زباله‌های مادی، زباله‌های عقلی

«سیل زباله‌های مادی چیزی است که نباید آن را دست‌ کم بگـیریم. این سیـل نواحی سرسبز بیرون‌ شهر را به‌ هم می‌ریزد و می‌تواند آب‌وهوا را مسموم کند اما زباله عقلی خطرناک‌تر است چون ذهن را مسموم می‌کند و انسان‌هایی که ذهن‌شان مسموم است قادرند دست به اعمالی بزنند که پیامدهایش ممکن است تغییرناپذیر باشند.»

به گزارش ایسنا، روزنامه اعتماد نوشت: «ایوان کلیما تابستان ۱۹۹۱ در چنین روزی نوشت: «آشغال به عنوان یکی از مشکلات دوره و زمانه‌مان توجهم را به خود جلب می‌کند. به عنوان یک مشکل و یک استعاره. یکبار هنگامی که مشغول تحقیق برای نوشتن یک رمان بودم، مدت کوتاهی به عنوان رفتگر خیابان کار کردم.»

نوشت که ما در دوره‌ای زندگی می‌کنیم که زباله پشت زباله تولید می‌شود که «ما در عصر تولید اضافی زندگی می‌کنیم. به محض اینکه کالایی تولید می‌شود، به آشغال بالقوه بدل می‌گردد.»

شاید همیشه همینطور بوده و تفاوت امروز با گذشته «فقط در میزان و کیفیت کالایی است که تولید می‌شود.» در گذشته، آن‌ هم نه گذشته‌های خیلی دور «آدم یک جفت کفش برای کار داشت و در صورتی که به‌شدت تهیدست نبود، یک جفت دیگر هم داشت که یکشنبه‌ها با آن به کلیسا می‌رفت. او به کفش خود عادت می‌کرد. و کفش چندین سال دوام می‌آورد. وقتی تخت کفش خراب می‌شد، کفاش تخت‌های جدیدی به آن می‌زد. وقتی کفش بالاخره داغان می‌شد، احتمالا به این دلیل بود که مغلوب پوسیدگی طبیعی می‌شد. اما امروز؟»

امروز معمولا چنین نمی‌کنیم. به‌ندرت پیش می‌آید که چیزی را تا انتها نگه داریم و تقریبا «از همه‌چیز، دیرزمانی پیش از آنکه خراب شوند، خسته می‌شویم و آنها نیز سریع‌تر از گذشته خراب می‌شوند. حتی وقتی از آنها خسته نمی‌شویم، می‌دانیم که ظرف چند ماه پس از خرید از مد خواهند افتاد.»

این واقعیت نه فقط درباره اشیا و کالاها که در مورد روح و ذهن هم صدق می‌کند و تولید اضافی اطلاعات و اندیشه‌ها فقط اندکی با تولید اضافی اشیا تفاوت دارد.

در هر دو مورد، کمیت جای کیفیت را گرفته است. قبلا تعداد اندکی کتاب وجود داشت، تلویزیون که اصلا نبود و روزنامه‌ها هم چند صفحه بیشتر نداشتند. اطلاعاتی که به مردم عرضه می‌شد کم بود اما آنها فرصت بیشتری برای سنجیدن آنچه دریافت می‌کردند، داشتند اما هر چه جلوتر آمدیم، این شرایط تغییر کرد.

زمانه ما، زمانه متفاوتی شد. حالا «همه ما در سیلی از اطلاعات و اندیشه‌هایی زندگی می‌کنیم که اکثراً بعد از پدیدآمدن به زباله بدل می‌شوند.» مفاهیم پشت سر هم تولید و عرضه می‌شوند و بسیار زودتر از آنچه انتظارش را داریم از مُد می‌افتند و اعتبارشان را از دست می‌دهند. مردم هم شرایط متفاوتی ندارند.

«می‌بینیم که آنها چگونه به جنبش‌ها می‌پیوندند و آنگاه چند ماه بعد آنها را رها می‌کنند، فقط برای اینکه به جنبش‌های تازه‌ای ملحق شوند که شعارهایی جذاب‌تر اما به همان اندازه بی‌محتوا را ارایه می‌کنند. بعضی وقت‌ها انبوه مردم در حالی از مقابل پنجره‌ام رژه می‌روند که مدح و ستایش از عوامفریب‌ها را فریاد می‌زنند و به اندیشه‌های دیرزمانی مرده یا از مدافتاده‌ای می‌چسبند که قانع‌شان کرده‌اند نجات‌شان خواهند داد.»

کلیما نوشته‌اش را که نخستین‌ بار با عنوان «تأملی کوتاه درباره آشغال» در روزنامه آلمانی فرانکفورتر روندشاو منتشر شد با این جملات تمام می‌کند که «سیل زباله‌های مادی چیزی است که نباید آن را دست‌ کم بگـیریم. این سیـل نواحی سرسبز بیرون‌ شهر را به‌ هم می‌ریزد و می‌تواند آب‌وهوا را مسموم کند  اما  زباله  عقلی خطرناک‌تر است چون ذهن را مسموم می‌کند و انسان‌هایی که ذهن‌شان مسموم است قادرند دست به اعمالی بزنند که پیامدهایش ممکن است تغییرناپذیر باشند.»

انتهای پیام

  • سه‌شنبه/ ۷ تیر ۱۴۰۱ / ۱۵:۴۸
  • دسته‌بندی: رسانه دیگر
  • کد خبر: 1401040704931
  • خبرنگار :

برچسب‌ها