستندترین نقدها را بر کتاب کسروی وارد آورده است؛ در کتاب «پانصد سال تاریخ خوزستان و نقد کتاب تاریخ پانصد ساله کسروی» (چاپ نخست: تهران، نشر اختران، ۱۳۸۸). قیم، اما کوشیده تا در ارزیابی کیفیت کار کسروی هم حتیالمقدور جانب انصاف را نگاه دارد و هم موازین نقد مستند، مستدل و علمی را تا حد ممکن رعایت کند. اولا، قیم پیشگامی کسروی در چنین زمینهای را بارها مورد تایید قرار داده است. تایید مراتب فضل و دانش عمومی کسروی نیز همواره مورد تاکید و تایید قیم قرار گرفته است. وی در گفتگو با قاسم منصورآلکثیر میگوید: «احمد کسروی، اولین کسی بود که کتابی مدون درباره تاریخ خوزستان به رشته تحریر درآورده بود. همو، اولین کسی بود که پژوهشی درباره مشعشعیان انجام داده و از این رو هر کسی که بخواهد درباره مشعشعیان مطالعه و پژوهشی انجام دهد و یا هر پژوهشگری که درصدد مطالعه و بررسی تاریخ خوزستان باشد لاجرم میباید به کتاب کسروی مراجعه کند و از آن استفاده کند» (گفتگو با عبدالنبی قیم، فرهنگنویس و تاریخنگار: پانصد سال تاریخ خوزستان: سایت اینترنتی مجله ویستا https://vista.ir/w/a/۲۱/۱۷uvq). وی در ادامه میگوید: «صرف نظر از اینکه من مخالف و یا موافق اندیشهها و آرای کسروی باشم، واقعیت مطلب این است که او با تالیف کتاب "تاریخ پانصد ساله خوزستان" به مردم این خطه خدمت کرده است» (همان منبع). حتی، در یک مورد قیم کار کسروی درباره مشعشعیان را بسیار معتبرتر و ارزشمندتر از یکی از مولفان عرب عراقی به نام جاسم حسن شبر دانسته است که به باور وی نقطه مقابل دیدگاه کسروی را اتخاذ کرده بوده است (همان منبع). اما، با این وجود قیم کسروی را «دانای کل» نمیداند و انتقاداتی بسیار بر برخی دیدگاهها و سندیت گزارههایش وارد میآورد و حتی در مواردی کسروی را به جعل سند و دروغگویی و نیز عربستیزی متهم میکند. این اتهامها، البته در بحثهای فرهنگی و تاریخی نکته جدیدی نیست و محدود و منحصر به این دو اندیشمند در ایران و جهان نیز نیست. جدل علمی (polemic) بین صاحبنظران همواره در همه جای گیتی وجود داشته و دارد و پایانی بر آن متصور نیست. اما فراموش نکنیم که قیم ۷۰ سال بعد از کسروی نظر میدهد و در عین حال با توجه به عرب بودن و اشراف بر منابع عربی چه بسا در مواردی نقدهایش بر صواب باشد، ولی نکته اینجا است که وی کار کسروی را نفی مطلق نکرده است و این نکته نامستحسنی نیست.
۲. ۳. پیرامون «فراز و فرود شیخ خزعل»
از شخصیتهای قدرتمند محلی خوزستان در دوران پایانی سلسله قاجار و گذار به خاندان پهلوی، شیخ خزعل برجستگی خاصی دارد. شیخ خزعل، محصول دوران فساد و ضعف حوکت مرکزی ایران و در نتیجه سربرآوردن چندین حاکم محلی و سران ایلات و عشایر در جایجای ایران بود؛ کسانی مانند اسماعیل آقاسمیتقو در آذربایجان و کردستان، برخی دیگر از سران عشایر در خراسان، فارس، بختیاری، لرستان، ممسنی، سیستانوبلوچستان، ایلام، کرمانشاه، گیلان و مازندران و غیره. درباره نقشآفرینی شیخ خزعل، مقالات و کتابهای زیادی به زبانهای فارسی، انگلیسی و عربی نوشته شده است. یکی از این منابع، کتابی است از عبدالنبی قیم با عنوان «فراز و فرود شیخ خزعل» (چاپ نخست، ۱۳۹۲؛ تهران: نشر آمه). در این منبع، قیم تقریبا تمام منابع ذیربط را بررسی کرده و با رویکردی روشمند و مستند به بررسی ابعاد گوناگون زندگی شخصی، اجتماعی و سیاسی خزعل پرداخته است. اما، نکته اینجاست که به دلیل بدنامی عمومی شیخ خزعل نزد ایرانیان از یک سو و عرب بودن مولف از سوی دیگر، برخی افراد و جریانات قیم را به طرفداری از شیخ خزعل و اقدامات گریز از مرکز وی متهم میکنند. من به عنوان یکی از خوانندگان این اثر پژوهشی نشانه آشکاری از جانبداری قیم از خزعل در این کتاب ندیدهام. آیا قیم در این کتاب مثلا نشان نداده است که خزعل به خاطر کسب قدرت، حتی برادر خود مزعل را ترور و به قتل رسانده بوده است!؟ آیا قیم در این کتاب از ارایه اسناد و مدارک وابستگی خزعل به انگلستان و دریافت چندین و چند مدال از بریتانیا خودداری کرده است!؟ آیا قیم در این کتاب نشان نداده است برخی از طوایف و عشایر عرب خوزستان علنا با خزعل مخالف بوده و با وی درگیر بودهاند!؟ آیا قیم پارهای خصوصیات ناپسند شیخ خزعل برای مخاطب امروزی مانند داشتن ۲۰ همسر (و به روایتی ۶۰ همسر) را لاپوشانی کرده است!؟ آیا قیم نشان نداده که خزعل در مواردی علنا فارسستیز بوده!؟ مانند موردی که در ص ۱۶۳ کتاب نقل میکند: «با توجه به مفاد قرارداد منعقده، شیخ خزعل مخالف استخدام افراد غیرعرب در پالایشگاه آبادان بود»! آیا قیم تشریح تسلیم سریع شیخ خزعل به رضاخان و ارسال چند پیام کتبی پوزشخواهی و طلب عفو از رضاشاه را در کتاب خود نیاورده است!؟ شاید به همین دلیل بوده است که کسی تاکنون مطلبی مستند «علیه کتاب فراز و فرود شیخ خزعل» منتشر نکرده است و برای چاپ و انتشار کتاب نیز مشکلی پیش نیامده و تاکنون بارها در ایران تجدید چاپ شده است.
البته ناگفته نماند قیم در جایی دیگر در یادداشتی مختصر با عنوان «معمای یک نافرمانی/هشتاد سال پس از مرگ شیخ خزعل» (سایت شخصی اینترنتی قیم با عنوان «مدونه عبدالنبی القیم»، ۱۶/۵/۱۳۹۵) کوشیده تا ذهنیت نامستند و خودپنداشته خویش مبنی بر عربستیز بودن رضاشاه و اصولا خاندان پهلوی را مطرح سازد؛ ادعایی که باید منتظر مستندسازی احتمالی آن در آینده بود! مگر میشود مخالفت رضاخان با یک حاکم محلی عرب مانند شیخ خزعل را به مخالفت تام و تمام رضاخان با کلیت قوم عرب در جهان و یا ضدیت وی با قوم گرامی عرب خوزستان تعمیم و تسری داد!؟ همچنین است تلاش بیهوده جناب قیم برای مبرا ساختن شیخ خزعل از وابستگی کامل او به انگلیس و در عوض انتساب محض و انحصاری این صفت به رضاخان! من، پیش از این در مقالهای با عنوان «آیا رضاشاه پهلوی و محمدرضاشاه پهلوی عربستیز بودند؟» (سایت خبرگزاری خورنا، ۴/۴/۱۳۹۹) مستندا پاسخ این گونه ذهنیتهای غیرمستند را دادهام و امیدوارم جناب قیم و برخی هماندیشان ایشان آن را مطالعه فرموده باشند.
۲. ۴. پیرامون هویت ایرانی و هویت قوم عرب
یک جنبه دیگر از کارنامه قلمی دکتر قیم به دیدگاههای ایشان درباره هویت قوم عرب به طور عام و نیز هویت قوم عرب خوزستان به طور خاص اختصاص دارد. این جنبه از اندیشهورزی ایشان در برخی مقالات، یادداشتها و مصاحبههای وی بازتاب یافته است. این نوشتهها نوعا در قالب ردیه به پارهای دیدگاههای مطروحه از سوی برخی اندیشمندان مخالف با قوم عرب به طور عام است. وجود چنین اندیشهها و رویکردهایی در تاریخ ایران پدیده جدیدی نیست؛ مثلا از نهضت شعوبیه در قرن دوم هجری تا همین امروز. اندیشههای عربستیزانه ضد خلفای اموی و عباسی در تاریخ ایران، برخی مستند و مستدل در مخالفت با سیاستهای زورگویانه خلفا و امرای مرتبط با آنان، آموزشهای متعصبانه ایشان و برخی نیز آمیخته با انگیزههایی متفاوت دیگر از جمله اغراقگویی، اظهارات احساسی بعضا شاعرانه، شوونیسم ایرانی و غیره بوده و هست. به خصوص زمانی که برخی جریانات فرهنگی ایرانی امروزین، مسایل قرون اولیه اسلامی بیش از هزار سال پیش را آگاهانه و یا نآآگاهانه به قوم گرامی عرب خوزستان نیز تسری میدهند، این موضوع به پیچیدگی و نتایج نامیمون بحثها میافزاید. به عنوان مثال، دکتر جواد طباطبایی (مدافع پرشور، تندخو و پیگیر اندیشه «ایرانشهریگری») یا مصطفی بادکوبهای (شاعر شوریده و خوشقریحه و پرطرفدار) گاهی دیدگاههایی مطرح میکنند که یا آشکار و یا پنهان رنگ و بوی عربستیزی و ایرانگرایی افراطی میدهد. در واقع، قیم با این گروه اخیر مشکل دارد و گرنه وی «هیچگاه» با هویت ایرانی نه نتها مخالفتی نکرده بلکه بارها و بارها از افتخار انتساب همزمان خود به عرب و عجم سخن گفته است. آشنایی دکتر قیم با ادبیات فارسی کهن و نو و نیز تجلیل وی از شاعرانی فارسیگوی چون حافظ، سعدیمولوی، عطار و دیگران نه تنها نشانگر ضدیت وی با این مواریث فرهنگی ایران نیست بلکه خود گواهی است بر دلبستگی وی به وطنی که ملک مشاع همه اقوام این سرزمین خوانده شده است.
در عین حال، در پارهای موارد نظراتی ناسفته نیز از جناب دکتر قیم مشاهده میشود که از اندیشمند فاضلی در جایگاه ایشان جدا جای تعجب و تاسف دارد؛ مانند دیدگاه ایشان درباره کوروش هامنشی. دکتر قیم در پاسخ به احمد الصراف (روزنامهنگار روزنامه کویتی القبس)، کوروش کبیر را شخصیتی ساخته و پرداخته پژوهشگران غربی و محصول باستانگرایی عصر رضاشاه پهلوی قلمداد میکند! و شگفت اینکه احمد الصراف کویتی در پاسخ به قیم میگوید: «کوروش قرنها پیش از رضاشاه زندگی میکرده و تاریخ دستاوردهای وی را جاودانه ساخته و از انسانیت کوروش سخن گفته و همین ما را کفایت میکند.» («پاسخ دکتر قیم به روزنامهنگار روزنامه القبس»، مدونه عبدالنبی القیم؛۲۷/۱۰/۱۳۹۴).
در هر حال، ضمن آرزوی تندرستی برای جناب دکتر عبدالنبی قیم، امید است همچنان شاهد انتشار آثار ارزشمند این اندیشمند خادم فرهنگ عرب و عجم باشیم.
و اخیرا: تحیاتی للاخ العزیز الدکتور عبدالنبی القیم، حفظهالله
منابع:
۱. امام، عباس (۱۳۹۶). از خوزستان و خوزستانیها. اهواز: انتشارات معتبر.
۲.امام، عباس (۱۳۹۹). آیا رضاشاه پهلوی و محمدرضاشاه پهلوی عربستیز بودند؟. سایت خبرگزاری خورنا. ۴/۴/۱۳۹۹.
انتهای پیام